در حدود یک سال و نیم پیش که طرح هدفمند کردن یارانهها با جدیت بیشتری در محافل اقتصادی مطرح شد، پیامآور اتفاقی خوشایند برای اقتصاد ایران بود و به قول دولتیها بنا بود اقتصاد بیمار کشور به تیغ جراحی سپرده شود. با این حال با معرفی جزئیات عمل و تیم جراح مخالفتها و موافقتها آغاز شد، و نظرات موافق و مخالف کارشناسی و غیرکارشناسی بسیاری ارائه شد. اکنون که در آستانه اجرای این طرح قرار داریم، تصمیم داشتم به تحلیلهای تیم اقتصادی دولت دل ببندم و امیدوار باشم که نظرات مخالفین غلط و نظر موافقین درست از آب درآید تا بزرگترین تحول اقتصادی تاریخ ایران با موفقیت اجرا شود، ولی اقدام سوال برانگیزی چون تشدید طرح نظارتی در راستای هدفمند کردن یارانهها[1]، انگیزهای شد برای نوشتن یادداشتی جدید برای کافه اقتصاد.
آش یارانههای انرژی آنقدر شور شد که مدافعان تثبیت قیمت دیروز، امروز به مدافعان آزادسازی قیمتها تبدیل شدند و تصمیم گرفتند تا برای حل مشکل ترافیک، آلودگی هوا، از دست دادن درآمد ناشی از صادرات حاملهای انرژی، کاهش هزینههای ناشی از اعطای یارانه به حاملهای انرژی، از بین رفتن کارایی در تولید و توزیع سوخت و مواجه با خطر تبدیل شدن انرژی به یک کالای استراتژیک یارانه حاملهای انرژی را به درستی حذف کرده و آن را در اختیار مردم قرار دهند تا آحاد اقتصادی با دریافت سیگنال درست از قیمتها اقدام به شکلدهی سبد مصرفی خود کنند. اگر چه در مورد بازتوزیع درآمد ناشی از حذف یارانهها بین اقتصاددانان و اقتصادخوانان اختلاف نظر وجود داشت ولی همگان خوشحال بودند از اینکه بالاخره سیاستگزاران به شناخت کافی از سیگنال دهی قیمتها رسیدند. اما به نظر میرسد این سیگنالدهی قیمتها فقط بناست در مورد کالاهایی که قرار است یارانه آن حذف شود کار کند!، چرا که اقدام به راهاندازی گشتهای مبارزه با گرانفروشی، دخالت آشکار در قیمتگذاری سایر محصولات و موظف کردن تولیدکنندگان به عدم تجاوز از سقف قیمتی تناقض آشکار با سیگنالدهی قیمتها دارد که به عنوان یکی از دلایل اصلی حذف یارانهها مطرح میشود. در حالی که این اقدامات کنترلی با هدف جلوگیری از افزایش قیمت کالاها و جریمه متخلفین انجام میشود، هر افزایش قیمتی را نمیتوان به حساب واکنش تولیدکنندگان به طرح هدفمند کردن در نظر گرفت. در این مقطع علاوه بر اینکه افزایش قیمت میتواند ناشی از واکنش تولید کنندگان به طرح باشد(انتظارات)، حداقل سه دسته دلیل دیگر نیز برای افزایش قیمت کالا میتواند وجود داشته باشد. اول، بالا رفتن هزینههای تولید و ایندکس کردن تورم(به غیر از طرح هدفمند کردن، مثلا تورم)، دوم، افزایش تقاضا به دلیل واکنش تقاضاکنندگان به طرح(انتظارات)، سوم، افزایش تقاضا به دلیلی غیر از طرح هدفمند کردن. نکته جالب این است که مسئولین طرح برخورد اعلام کردهاند که با افزایش قیمت هایی که به بهانه طرح هدفمند کردن باشد برخورد میشود. حال سوالی که مطرح میشود این است که چطور این دو اثر از هم تفکیک میشود؟