So simple, so inspiring:
«Economics surely does not provide a romantic vision of life. But the widespread poverty, misery, and crises in many parts of the world, much of it unnecessary, are strong reminders that understanding economic and social laws can make an enormous contribution to the welfare of people.»
Gary S. Becker, Nobel Banquet Speech, 1992
سلام
خیلی از اقتصاد نمیدونم ولی هم اینکه فکر میکنم دغدغم یه چیزایی غیر از اینه که چه جوری میشه جیر جیر چرخ دنده رو کم کرد،برام رضایت بخشه(نمیگم اینا کارای بیهوده ایه ولی کار من نیست)،و یا در مورد اینکه بشر جوهر داره یا عرض، به این فکر کنم که چیکار میشه کرد که این بشر لااقل دغدغه ی نون شبشو نداشته باشه،(البته رشته های انسانی دیگم خیلی به نظر واقعی نمیان،جامعه شناسی که در مورد جامعه ای حرف میزنه که نمیدونیم چیه،کیه،کجاست؟. یا وقتی پزشکی هم میخواد دارو رو تست کنه اول رو موش امتحان میکنه بعد به منو تو تجویز میکنن) ؛اگه هیچ کدوم از اینارو هم نداشته باشه دارم علمی رو یاد میگیرم که اصل اولش آزادی انسانه.
ولی امتحان دادن اقتصاد واقعا رو اعصابه.
مرسی از نویسندگان این وبگاه
به نظرم از علومی مثل اقتصاد ومدیریت باید بیشتر وبیشتر دانست ،چرا که تا انسانها ازنظر مادی به درجه ایی از رفاه دست نیابند،هر کار دیگری خنده آور است و غیر لازم وغیرضروری
نتیجه گیری :اگه این دسته از علوم، دوستی بردار هم نباشن،میشه به صورت جدی پیگیرشون بود ،چون ضرورت اند!
tnx
تیوریش خشکه ولی مسایل کاربردیش زنده و واقعی و جذابه برای من. مثل این که حالا مشکل بیمه درمانی رو چی کار کنیم؟ تغییرات آب و هوایی رو چی کار کنیم؟ نجات بازار مالی به قیمت کسری بودجه بزرگو فشار بیشتر بر مردم آینده میرزه یا نه؟
اینا هم در مورد آدمهاست و هم کاملا در حطیه خود اقتصاده.
اگر به نظر من تیوریش محضش هم حتی جذابه. فقط چون برای ما سخته ازش نمیتونیم خوب لذت ببریم.
شوخی میکنی امیررضا! اینها کجاش جذابه؟ البته با روحیهای که من از شما میشناسم شاید برای شما جذابه، ولی من خیلی دوست نمیدارم! اولاً حوصله آدمو سر میبره، ثانیاً در دنیا خیلی مسائل قشنگتر از اینها هم هست. بنده یک تار موی علمی مثل جامعهشناسی رو با اقتصاد عوض نمیکنم. (هر چند خیلی دوست داشتم که این جامعهشناسها اقتصاد هم بلد بودند!) آخه شما برو صفحه اقتصادی روزنامهها رو باز کن، صفحات دیگرش رو هم باز کن. ببین مزخرفتر از اون صفحه تو کل روزنامه صفحهای هست یا نه. ببین لیاقتش هست بهش بگن Dismal Science یا نه.
نجات بازار مالی! حاجی پای خود اون اقتصادی که این همه ازش دم میزنی این وسط گیره. حالا هم شده مستمسک آدمایی امثال کروگمن که باهاش هی بزنن تو سر همدیگه و واسه خودشون کسب اعتبار کنند. این وسط میمونن یه سری آدم بیچاره که تقصیری هم ندارن! یا امثال روبینی یا … آخه اینها کدومشون آدمهای جذابین؟
با اون کلمه حیطه هم مشکل دارم. کی میگه تغییرات آب و هوایی یا بیمه درمانی در حیطه علم اقتصاده؟ اصلاً اقتصاد به چه حقی یکتنه راجع به همه این مسائل اظهار نظر میکنه؟
زماني يكي از مدرسان ستايشگر تخصص به ماكس وبر ايراد گرفت كه از فيلد (به معني زمينه، حيطه، رشته، مزرعه، ميدان، چراگاه) خويش خارج شده است. وبر با تمسخر گفت: «من الاغ نيستم كه فيلد داشته باشم.» بیا از فیلدت بیرون امیر!
باز هم میگم؛ اقتصاد جذاب نیست، ولی میتونه باشه!
خوب قبول دارم که این مسائل قند تو دل آدم آب نمیکنه! ولی من هم با نظر فرید موافقم که اگه «حرفه» آدم پرداختن به این مسائل باشه از مهندسی که خیلی جالبتره و مزیتش به سایر علوم انسانی (لااقل برای من) اینه که لازم نیست از صفر شروع کنم و سرمایه ریاضی که تو مهندسی انباشه شده قابل استفاده است.
در ضمن، حالا من نمیدونم تو واسه چی یه تار موی جامعهشناسی رو هم با اقتصاد عوض نمیکنی! اگه این طوره که خوب برو جامعهشناسی. هنوز دیر نشده. ولی من فکر میکنم این بیشتر همون حالت «مرغ همسایه غازه» هست. اگه اونو هم بری توش میبینی که کاملا قانعت نمیکنه.
