در ادامهی نوشتهی چندی پیش فرید که خلاصهای بود از مقالهی مایکل سندل1 که در نشریهی Journal of Economic Perspectives چاپ شده است، در این نوشته من هم تلاش کردهام تا خلاصهای از مقالهای دیگر را ارائه کنم که در همان شمارهی نشریه چاپ شده است. این مقاله دارای موضوعی مشابه، یعنی رابطهی اخلاق با بازار و علم اقتصاد است اما از نگاه مقابل (و میتوان گفت مخالف) به موضوع میپردازد. در اینجا میتوانید اصل مقالهی مورد اشاره را که عنوانش بازپسگیری اخلاق فضیلت برای اقتصاد است پیدا کنید. آنجا که به نظرم رسیده آوردن ترجمهی اصلی یک اصطلاح مفید است آن را در پاورقی آوردهام.
مدتهاست که فیلسوفان اخلاق فضیلت2 به علم اقتصاد تاختهاند و نگاه آنها به تدریج از محبوبیت بیشتری برخوردار شده است؛ به خصوص در میان مخالفان سرمایهداری و جهانی شدن. انتقاد اصلی فیلسوفان اخلاق فضیلت به اقتصاد مبتنی بر بازار و علم اقتصاد عبارت از این است که بازار بر مبنای عقلانیت ابرازی و انگیزشهای بیرونی کار میکند. بنابراین در مبادلات بازار انگیزشها و ارزشهای درونی به رسمیت شناخته نمیشوند. علم اقتصاد هم با قرار دادن مبادلات مبتنی بر بازار به عنوان مدل اصلی خود، تلاش میکند تا انگیزشهای بیرونی را بهنجار3 کند. اما این هنجارسازی به بازار نیز محدود نمیشود بلکه علم اقتصاد در تلاش است تا این نوع نگاه را به سایر حوزههای زندگی اجتماعی نیز گسترش دهد و به این ترتیب علم اقتصاد و اقتصاد مبتنی بر بازار در تاختن به فضیلت و بالیدن4 انسانی همدست هستند.
در مقابل اقتصاددانان توجه زیادی به انتقادهای فیلسوفان اخلاق فضیلت نشان ندادهاند یا در پاسخهایشان بیشتر به استدلالهای علم اقتصاد متکی بودهاند تا فلسفهی اخلاق. در این مقاله اما با زبان اخلاق فضیلت، و نه از دیدگاه علم رایج اقتصاد آن طور که بیشتر اقتصاددانها مایل به آن هستند، به این انتقادها پاسخ داده میشود.
اخلاق فضیلت چیست؟
اخلاق فضیلت به طور کلی دربارهی شخصیت اخلاقی5 صحبت میکند؛ این که یک نفر چه شخصیتی دارد یا باید داشته باشد. و این بر اساس فضیلتها است. فضیلتها ویژگیهای شخصیتی اکتسابی هستند که نیک محسوب میشوند و نیک بودن آنها از خود آنها ناشی میشود و نه از نتایج عملیای که به بار میآورند. در واقع فضیلتهای اخلاقی ویژگیهای شخصیت اخلاقی بالندهای هستند که میخواهیم باشیم.
ارسطو که یکی از پایهگذاران اخلاق فضیلت است این ایده را مطرح میکند که در هر «فعالیت6» یا حوزه از زندگی، نیک بودن در رابطه با غایت7 آن حوزه فهمیده میشود. بر این اساس فضیلتها آن ویژگیهای شخصیتی هستند که به تحقق آن غایت کمک میکنند. به عنوان مثال در حوزهی پزشکی غایت سلامت است و دقیق بودن برای یک پزشک فضیلت محسوب میشود. یا در حوزهی نظامی غایت پیروزی است و شجاعت برای یک سرباز فضیلت محسوب میشود.
انتقاد فیلسوفان اخلاق فضیلت به اقتصاد مبتنی بر بازار و علم اقتصاد
ایدهی اصلی انتقاد فیلسوفان اخلاق فضیلت نسبت به اقتصاد بازار آن است که بازار بر اساس انگیزشهای بیرونی کار میکند و نه انگیزشهای درونی و نشئت گرفته از فضلیت. در مقاله، انتقادهای سه فیلسوف اخلاق فضیلت (آلیسدیر مکاینتایر8، الیزابت اندرسون9 و مایکل سندل) مورد اشاره میگیرد. اندرسون و سندل، با این که بازار را به عنوان یک ضرورت در ساماندهی اجتماعی قبول میکنند، هر دو معتقدند که منطق ابزاری بازار میتواند فضیلتهایی را که متعلق به سایر حوزههای اجتماعی هستند فاسد کند؛ بنابراین شایسته است تا دولت محدودیتهایی را بر گسترهی بازارها اعمال کند.
به طور خاص، مایکل سندل بر روی بعد عدالت در اخلاق فضیلت تاکید میکند. یعنی چگونه انسانها بر اساس فضیلتهایی که از خود نشان میدهند به شایستگی تقدیر میشوند و پاداش قرار میگیرند. از نگاه سندل عدالت عبارت از آن است که «به هر کس آن چه را شایستهی آن است داده شود.» بنابراین لازم است بدانیم «کدام فضیلتها شایستهی تقدیر و پاداش هستند، و یک جامعهی نیکو باید چه روش زندگیای را ترویج کند.» سندل در کتابش دو مثال را برای رساندن این مفهوم میآورد.
مثال اول مربوط به «گرانفروشی» برخی از کسب و کارها بعد از بلایای طبیعی مانند طوفان و سیل است که کالاها و خدمات عرضه شده توسط آن ها ناگهان کمیاب میشود. سندل معتقد است که این نوع گرانفروشی باید غیرقانونی باشد. دلیلی که سندل میآورد آن است که بنگاههایی که قیمتهایشان را بالا میبرند این کار را از روی طمع انجام میدهند، و از آنجا که طمع یک رذیلت10 اخلاقی است، دولت باید با آن مقابله کند. مثال دوم سندل مربوط به دستمزد بسیار بالای مدیران ارشد شرکتهای بزرگ است. او میگوید که در کسب و کارها این تلاش و استعداد است که شایسته پاداش است.. اما هنگامی که دستمزدی که این مدیران ارشد در زمان سودآوری بالای شرکت دریافت میکنند نتیجهی تلاش یا استعداد آنها نباشد، این تخصیص پاداش عادلانه نیست.
پیام اصلی این دو مثال این است که بازار برای برخی افراد درآمدهایی را ایجاد میکند که با فضیلتهای آنها منطبق نیست، بنابراین آن افراد شایستهی آن درآمدها نیستند؛ پس عدالت در اینجا نقض میشود و جا برای دخالت دولت وجود دارد.
غایت بازار
تا اینجا دیدیم که در ادبیات اخلاق فضیلت، بازار در تقابل با فضیلت انگاشته میشود با این استدلال که در بازار ارزش ذاتی مورد توجه قرار نمیگیرد. اخلاق فضیلت ارزش ذاتی را به فعالیتهایی نسبت میدهد که طی آنها یک محصول تولید میشود یا محصول بین اشخاص از طریق فعالیتهای نامبتنی بر بازار (مانند هدیه دادن یا قدردانی) منتقل میشود. اما در اخلاق فضیلت نسبت به این که بازار به عنوان یک فعالیت مستقل شناخته شود که ارزشهای ذاتی خودش را دارد رغبتی وجود ندارد. اولین قدم در تدوین اخلاق فضیلت بازار به رسمیت شناختن بازار از این دیدگاه است.
البته خود اقتصاددانان در این بیرغبتی فیلسوفان اخلاق فضیلت در شناسایی بازار به عنوان یک فعالیت مقصر بودهاند. نسلهای متوالی اقتصاددانان بازار را به عنوان مکانی توصیف کردهاند که پیامدهای مطلوب اجتماعی به عنوان اثر جانبی و ناخواستهی پیگیری نفع شخصی از سوی افراد به دست میآیند. این نقل قول آدام اسمیت این ایده را به خوبی نشان میدهد: «به خاطر خیرخواهی قصاب، آبجوساز و نانوا نیست که ما میدانیم امشب شام خواهیم داشت، بلکه به خاطر توجه آنها به منافع خودشان است.»
آیا میتوان به بازار به عنوان فعالیتی نگاه کرد که ارزشهای ذاتی خودش را دارد؟ از دیدگاه اخلاق فضیلت پاسخ به این سوال از اینجا آغاز میشود که «غایت بازار چیست؟» یا آن چیز ارزشمندی که بازارها فراهم میکنند چیست؟ اقتصاددانان دارای فکر برای این سوال پاسخهایی داشتهاند. اما یک رشتهی مشترک که در میان بیشتر این پاسخ دیده میشود و آن است که است که بازارها دارای مقصودی هستند و آن مقصود نفع متقابل11 است. این ایده در نوشتههای اقتصاددان بزرگی مانند فریدمن12 و بوکانان13 دیده میشود. حتی اقتصاددانان قدیمیتر مانند اجوورث14 که ایدهی مستطیل اجوورث15 را برای توصیف مکانیزم مبادله در بازار مطرح کرد، یا ریکاردو16 مبتکر ایدهی معروف مزیت نسبی17 (که میگوید تقسیم کار و مبادله برای هر دو طرف مبادله سودمند خواهد بود) این ایده را که در بازار هدف نفع متقابل برای دو طرف درگیر در مبادله است به نحوی مطرح کردهاند.
فضیلتهای بازار
بر اساس آنچه که گفته شد، مقاله نفع متقابل را به عنوان غایت بازار پیشنهاد میکند و فضیلتهایی را برای بازار برمیشمرد که در راستای تحقق این غایت هستند. در ادامه به توضیح مختصر بعضی از این فضیلتهای بازار که در مقاله معرفی شده است میپردازم. البته معنای مطرح کردن این فضیلتها این نیست که این فضیلتها در هر بازاری مشاهده میشود. همانطور که هر سربازی شجاع نیست و هر پزشکی دقیق نیست. بلکه هدف این است که نشان دهیم پذیرفتن نفع متقابل به عنوان غایت بازار چه فضیلتهایی را بر بازار مترتب میکند.
همهشمولی18
همهشمولی در بازار به این معناست که تراکنشها بر اساس نفع متقابل و بر اساس برابری و با هر کس، مستقل از این که آن شخص چه کسی باشد، به چه قومیت، ملیت، نژاد، دین، گروه یا … تعلق داشته باشد صورت میگیرد. این یکی از فضیلتهای بازار است که در تقابل با تعصب، تبعیض و پارتیبازی عمل میکند.
کارآفرینی و هشیاری
اگر غایت بازار نفع متقابل باشد، کارآفرینی برای دستیابی به این نفع متقابل و هشیاری نسبت به این که این نفع متقابل در کجا میتواند باشد یک فضیلت محسوب میشود. کارآفرینان و مخترعان با هشیاری خود محصولاتی و ابتکاراتی را به وجود آوردهاند که هم برای مشتری و هم برای خود ایشان سودمند بوده است.
احترام به سلیقهی طرف مبادله
در نظر گرفتن ذائقه و سلیقه طرف مبادله فضیلتی است که به تحقق نفع مشترک کمک میکند و یک فضیلت است. این فضیلت بازار با دیدگاههایی مانند «هنر برای هنر» یا اهمیت دادن به استانداردهای درونی در یک حرفه به جای در نظر گرفتن سلیقهی مشتریان در تقابل قرار میگیرد.
اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن
نظارت بر و اعمال قراردادها معمولا سخت و پرهزینه است. اما اعتماد کردن و قابل اعتماد بودن دستیابی به نفع متقابل در بازار را آسان میسازد بنابراین فضیلت محسوب میشوند.
پذیرفتن رقابت
اگر غایت بازار دستیابی به نفع متقابل باشد، یک مبادلهکنندهی با فضیلت مانع مبادلهی سایر گروههای فعال در بازار با یکدیگر نخواهد شد، هرچند او ترجیح دهد به جای یکی از آن گروهها درگیر آن مبادله باشد. بر این اساس، اقداماتی که فعالین در بازار برای حفاظت خودشان در مقابل رقابت انجام میدهند، مانند ممانعت از ورود رقبا در بازار، دست به یکی و تقسیم بازار برای کاهش رقابت و افزایش موقعیت انحصاری، رذلیت و غیراخلاقی محسوب میشوند.
اتکا به خود19
از آنجا که هدف بازار ایجاد نفع متقابل برای دو طرف مبادله است، این یک فضیلت است که این را بپذیریم و توقع نداشته باشیم که طرف مبادله از روی از خودگذشتگی با ما وارد تعامل شود. یعنی سعی کنیم با ایجاد آنچه برای دیگران نیز ارزشمند است به خوداتکایی برسیم و نه با اتکا به دلسوزی دیگران. برای همین است که گدایی، در جایی که فرد میتواند با کار کردن روی پای خود بایستد یک رذیلت محسوب میشود.
نتیجهگیری
در این مقاله به بازار به عنوان یک حوزه و فعالیت در زندگی انسانی نگاه شده است که از مجموعهای از فضایل مختص به خود برخوردار است و به این انتقاد فیلسوفان اخلاق فضیلت که بازار انگیزشهای درونی را به رسمیت نمیشناسد و فاقد ارزشهای ذاتی است پاسخ داده شده است. این کار، با به کارگیری زبان اخلاق فضیلت (ارسطویی) و با شناسایی بازار به عنوان یک حوزه یا فعالیت مستقل که دارای غایت مختص به خود (که نفع متقابل باشد) انجام شده است و با توجه به این غایت فضیلتهایی برای بازار برشمرده شده است.
اما جا دارد این نکته تاکید شود که فضیلتها با توجه به فعالیتها تعریف میشوند. بنابراین آن ویژگیهای شخصیتی که در بازار فضیلت محسوب میشوند لزوما در تمامی حوزههای زندگی انسان نیکو محسوب نمیشوند. قبول این که فضیلتهای بازار وجود دارند به این معنا نیست که بازار تنها حوزه زندگی انسانی است یا این که فضیلتهای بازار تنها فضیلتهای موجود هستند. اما از آن طرف نیز نباید تصور شود که فضیلتهای بازار تنها در حوزهی بازار کاربرد دارند. بلکه فضیلتهای بازار در هر فعالیتی که مانند بازار در آن غایت دستیابی به نفع متقابل از طریق همکاری میان افراد باشد نیز فضیلت محسوب میشوند.
در نهایت با این که میدانم حق مطلب مقاله در این خلاصهی ناقص و پر از اشکال ادا نشده است امیدوارم که برای اقتصادخوانان علاقهمند به مباحث فلسفی یا فلسفهخوانان علاقهمند به اقتصاد انگیزشی درونی ایجاد شده باشد تا اصل مقاله را مطالعه کنند و از این زاویه نیز به موضوع تقابل علم اقتصاد با اخلاق فضیلت فکر کنند.
1 Michael Sandel
2 Virtue ethics
3 Normalize
4 Flourishing
5 Moral character
6 Practice
7 Telos
8 Alisdair MacIntyre
9 Elizabeth Anderson
10 Vice
11 Mutual benefit
12 Milton Friedman
13 James Buchanan
14 Francis Edgeworth
15 Edgeworth box
16 David Ricardo
17 Comparative advantage
18 Universality
19 Self-Help