، چطور یک بازرس متوجه میشود که این افزایش قیمت هیچ ربطی به طرح هدفمند کردن ندارد؟چگونه میتوان تعداد قابل توجهی از کالاها را مورد بررسی قرار داد که آیا افزایش قیمت آنها به بهانه طرح هدفمند کردن یارانهها است؟ دخالت دولت در بازارها و قراردادن سقف قیمت به بهانه حمایت از مصرف کنندگان هم از نظر علمی و هم از نظر تاریخی تجربهای مردود است. شکلگیری عدم تعادل و مازاد تقاضا، کاهش کیفیت محصولات و از بین رفتن کارایی در بازار حداقل پیامدهای نامطلوب دخالت دولت در بازار و قرار دادن سقف قیمتی است. همانطور که فرزین معاون وزیر اقتصاد نیز اعلام کرده است[2]، «با بگير وببندها و افزايش تعداد بازرسان نمي تواند بازار را كنترل كرد»، اگر دولت به مکانیزم بازار و عملکرد بازار ایمان دارد و به بهانه آن یارانهها را به درستی حذف میکند، لازم است تا در تمامی بازارها اجازه دهد مکانیزم بازار کار کند و سیگنالهای واقعی از قیمت به مصرف کنندگان و تولیدکنندگان برسد، نه اینکه دخالت خود را از بازاری به بازار دیگر منتقل کند. امیدوارم این تصمیم حداقل موقتی باشد و لازم نباشد پیش خود بگوییم: در اقتصاد ایران، دخالت دولت در اقتصاد از بین نمیرود بلکه از بازاری به بازار دیگر منتقل میشود.
[…] هدفمندسازی یارانهها از منظر اقتصاد مدرن، دخالت دولت در اقتصاد از بین نمیرود بلکه از بازاری به ب…، لطفا کف دستمزد را بردارید!: در این پست نشان داده شده […]
[…] در همه بازارها بوده است. به عنوان مثال بابک در این پست نشان داده است که کنترل قیمتها دقیقا سیاستی خلاف […]
[…] دیدگاهها « دخالت دولت در اقتصاد از بین نمیرود بلکه از بازاری به ب… […]
[…] یکی از نوشتههای پیشین این بحث مطرح شد که «گر دولت به مکانیزم بازار و عملکرد […]
در مورد این جمله که گفتی «…تناقض آشکار با سیگنالدهی قیمتها دارد که به عنوان یکی از دلایل اصلی حذف یارانهها مطرح میشود.» سوال من اینه که اینها کی گفتند که یکی از اهدافشون اصلاح سیگنالدهی قیمتهاست؟! یعنی اصولا این رو متوجه میشند آیا که این یعنی چی؟ تا جایی که من یادمه بیشتر حرف از عدالت هست و در عمل هم کسری بودجه. البته شاید هم گفته باشند ولی من یادم نمیاد!
امیر جان هر شب یک نفر در تلویزیون در مورد سیگنال دهی قیمتها صحبت میکنه. حتی در مصاحبههای مردمی هم مردم از سیگنال دهی قیمتها دفاع میکنند. خوبه نیستی که این روزها را ببینی :دی
آخرین پست هایتان با ذکر منبع در صفحه “اقتصاد” فیس بوک قرار داده می شود.
http://www.facebook.com/pages/aqtsad/119937744735233
لایک
سلام
وزیر اقتصاد گفته :
«ما اواخر سال گذشته در تدوین بسته سیاستی ـ نظارتی برای سال 89 متوجه شدیم که متوسط مانایی و پایداری سپردهها بالاتر رفته است. این امر نشاندهنده این است که سپردهگذاران در کل ترجیح میدهند پولشان در بانک بماند چون هم امنیت دارد، هم سودآور است و هم در جهت خدمت و سازندگی بکار گرفته میشود.»
