Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for ژوئیه 2014

سخن من در این نوشته این است که پیر شدن جمعیت، برخلاف آنچه اخیرا در سطح جامعه مطرح شده تبدیل به یک بحران ملی نخواهد شد، بلکه حداکثر مشکلی است که باید با سیاست‌گذاری‌های صحیح به آن پرداخت.

ابتدا ببینیم استدلال کسانی که می‌گویند پیر شدن جمعیت در آینده ۳۰ ساله معضلی اقتصادی به بار خواهد آورد چیست. لب کلام معمولا این است نرخ باروری در ایران از اواخر دهه ۶۰ یا اوایل دهه ۷۰ افتی ناگهانی داشته است. و این افت پس از نرخ باروری بالا در اوایل دهه ۶۰ بوده که منجر به وجود آمدن نسلی پرجمعیت شده است. اما این نسل با رسیدن به سن باروری نرخ باروری بسیار پایین‌تری نسبت به نسل قبل از خود نشان داده است و نسل جوان بعدی بر خلاف روند گذشته کم‌جمعیت‌تر از نسل جوان فعلی خواهد بود. نتیجه آن می‌شود که وقتی نسل جوان فعلی به سن پیری برسد سالمندان بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل خواهند داد و این سالمندان برای تامین نیازهایشان وابسته به جوان‌هایی خواهند بود که تعدادشان بسیار کم‌تر از تعداد آنان است و این «پیر شدن جمعیت» مشکل‌آفرین خواهد بود. در قدم بعدی، دلواپسان پیر شدن جمعیت، اقدام دولت برای بالابردن نرخ باروری در میان نسل جوان فعلی (یا همان نسل پیر آینده) را به عنوان راه حل این «بحران» پیشنهاد می‌کنند.

من در اینجا استدلال می‌کنم که اولا پیر شدن جمعیت تبدیل به یک بحران اقتصادی یا اجتماعی نخواهد شد، بلکه حداکثر مشکلی خواهد بود که بسیاری از کشورها پیش‌تر با آن رو در رو شده‌اند و تجربه‌های رسیدگی به آن همین امروز هم وجود دارد. و هم‌چنین خواهم گفت که راه حل این مشکل تشویق یا الزام نسل جوان به فرزندآوری بیش‌تر نیست.

امروزه بسیاری از افراد شاغل تا سنین بالا، یعنی ۶۵ سالگی یا بیش‌تر، توان کار کردن و تامین نیازهای خود را دارند هستند و این طور نیست که فردی که به سن ۶۵ یا ۷۰ سالگی برسد ناگهان تبدیل به فردی وابسته و سربار خانواده یا جامعه شود. حتی اگر فرد نتواند در سنین بالاتر به کار کردن ادامه دهد، معمولا به اندازه‌ای پس‌انداز برای خود اندوخته است که بتواند باقی عمر خود را بدون وابستگی زندگی کند. اگر هم هیچ یک از این‌ها برقرار نباشد، خانواده فرد پا به سن گذاشته معمولا از او حمایت خواهد کرد. پس پیر شدن جمعیت برای جامعه مشکل بزرگی نیست اما برای دولت ممکن است مشکل بزرگی باشد.