ولی این هم که اقتصاد تو حوزه سایر علوم اجتماعی دخالت میکنه به نظر من نقطه قوت اونه. چون اولا نشون میده که علم اقتصاد نشون داده که روش تحلیلش برتریهایی داره که اون رو در بقیه حوزهها هم قابل استفاده میکنه، ثانیا اگه دوست داشتی به حوزههای دیگه هم سر بزنی راهت بسته نیست! ولی برعکسش (جامعهشناسی به اقتصاد) نمیشه. اصلا مزیت اقتصاد همینه که تو رو به یه «فیلد» محدود نمیکنه و میتونی هر جا که خواستی سرک بکشی. از روانشناسی بگیر تا علوم سیاسی.
با سهیل موافقم
خب، من راستش همین حس سهیل رو دارم.
اینجا که هستم با بچه های علوم سیاسی تا حالا یخورده گپ زدم، بدجوری زدیم به تیپ هم و خلاصه دعوایی شد که خودتون میدونین: هر متغیری که به سادگی تعریف میکنیم و یا مشتقی که میگیریم رو باید بتونیم برای اینا توجیه کنیم که چه ربطی به واقعیت داره. بحثهای اخلاق در اقتصاد رو هم که نگو که کلی نظرشون با ما فرق میکنه.
اما یه خشکی دیگه هم اقتصاد داره، اینجا بین علوم انسانی ها، فقط ماییم که تمرین تحویل میدیم و امتحان میدیم. بقیه معمولا کارشون مقاله نوشتن اه و برای اون زحمت میکشن. به نظر من اونا آخرش باسوادتر و جامع بین تر از ما میشن.
خلاصه منم به شک افتادم که با اقتصاد ازدواج بکنم یا نه!
ولی خشکه فرید، خشکه! علمش خشکه، آدمهاش خشکن، شیوه آموزشش خشکه، ابزارهاش خشکه… هزار جور زلم زیمبو باید بهش آویزون کرد تا بشه اونو بهعنوان یه علم قشنگ قالب کرد. گاهی وقتها احساس میکنم که این علم یادش میره که داره راجع به آدمها صحبت میکنه، یا در خیلی از موارد حتی یادش میره که داره راجع به این دنیا صحبت میکنه. حداقل جریان اصلی این علم که اینطوره…
راستش من جذابیت سایر علوم اجتماعی رو خیلی در اقتصاد نمیبینم. تا اونجا هم که من دیدم اقتصاد (در همهجای دنیا) پر از آدمهای پرمدعای متبختر خیلی خودخواهه که هیچکس و هیچچیز رو قبول ندارن و راجع به همه چیز هم اظهار نظر میکنن. (هر چند نه همه و هر چند نه همیشه!)
البته بحثش بحث خودخواهی آدمهاست دیگه، بحث بیشینهسازی مطلوبیته. نباید هم خیلی جذاب باشه. شوخی که نداریم! بحث طبیعت آدمیه در خیلی از مواقع زندگی.
نمیدونم، شاید من قبلاً توقع زیادی از این علم داشتم. ولی امروز مطمئنم که اقتصاد همه چیز نیست… دید اقتصادی فقط یکی از دیدهای موجوده و انسان اقتصادی فقط یکی از جنبههای انسان.
من قبول ندارم سهیل. به نظر من اقتصاددان ها از مهندسین و حتی علوم سیاسی و فلسفه خیلی خیلی زنده تر هستند. اینها را نگاه کن (کار درست ترین هستند بدون شک) گندشو دیگه در آوردند :)
http://www.columbia.edu/~xs23/home.html
http://www.ssc.upenn.edu/~rwright/
یا منکیو را نگاه کن. یا اینجا را نگاه کن
http://www.eco.utexas.edu/~corbae/countyline/CLB.html
نسبت به مهندسی که هیچ شکی ندارم خیلی خیلی زندهتر، جذابتر و پویاتره. بحث من بیشتر راجع به سایر علوم اجتماعیه و اتفاقاً فکر میکنم اقتصاد جاهایی خیلی جذاب میشه که خودش رو نزدیک میکنه به سایر علوم؛ مثل جامعهشناسی، مثل علوم سیاسی، مثل فلسفه، یا حتی مباحثی مثل دین یا پزشکی یا بهداشت و … اینجور جاهاست که تازه فکر میکنم داره راجع به آدمها حرف میزنه. مشکلش اینه که خیلی خودشو میگیره، جداً بقیه علوم اجتماعی اینطوری نیستند!
این آدمهایی که اشاره کردی خیلی آدمهای جالبین و (هر چند بد بیان کردم ولی) دقیقاً منظور من هم همین بود که این علم خیلی قابلیتهای بیشتری داره.
Economics surely does not provide a romantic vision of life!
So let’s keep literature, art, history, and other lovely aspects of life in our life besides economics
Furthermore, some parts of economics are rather attractive to me
However, economics can not be your love but you can marry her. I say so
Economics can only be my friend, my good friend, but I will never marry her! I prefer to marry with someone that I really love
Great! … It’s going to be personal, bot no matter. Very briefly, I couldn’t find any other fields that both I love her and she has the situation that I can live professionally with her. I mean especially philosophy and more especially literature.
So economics came to be my second best
I said marriage because being an economist demands responsibility. But I don afraid since marriage can be temporary.
Sohail and Hasan! There’ve been nights my eyes keep awake to see what I should do and always I wonder about a better alternative that maybe/probably it is not available for me