می خواستم نظرتون رو بدونم، آیا حرف درستیه، به نظر من که به خاطر رکود اقتصاد هست که دیگه هیچ راهی جز گذاشتن پول توی بانکی که نرخ سودش کمتر از تورمه باقی نمونده
والا من نمی دونم این متوسط مانایی و پایداری چی هستش! اگر منظورش مانایی باشه، به نظرم در صورتی که مردم پولشان را به یک باره بیرون بکشند و دیگه به بانک برنگردانند هم مانایی سپرده ها زیاد میشه!! حداقلش اینه که این اطلاعات به نظر کافی نیستش برای اینکه ببینیم حرف ایشان درسته یا نه.
در ضمن این سپردهها شامل اوراق مشارکت فروخته شده هم هست؟
من در مورد امنیتش نمی تونم نظر بدم، ولی در مورد سودآور بودن باید می گفتند سپردههای بانکی کمتر ضررده هستند، البته علاقه طبقه متوسط به خرید ماشینهای گران قیمت، علاقه به خرید و تعویض پی در پی گوشیهای موبایل و سفرهای پی در پی مردم نشون دهنده این موضوع هست که این پول هایی که باید به بانکها سپرده میشد، در جای دیگر خرج میشه!!
سلام بابای همایون، همایون چطوره؟ دی:
مانایی سپرده یعنی اینکه منظورشان احتمالا ماندن حجم خاصی از سپرده ها در یک مدت طولانی در بانک بوده است.با این تعریف، اگر میزان سپرده ها در بانک کم باشد ولی این سپرده کم برای میزان زیاد در بانک بماند مانایی بالا میرود. مثلا اگر پول توجیبی همایون با خریدن یک گوشی سامسونگ به شدت کم شده، احتمالا همایون باید مواظب بقیه پول توی جیبش باشد تا دیرتر خرجش کند مبادا به پیسی نخورد. بنابراین این حرف که مانایی زیاد شده لزوما نشاندهنده این» نیست» که «سپردهگذاران در کل ترجیح میدهند پولشان در بانک بماند «. وبنابراین وزیر اقتصاد غلط منطقی دارند. مگر اینکه تعریفشان چیز دیگری باشد و چون اینها در ایتن چند سال هی تعریف عوض میکنند ، شاید حرفشان هم درست باشد. باید قبل از هرچیز دید این چیزی که گفته اند یعنی چه تا دنبال علتش برویم. «مثلا طبق تعریف جدیدشان همایون شاغل است ولی خب ننه جون همایون میداند که همایون بیکارست» بنابراین تا مشخص نکنیم همایون چه کاره هست و اصلا هست یا نیست چه طور علت وجودی اش را میتوانیم بفهمیم.
البته این تعریف جدید شاغل بودن (حداقل یک ساعت در هفته) که خیلی بهش حمله شده، مطابق پیشنهاد سازمان بینالمللی کار است که مرکز آمار از اول سال ۱۳۸۴ به بعد آن را به جای تعریف قدیمی اختیار کرده.
Click to access wcms_087481.pdf
دقیقاً، درست میفرمایید. ولی حمله نه به خاطر تغییر تعریفه بلکه برای پز مدیریتی سیاسی شه که » نرخ بیکاری رو پایین آوردیم» در حالیکه پایین نیاوردیم. تعریف رو عوض کردیم.
به نظر من دولت حتی اگر به کارکرد بازار ایمان داشته باشد، از نظر سیاسی مجبور است حداقل ژست کنترل قیمتها بگیرد تا جلوی شورشهای احتمالی گرفته شود. دولت با این کار خودش را دلسوز مردم عادی نشان میدهد. بعد از این که تب و تاب اولیه خوابید میتوانند این کنترلها را هم بردارند. ضرر دارد اما چارهای نیست.