مشکل اصلی برای دولت است زیرا بر اساس قانون باید به افراد بازنشسته (۶۵ سال به بالا) مستمری بپردازد. محل تامین مالی مستمری بازنشستگی در نظام تامین اجتماعی ایران مالیات (یا حق بیمه)ای است که از حقوق کارگران و کارمندان کسر می‌شود. با پیر شدن جمعیت هزینه مستمری‌های بازنشستگی که دولت می‌پردازد بیش‌تر می‌شود اما هم‌زمان ورودی تامین مالی این بیمه به دلیل کوچک‌تر شدن نسبی نیروی کار جوان که مالیات می‌پردازد کاهش پیدا می‌کند. این مشکل یک راه حل ساده دارد و آن افزایش نرخ مالیات بیمه بازنشستگی یا افزایش سن بازنشستگی است تا سیستم بیمه بازنشستگی دچار ورشکستی نشود. اما از آن‌جایی که افزایش نرخ مالیات به دلیل اختلالی بودن خود هزینه‌های رفاهی دارد راه حل دیگر تبدیل سیستم بیمه بازنشستگی به یک سیستم سرمایه‌گذاری است به نحوی که مالیات پرداختی فرد در واقع پس‌انداز او باشد تا در زمان بازنشستگی، از محل آن پس‌انداز به او مستمری پرداخت شود. این شیوه تا حدی مشکل نزدیک‌بین بودن افراد را که باعث می‌شود به اندازه کافی برای سنین پیری خود پس‌انداز نکنند هم حل می‌کند اما اجرای آن نسبت به افزایش نرخ مالیات یا سن بازنشستگی پیچیده‌تر است.

بجز این مشکل برای نظام بیمه بازنشستگی دولتی که راه حل‌های استانداردی برای آن وجود دارد و تجربه کشورهای مختلف در این زمینه هم موجود است، پیر شدن جمعیت یک بحران اقتصادی نیست. اکنون کشورهایی مانند ژاپن یا برخی کشورهای غرب اروپا مانند آلمان دچار این «مشکل» هستند اما اقتصادشان هم‌چنان به پیش می‌رود. به عنوان مثال کشور ژاپن سال‌هاست دچار پیری جمعیت شده است اما هنوز مردم این کشور از سطح رفاه بسیار بالایی برخوردارند و رفاه اقتصادی یک جوان یا سالمند ژاپنی به مراتب از رفاه اقتصادی یک جوان یا سالمند ایرانی بالاتر است.

در اینجا آنچه مهم است آن است که دقت کنیم میزان تولید در یک اقتصاد صرفا تابع جمعیت نیروی کار نیست، بلکه بهره‌وری نیروی کار (این که یک فرد شاغل چه قدر کالا و خدمات تولید می‌کند) مهم‌تر است. صرفا با زیاد کردن تعداد افراد جوان نسل بعدی مشکلی حل نمی‌شود زیرا همان نسل جدید هم نیازهای مصرفی خواهند داشت و باید بهره‌وری بالایی هم داشته باشند تا بتوانند علاوه بر نیازهای خودشان، نیاز نسل سالمند قبلی را هم تامین کنند. اگر غیر از این باشد ممکن است مشکل معکوس و وخیم‌تر شود و نسل جوان پرجمعیت دیگری به وجود بیاید که بهره‌وری پاینی دارد و از نظر اقتصادی وابسته به نسل سالمند قبلی است. اما از طرف دیگر، اگر بهره‌وری همین نسل پرجمعیت فعلی افزایش پیدا کند، هر فرد شاغل میزان بیشتری تولید خواهد کرد و قادر خواهد بود نیازهای خودش را تا زمان پیری تامین کند به جای آن که وابسته به نسل جوان بعدی باشد.

پس اگر دولت نگران پیر شدن جمعیت است یک راه حل معقول تلاش برای افزایش بهره‌وری نیروی کار است که آن از طریق افزایش میزان سرمایه موجود در اقتصاد ممکن خواهد بود. با افزایش سرمایه فیزیکی و نسبت سرمایه به نیروی کار، بهره‌وری نیروی کار افزایش خواهد یافت. افزایش سرمایه انسانی نسل فعلی هم همان اثر را خواهد داشت. پس تبدیل شدن اقتصاد به یک اقتصاد پویا که در آن سرمایه‌گذاری فیزیکی و انسانی بالایی صورت می‌گیرد می‌تواند به افزایش بهره‌وری نیروی کار کمک کند تا نرخ وابستگی در سنین سالمندی بالا نرود. اما این سرمایه‌گذاری وقتی صورت می‌گیرد که فضای کسب و کار در کشور مساعد باشد و نااطمینانی اقتصادی پایین. پس دولت اگر تلاشش را صرف بهبود اوضاع کسب و کار کند به طور خودکار به حل مشکل پیر شدن جمعیت هم کمک خواهد کرد. به علاوه بهبود فضای فعالیت اقتصادی باعث می‌شود تا تعداد کمتری از افراد تحصیل‌کرده کشور را ترک کنند و استهلاک سرمایه انسانی بالایی که از طریق فرار مغزها در کشور ما مشاهده می‌شود کاهش پیدا کند.

