متنی که در ادامه میخوانید، اولین مطلبی است که به عنوان کافهنشین مینویسم. از این فرصت استفاده میکنم و از همهی کافهنشینان، خصوصاً دوست عزیزم کافی، که من را در جمع خود پذیرفتند تشکر و قدردانی میکنم.
با افزایش نابرابری در ثروت و درآمد در ایالات متحده، برخی تصور میکنند که اقتصاد این کشور به خدمت ثروتمندان درآمده است. گرچه این واقعیتی است که فاصلهی بین ثروتمندان و سایرین در سالهای اخیر افزایش پیدا کرده است [1]؛ اما شرایط آنچنان که بعضی اعداد نشان میدهند ناگوار و نابرابر نیست.
بخشی از افزایش نابرابری در درآمد به علت روندهای طبیعی در جمعیت است. به صورت کلی، نابرابری درآمد بین کهنسالان بیشتر از جوانان است زیرا آنان زمان بیشتری برای صعود به قله یا نزول در چاه داشتهاند. علاوه برآن، نابرابری در میان افرادی که بیشتر تحصیل کردهاند زیادتر است. احتمالاً افرادی که کمتر تحصیل کردهاند درآمدی نزدیک به هم دارند، و البته درآمدشان کمتر از دیگران خواهد بود. درحالیکه نوع توانایی و انگیزهها میان افراد با تحصیلات بالاتر بسیار متنوعتر است، که نتیجهی آن درآمدهای گوناگون خواهد بود. بنابراین از آنجاکه متوسط سن جمعیت و میزان تحصیلات در ایالات متحده در حال افزایش است، نابرابری به صورت طبیعی افزایش پیدا خواهد کرد.
توماس لِمیکس، استاد اقتصاد دانشگاه بریتیش کلمبیا، روندهای جمعیتی را علت سه-چهارم از افزایش نابرابری درآمد در مردان و 69 تا 95 درصد از افزایش نابرابری درآمد در زنان میداند [2]. به عبارت دیگر افزایش نابرابری در درآمد تنها به دلیل بیعدالتی، سیاستگذاری عمومی نامناسب و غیره نیست.
نکتهی دیگر اینکه درآمد تنها شاخص اندازهگیری نابرابری نیست، حتی مهمترین شاخص اندازهگیری آن هم نیست. به عنوان مثال نابرابری در مصرف (تفاوت بین آنچه فقیر و غنی مصرف میکنند) شاخص مناسبتری به نظر میرسد. اگر این شاخص را مورد توجه قرار دهیم، متوجه میشویم که مقدار آن در ایالات متحده افزایش قابلتوجهای پیدا نکرده است [3]. البته مصرف علامتی ایدهآل برای رفاه نیست؛ یک روند بالا و ثابت خرید میتواند نشانگر افزایش بدهی باشد، و توانایی خرید سینمای خانگی به معنی داشتن قدرت مالی برای خرید خدمات بهداشتی و درمانی نیست.
احتمالاً بهترین متغیر برای مطالعهی نابرابری «رضایتمندی» است که البته از نظر اندازهگیری سختترین است. اما نابرابری در رضایتمندی نسبت به نابرابری در درآمد کمتر هدف قرار گرفته است. فردی که پانصد هزار دلار در سال درآمد دارد، 10 برابر بیشتر از فردی که پنجاه هزار دلار درآمد دارد خوشحال نیست. و کسی که پنجاه هزار دلار درآمد داشته باشد میتواند از قسمت قابل توجهای از امکانات دنیای مدرن استفاده کند. حتی اگر پول بیشتر منجر به رضایتمندی بیشتر شود، این کار را با نرخی کاهنده انجام میدهد (مطلوبیت 1000 دلار درآمد بیشتر برای فردی که پانصد هزار دلار درآمد دارد بسیار کمتر از 1000 دلار بیشتر برای فردی با درآمد پنجاه هزار دلار است)، و گویا به صورت طبیعی نابرابری در رضایتمندی را کنترل میکند.
مطالعات رضایتمندی بر اساس پرسشنامه و گزارش اشخاص نشان میدهد که با گذشت زمان، نابرابری در رضایتمندی در ایالات متحده افزایش پیدا نکرده است. علاوه برآن نابرابری در رضایتمندی در ایالات متحده تقریباً به اندازهی سوئد و دانمارک (دو کشوری که به مساوات در درآمد معروف هستند) است [4]. بنابراین جامعه امریکا فرصتهای خوبی برای افراد ایجاد میکند تا رضایتمند باشند گرچه همه را ثروتمند نمیکند.
اگر به «استراحت» در طول سالهای 1965 تا 2003 نگاه کنیم، متوجه میشویم که افرادی که کمتر تحصیل کردهاند نسبت به افراد تحصیلکرده بیشتر استراحت کردهاند. به عبارت دیگر افرادی که درآمد بیشتری دارند سخت مشغول به کار هستند و فرصت کمتری برای تفریح دارند.
در پایان، سئوال مهمتر این است که چرا باید نگران نابرابری در هر شکلی بود؟ باید به خاطر داشت که برابری در فرصتها بسیار مهتر از برابری در درآمد است. دولت باید شرایطی را به وجود آورد تا همه فرصتهای برابری داشته باشند که بتوانند از استعدادهای خود برای کسب موفقیت استفاده کنند. اگر این شرایط ایجاد شده باشد آنگاه دلیلی وجود ندارد تا نگران توزیع درآمد که نتیجهی توانایی، انتخاب و تلاش افراد است باشیم.
منبع: نیویورک تایمز، 25 ژانویه 2007.
——————————————————————————————————————————————
[1] برای اطلاع از وضعیت فقر و نابرابری در ایالات متحده مراجعه کنید به فصل بیستم از منکیو (2009) مبانی اقتصاد.
[2] Lemieux, T., (2006) “Increasing Residual Wage Inequality: Composition Effects, Noisy Data, or Rising Demand for Skill?”, American Economic Review, Vol. 96, No. 3, pp. 461-498.
[3] Krueger D., and F. Perri, (2006) “Does Income Inequality Lead to Consumption Inequality?”, The Review of Economic Studies, Vol. 73, No. 1, pp. 163-193.
[4] See the symposium in Journal of Happiness Studies, December 2005.