هرچند به نظر من کمهزینهترین راه حذف یارانهها از نظر سیاسی، استفاده از سبک سهمیهبندی بنزین است: اول سهمیهبندی میکنیم و فراتر از آن را با قیمت آزاد میفروشیم، بعد کمکم سهمیهها را کم میکنیم طوری که مردم نفهمند از کجا خوردند! ظاهراً الان حدود ۲۰٪ بنزین ایران با قیمت ۴۰۰ تومان فروش میرود.
States, like individuals, who observe their engagements, are respected and trusted : while the reverse is the fate of those , who pursue an opposite conduct
Alexander Hamilton
1790
The First Report on Public Credit
http://www.wwnorton.com/college/history/archive/resources/documents/ch08_02.htm
در سطح راهبردی بله اما در سطح تاکتیکی، اوضاع خیلی پیچیدهتر از این حرفهای قشنگ به نظر میرسد!
سخن از مجهولاتی مثل راهبرد و تاکتیک «قشنگتر» و فریباتر به نظرمیرسد تا اینکه حاکمیتی محدود، مشروط و مقید شده باشد که براساس قوانین و بیان روشن عمل کند و به بهانههای عملگرایانه! ناقض حقوق شهروندان نشود. از هامیلتون، اولین رئیس خزانهداری امریکا، خواسته شد تا بدهی خود را بعد از جنگ پس ندهد، دلیل آن بود که سرانجام میبایست به میزان بدهی پس داده شده، از مردم مالیاتگرفته شود. هامیلتون زیر بار نرفت و جمله بالا را گفت. گ.ن. منکیو در کتاب درسی اقتصاد کلان خود، ضمن یادآوری موضوع بالا، اظهار میکند که پس از دویست سال سخن بالا هنوز سرلوحه عمل برای جانشینان وی است. کدام سخن عملیتر از این میتواند باشد.
اگر عوام، اسیر سیاستهای فریبکارانه دولتها میشوند بیش از آنکه به دلیل کجفهمیشان باشد به سبب بیقدرتیشان است. اگر در تهران بودید و سوار تاکسی میشدید، مشاهده میکردید که رانندهها دست دولت را در آزادکردن قیمت بنزین خواندهاند. دقیقاً همان نسخهای را که شما تجویز میکنید، من دو سال است از زبان این رانندهها به عنوان یک پیشبینی میشنوم که کنارش نارضایتی، یاس و حس فروخفتهای از طغیان و انتقام میبینم. اگر عکسالعملی در پی نیامده! به حساب بدفهمی ایشان وموفقیت دولت نگذارید.
باید اعتراف کنم که پذیرش معنای تفکیک راهبرد و تاکتیک و … برای من خطرناک است: «دخالتهای دولت از بین نمیرود بلکه تنها از تاکتیکی به تاکتیک دیگر تغییر میکند.»
همانطوری که شما هم گفتین، این نهادهای محدود کننده هستند که توازن قوا را باید ایجاد کنند و مانع از تک تازی هر یک از نهادها شوند. ولی در کشوری مثل ایران با توجه به درآمد سرشار نفت، ابتکار عمل همیشه با دولت است.
بد فهمی توده مردم و عدم توانایی آنها در تصمیمگیری از وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر کشوری قابل فهم است.
مردمی که دولت را انتخاب میکنند و نمایندگان خود را به مجلس میفرستند باید تابع تصمیمات این حرفها هم باشند، «حس فرو خفتهای از طغیان و انتقام» را برای وقتی نگه دارند که پاس صندوق رای میروند
حرفی از نهادها و توازن قوا نبود تو صحبت کفاش. فکر هم نمیکنم بهانه خوبی برای شیادی و زیر تعهد زدن باشه اینکه بذاریم همه چی رو به عهده توازن قوا. اینطوری روح منتسکیو تو قبر میلرزه. البته درباره همایون من هم فکر میکنم بدفهمه و خودم بهتر میفهمم اینم فکر کنم مال نفته.
والا نمی دونم روح مونتسکیو تو قبرش چه کار میکنه! و توازن قوا را چه جوری میشه به شیادی ربط داد!!