در همین راستا یک راه دیگر برای جبران کمبود نیروی کار سیاست پذیرش مهاجر از کشورهای دیگر است. افزایش مهاجرپذیری کشور علاوه بر کمک به حل کمبود نیروی کار و نرخ وابستگی بالای سالمندان به جوانان باعث افزایش تنوع قومی و فرهنگی کشور و استفاده از سرمایه انسانی موجود در سایر کشورها نیز خواهد بود.

اما از طرف دیگر، افزایش نرخ باروری، که راه حلی ابتدایی است که به ذهن هر کسی ممکن است خطور کند، می‌تواند به جای حل مشکلات به مشکلات اضافه کند. در حالی که شرایط اقلیمی ایران چندان مساعد نیست و در حال حاضر هم با مشکل کم‌بود آب و خشکسالی مزمن مواجه هستیم که در آینده ممکن است بدتر هم بشود، معلوم نیست منابع طبیعی ایران چگونه می‌تواند پاسخگوی جمعیتی ۱۵۰ میلیون نفری باشد. حتی ترغیب به فرزندآوری جوانان بدون در نظر گرفتن ظرفیت زیست‌محیطی یا برنامه‌ریزی برای استفاده کاراتر از منابع طبیعی موجود می‌تواند بحران آفرین باشد. به علاوه، حتی اگر با فرزندآوری بیشتر جمعیت جوان نسل آینده افزایش پیدا کند اما منابع کافی سرمایه‌گذاری کافی بر روی سرمایه انسانی این نسل (به شکل تحصیلات و تجربه کاری) صورت نگیرد، نسل جدید دارای بهره‌وری پایینی خواهد بود و همان طور که گفته شد این خطر وجود خواهد داشت که از تامین نیازهای مصرفی خود نیز بازبماند و حتی وابسته به نسل سالمند قبلی بشود.

نتیجه‌گیری سخن من در اینجا این است که به نظر می‌رسد بهتر است دولت تصمیم‌گیری در مورد تعداد فرزندان را به خانواده‌ها واگذار کند و با تشویق یا تهدید کردن تنظیم خانواده را برای زوج‌های جوان مشکل نکند. هر چه باشد خود خانواده بهتر از هر کس دیگری نیازهای اقتصادی خود را تشخیص می‌دهد و دخالت نکردن دولت در تصمیم خانواده‌ها احتمالا بهترین سیاست خواهد بود. اما دولت می‌تواند با اقداماتی مانند اصلاح نظام بیمه بازنشستگی، فراهم کردن شرایط مناسب کسب و کار و سرمایه‌گذاری از طریق بهبود روابط سیاسی و به دنبال آن افزایش مراودات اقتصادی با جهان، جذاب کردن محیط کسب و کار ایران تا سرمایه انسانی از کشور فرار نکند و حتی مغزهای فرار کرده بتوانند به کشور بازگردند، توجه بیشتر به مشکلات محیط زیست به ویژه مشکل کمبود آب، نگرانی خود را از مشکل پیر شدن جمعیت نیز رفع کند. هر چه باشد جامعه‌ای که بیشتر جمعیت آن را سنین بالاتر تشکیل می‌دهد لزوما جامعه مشکل‌داری نیست و چه بسا چنین جامعه‌ای آرامش بیشتری داشته باشد و کمتر مجبور باشد با مشکلات مربوط به جوان بودن جمعیت دست و پنجه نرم کند.

Read Full Post »

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: