آزادی سیاسی یا آزادی اقتصادی
سروش در پست قبلی پیشنهاد ساخت شهر سدیج را بر پایه آموزه های اقتصاد آزاد داد و در ابتدای یادداشت خود نوشت: «به اعتقاد من داستان عقبماندگی و پیشرفت داستان باورها و اعتقادات مردم است.» براساس برداشت من از نوشته سروش این مردم یک کشور هستند که تصمیم می گیرند که یک کشور عقب مانده یا پیشرفته باشد، هرچند که این تصمیم می تواند به شدت متاثر از اندیشه های یک شخصیت سیاسی، اقتصادی، علمی و… باشد. در این نوشته من تلاش می کنم تا با استفاده از برخی از آمار و ارقام نشان دهم سروش به درستی بر اهمیت آزادی های اقتصادی تاکید میکند و ادعا میکند که آزادی های اقتصادی اولین گام برای دست یافتن به یک کشور/ شهر مرفه است. نگارنده معتقد است که وقت آن رسیده تا مردم و نخبگان جامعه در الویت بندی های خود بین آزادی سیاسی و اقتصادی بازنگری انجام دهند و به جای تاکید بیش از اندازه بر دموکراسی و مبارزات سیاسی برای کسب قدرت، توجه خود را متمرکز بر توسعه آزادی های اقتصادی کنند.
تاریخ ایران سرشار از تلاش برای دستیابی به آزادی های سیاسی و توسعه نهادهای دموکراتیک است، کشوری که در طی یک قرن دو انقلاب را تجربه کرد و بارها دولتمردان و احزاب سیاسی در آن تلاش کرده اند تا از طریق اصلاحات سیاسی اوضاع کشور را بهبود دهند و ایران را به جایگاهی قابل ملاحظه در دنیا برسانند. ولی در هیچ کدام از این حرکت های سیاسی تلاش قابل توجهی برای توسعه آزادی ها به خصوص آزادیهای اقتصادی انجام نشد. حتی در انقلاب مشروطه که جرقه آن با تنبیه عده ای از بازرگانان به جرم گرانفروشی زده شد، آزادی های اقتصادی به عنوان بخشی از مطالبات مردم و معترضان مطرح نشد. در حال حاضر نیز با توجه به پیچیدگی و آشفتگی که در اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور بوجود آمده تمامی کسانی که خارج از دایره قدرت قرار دارند به دنبال آزادی های سیاسی و محدود کردن صاحبان قدرت هستند. تمامی جبهه ها و احزاب سیاسی داخل و خارج از کشور تمامی برنامه و تمرکز خود را بر روی دستیابی به دموکراسی و توسعه نهادهای دموکراتیک متمرکز کرده اند. اما این سوال جدی مطرح است که آیا دموکراسی تضمین کننده آسایش و رفاه مردم است؟ چرا هیچ یک از احزاب سیاسی به دنبال آزادی های اقتصادی نیستند؟ چرا احزاب به جای چانه زنی با جناح حاکم بر سر آزادیهای اقتصادی که به مراتب سادهتر از چان هزنی بر روی اختیارات و قدرت سیاسی است تلاش میکنند تا اختیارات جناح حاکم را کم کنند؟ آیا کم کردن قدرت جناح حاکم به معنی افزایش رفاه جامعه است؟
با یک مطالعه ساده بر روی داده های درآمد سرانه، میزان آزاد یهای اقتصادی، و شاخص دموکراسی در سال 2011 برای 140 کشور میتوانیم به نتایج جالبی برسیم. به منظور کنترل اثر درآمد نفت، نمونه را به گروه کشورهای غیر نفتی و نفتی تقسیم میکنیم:
کشورهای غیرنفتی |
کشورهای نفتی |
||||||
دموکراسی |
آزادی اقتصادی |
درآمد سرانه |
دموکراسی |
آزادی اقتصادی |
درآمد سرانه |
||
دموکراسی |
1.00 |
دموکراسی |
1.00 |
||||
آزادی اقتصادی |
0.47 |
1.00 |
آزادی اقتصادی |
0.42- |
1.00 |
||
درآمد سرانه |
0.46 |
0.66 |
1.00 |
درآمد سرانه |
0.46- |
0.17 |
1.00 |
همانطور که در جدول بالا مشاهده می کنیم، همبستگی بین دموکراسی و درآمد سرانه در بین کشورهای غیرنفتی 0.47 است ولی این عدد برای کشورهای نفتی 0.42- است. اما بررسی همبستگی بین آزادی اقتصادی و درآمد سرانه بین کشورهای غیرنفتی و نفتی به ترتیب 0.66 و 0.17 است.
در بین کشورهای غیر نفتی اثر آزادیهای اقتصادی بر روی درآمد سرانه بیشتر از اثر دموکراسی بر روی درآمد سرانه است ولی در بین کشورهای غیر نفتی نه تنها اثری مثبت بر روی درآمد سرانه ندارد بلکه اثر آن بر روی درآمد سرانه منفی است.
اگرچه دموکراسی و حق حاکمیت مردم برسرنوشت خود ارزشمند و مطلوب است ولی باید توجه شود که تاکید غرب بر دموکراسی و رفاه و پیشرفت در غرب به معنی دلیلی بر اولویت دادن آن در ایران نیست. اعداد و ارقام ارائه شده در این یادداشت به وضوح نشان میدهند که اگر مردم به حق زندگی مناسب داشتن بیشتر از حق دخالت در اداره کشور علاقه مند باشند بهتر است به دنبال فراهم سازی فضای آزاد اقتصادی باشند نه به دنبال فضای آزاد سیاسی.
منابع:
“Data | The World Bank.” Accessed December 23, 2012. http://data.worldbank.org/.
“Economic Data and Statistics on World Economy and Economic Freedom.” Accessed December 23, 2012. http://www.heritage.org/index/explore?view=by-region-country-year.
“Polity IV Project: Home Page.” Accessed December 23, 2012. http://www.systemicpeace.org/polity/polity4.htm.
————————————————————————————————————————————————————————–
پی نوشت
در میان کامنت های دوستان این سوال مطرح شد که منظور از آزادی های اقتصادی چیست؟
در حالی که تعاریف مختلفی برای آزادی اقتصادی وجود دارد، من تعریف بنیاد هریتاج[1] از آزادی های اقتصادی را به سایر تعاریف ترجیح میدهم:
» آزادی اقتصادی حق اساسی هر انسان برای کنترل نیروی کار و دارایی هایش است. در جوامع با آزادی های اقتصادی، افراد آزاد هستند که به هر نحوی که مایل باشند کار، تولید، مصرف، و سرمایه گذاری کنند و دولت ها نه تنها نمی تواند این حقوق را محدود کند بلکه موظف هستند از این حقوق دفاع کند. همچنین، دولت ها اجازه می دهند که نیروی کار، سرمایه، و کالا ها آزادانه جابه جا شوند و…». برای محاسبه شاخص آزادی اقتصادی از چهار شاخص کلی استفاده می شود:
1) حکمرانی قانون
2) دولت محدود
3) اثربخشی تنظیمات
4) بازارهای آزاد[2]