حاکمیت محدود شده از تو قبر مونتسکیو که نمی یاد بیرون، از نهادهایی میاد که مقید شده باشند، با بست شیلنگ هم که محدودیت ایجاد نمیشه، باید زور نهادهای حاکم به هم برسه!
امیدوارم همانطور که گفتی فقط یک ژست سیاسی باشه، و بعد از اینکه آبها از آسیاب افتاد، این کنترل قیمتها برداشته بشه. اتفاقا من هم فکر میکنم که لزومی نداره که یک سیاستمدار تابع هدفش با یک اقتصاددان یکی باشه.
ممنون بابک جالب بود.کامنت مصطفی هم در نوع خودش جالبه
ممنون بابک، دل و جرات میخواهد در این زمانه نوشتن که قلم مشروطه خواه میشکنند.
در راستای شکر سخنت، از پروفسور فریدمن گرامی یادداشتی دیدم که میگذرام پایین، بخواند هر که میخواهد بداند درباره مضار کنترل قیمت و اینکه اساسا چرا نباید تورم را کنترل کرد.
Click to access hownottostopinflation.pdf
چه خوش گفته است فریدمن پاکزاد در فرازی از سخنرانی بالا به شرح زیر:
«مشکل این است که اگر شما اجازه ندهید تا قیمتها افزایش یابند، شما نظام سازماندهندهی اقتصاد، یعنی نظام قیمتها را که فعالیتهای افراد مختلف را هماهنگ میسازد، از بین میبرید. شما ناکارایی مبادلهی پایاپای را به مردم تحمیل میکنید، یعنی به جای اینکه مردم ظروف آشپزخانه بسازند و آن را بفروشند و با پول آن سیب زمینی بخرند، باید خود بگردند تا کسی را بیابند تا بتوانند قابلمه بشقاب خود را با مقداری سیب زمینی او مبادله کنند. به این ترتیب آلمان گر چه با فشار تورمی کمتری رو به رو بود، ولی دچار کاهش شدیدی در سطح تولیدات خود شد. واکنش لودویگ ارهارد در پاسخ به این حادثه او را صدر اعظم آلمان کرد
در یک روز یکشنبه در ۱۹۴۸، ارهارد، که در آن زمان وزیر اقتصاد بود، اعلامیهای صادر کرد و همهی کنترل قیمتها را ملغی اعلام کرد. او این کار را در یک روز یکشنبه انجام داد که ادارات ارتشهای اشغالگر متحدین تعطیل بودند و نمیتوانستند با دستور او مقابله کنند. بلافاصله، قیمتها افزایش قابل ملاحظهای یافتند، اما دوباره نظام قیمتها شروع به کار کرد. این عمل مبدا معجزهی اقتصادی آلمان شد، اصطلاحی که با افزایش شگرف تولیدات آلمان در یک و دو سال بعد از آن واقعه رایج شد. هیچ رازی پیرامون این پدیده وجود ندارد. این پدیده هیچ ربطی به سختکوشی مردم آلمان یا درایت نیروهای اشغالگر امریکایی یا کمکهای امریکا به آلمان ندارد. این معجزه تنها ناشی از جایگزین کردن یک نظام ناکارآمد مبادلهی پایاپای با یک نظام پولی کارآمد بود»
مصطفی شما لطف داری، اما این قلم بنده مشروطه خواه که هیچ، جمهوری خواه هم نیست:دی
واقعا هم نمیدونم که دل و جرات میخواست یا نه! چون مطلب خاصی نیست، در واقع خود اجرا کنندگان طرح که همین آقای فرزین سخنگوی آنهاست هم این موضوع را قبول دارند. اگر تو مصطفی خودمون باشی!! میدونی که بنده به شخصه از مدافعین طرح هدفمند کردن هستم
اما به قول آقای عباسی کامنتت در نوع خودش جالبه