هنگامی که دولتها با کسری بودجه مواجه میشوند، سیاستگذاران به تکاپو میافتند تا راههایی پبدا کنند که درکنار افزایش درآمد مالیاتی، کمترین آسیب را به همراه داشته و حتی شاید برای جامعه مفید هم باشند. برخی این راه را مالیات بر نوشیدنیهای قنددار مانند نوشابه میدانند.
اما آیا مالیات بر نوشابه ایدهی مناسبی است؟ اقتصاددانان معمولاً از مالیات بر مصرف در مقابل مالیات بر درآمد حمایت میکنند، چراکه مالیات بر مصرف کمتر بر مقدار پسانداز ، سرمایهگذاری و رشد اقتصادی اثر میگذارد. اما سئوال اصلی در مورد مالیات بر مصرف نوشابه این است که آیا برخی از انواع مصرف باید از انواع دیگر آن متمایز شده و مالیات بالاتر بر آنها وضع شود؟
گاهی وضع مالیات بر مصرف یک کالای خاص در قالب اثرات مخرب آن بر دیگران توجیه میشود. اقتصاددانان این موارد را آثار بیرونی منفی مینامند و به عنوان مثال مالیات بر مصرف گازوئیل در این دسته قرار میگیرد. هرگاه شما از اتومبیل خود برای حمل و نقل استفاده میکنید اثرات مخربی را مانند شلوغی خیابانها، افزایش زمان حمل و نقل، بالا رفتن احتمال تصادف، افزایش آلودگی و غیره را به جامعه تحمیل میکنید. به همین دلیل بسیاری از اقتصاددانان از مالیات بر گازوئیل حمایت میکنند تا با افزایش قیمت آن، رانندگان را مجبور کنند تا آثار بیرونی منفی استفاده از اتومبیل شخصی خود را نیز در نظر بگیرند.
اما استفاده از چنین منطقی در مورد دیگر کالاهای مصرفی چندان واضح نیست. به عنوان مثال سیگار از جمله کالاهایی است که دولتها برای جلوگیری از مصرف آن مالیاتهای سنگین بر آن وضع میکنند. اما چنین مالیاتهایی با گزارهی آثار بیرونی سیگار قابل توضیح نیست. تصور کنید فردی مایل باشد در خانهی شخصی خود روزی دو بسته سیگار مصرف کند؛ بخش اصلی اثرات مخرب این رفتار به خود شخص بازمیگردد و حتی اگر آثار دود سیگار به افراد کنار دستی مطرح باشد، چنین مشکلی باید در داخل خانواده حل شود نه اینکه دولت برای حل آن مداخله کند!
گاهی اوقات مدافعین چنین مالیاتهایی عنوان میکنند که مصرف برخی کالاها اثرات منفی بر مخارج کل جامعه دارد. به عنوان مثال مصرف سیگار منجر به بیماری فرد و در نتیجه موجب افزایش هزینهی درمان و بالا رفتن حق بیمه خواهد شد. اما حتی این گزاره هم روی دیگری دارد: اگر مصرفکنندهگان سیگار زودتر از دیگران فوت کنند آنگاه حقوق بازنشستگی کمتری هم دریافت میکنند. برخی از اقتصاددانان این ارقام را در مورد مصرف سیگار بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تقریباً این دو اثر با یکدیگر برابر هستند، به عبارت دیگر افراد سیگاری هزینهای بر سایر افراد جامعه تحمیل نمیکند.
گرچه ممکن است درنظر گرفتن منفعت برای مرگ زودرس افراد در جامعه عجیب باشد، اما اقتصاددانان هنگام بررسی آثار یک سیاست چیزی جز موجوداتی بیروح نیستند: اگر قرار است هزینهی اضافه شده بر بودجهی کشور عامل وضع مالیات بر مصرف کالایی خاص باشد، این محاسبه باید صادقانه و همهجانبه انجام شود.
با این وجود علت دیگری برای وضع چنین مالیاتهایی وجود دارد و آن اینکه مصرف بعضی از کالاها اثرات مخربی در آینده بر روی فرد میگذارد. به عبارت دیگر فرد امروز از مصرف کالا لذت میبرد اما در آینده هزینههای مخرب آن را خواهد پرداخت.
حتماٌ مشاهده کردهاید که برخی از والدین قدرت انتخاب فرزندان خود را محدود میکنند چراکه معتقدند این کار به نفع فرزندشان است. تعدادی کمی از نوجوانان به اندازهی کافی آیندهنگر هستند تا بتوانند هنگام تصمیمگیری، تمام آثار آتی رفتار خود را در نظر بگیرند. والدین نیز امیدوارند روزی فرارسد که فرزندانشان برای قیودی که اکنون به آنها تحمیل شده است سپاسگذار باشند.
اما انسان یک دفعه در سن 18 سالگی که جامعه آن را بالغ مینامد عاقل نمیشود. همواره بخشی از شخصیت ما به دنبال لذتهای زودگذر است و اثرات بلندمدت کارهای خود را نادیده میگیرد. بنابراین وضع مالیات بر کالاهایی که آثار مطلوب آنها ابتدا و آثار نامطلوب آنها در آینده ظاهر میشود راهی است تا هنگام تصمیمگیری اثرات بلندمدت آنها نیز به ما یادآوری شود.
اگر این بهترین گزاره برای مالیات بر گناه باشد، که به نظر من چنین است، به سئوالی چالش برانگیز در فلسفهی سیاسی میرسیم: چه مقدار باید به دولت اجازه داد که ما را از خودمان محافظت کند؟ و اگر وارد چنین جادهای شویم کجا متوقف خواهیم شد؟
درست است که وضع مالیات بر نوشابه ما را تشویق میکند تا مواد مغذیتر مصرف کنیم و در آینده سالمتر باشیم، اما مالیات بر شکلات، بستنی و غذاهای سرخکردنی نیز چنین وضعیتی دارند. سوبسید دادن به سبزیجات، عضویت در باشگاه ورزشی و نخ دندان نیز در گامهای بعدی قرار دارند. با این استدلال، مالیات بر فیلمهای ترسناک و سوبسید دادن به برنامههای ادبی نیز دور از ذهن نخواهد بود!
در آخر یادآوری میکنم حتی زمانی که افرادی عاقل و بالغ هستیم گاهی دوست داریم تا والدین کنارمان باشند و هنگام انتخاب، راه درست را نشانمان دهند. بنابراین سئوال این است که آیا به اندازهی کافی به دولت اعتماد دارید که او را به عنوان نگهبان و مراقب خود انتخاب کنید!؟!
منبع: نیویورک تایمز، 6 ژوئن 2010.
واقعیت اینجاست که مرگ زودرس افراد سیگاری صرفا باعث کمترشدن حقوق بازنشستگی و تحمیل هزینه کمتر به جامعه نیست بلکه فرد از زمان تولد تا سن فعالیت و بعد از آن هزینه های فراوانی را بر جامعه تحمیل کرده اگر اینگونه بود که مرگ زودهنگام افراد باعث کاهش هزینه های جامعه شود جنگ بهترین وسیله کشتار انسانهاست ولی هزینه ناشی از فقدان یک انسان بالغ برای جامعه بسیار بیشتر از هزینه حقوق بازنشستگی و … اوست
سلام، بايد بگم كه من با تمام مواردي كه گفتي به جز مورد آخر، موافقم. چند وقت پيش بود كه مطلب فوقالعادهاي از بكر ميخوندم كه در اون به مقايسهاي بين شكست بازار در مقابل شكست دولت پرداخته بود و ضمن اينكه شكست دولت رو خيلي خطرناكتر از شكست بازار ميدونست توصيه ميكرد براي اينكه اسيره پاي نامرئي دولت نشيم فقط در مواقعي كه شكست بازار خيلي قابل توجه از دولت براي دخالت در اون استفاده كنيم. [1]
در مورد آقاي منكيو هم بايد بگم به نظر من واضحه كه خود ايشون هم با چنين سياستي مخالفه ولي نخواسته نظر خودش رو به خواننده تحميل كنه و اجازه داده تا خوده خواننده تصميم بگيره.
[1] http://www.becker-posner-blog.com/2011/09/market-failure-compared-to-government-failure-becker.html
سلام دوباره
اول:برای دخالت دولت باید دلایل بسیار قوی وجود داشته باشه مبنی بر اینکه اولاً این اثرات جانبی شدید وجود دارن و ثانیاً دخالت دولت اونا رو از بین می بره. خیلی مواقع تاکید زیادی می شه بر شرط اول، در حالیکه شرط دوم غایبه.
دوم:در مورد سیگار مسئله کسب درآمده تا بهبود وضع. اونقدر از این موجود نازنین بد گفتن که هر سیاستمدار تازه به دورون رسیده ای به خودش اجازه داد روش مالیات ببنده. حالا می خوان همین کار رو با پپسی عزیز هم بکنن!
سوم:همه مواردی که منکیو شمرده رو شاید بشه یه جوری تحمل کرد، عمراً نخ دندون رو اگه مفت هم بدن ما نیستیم!
آخر: یکی به این منکیو بگه نگو این چیزا رو، حرف تو دهن سیاستمدارا ننداز. فردا میان رو عطسه زدن هم مالیات می گیرن که داری گناه می کنی
سلام،
خب پس هردو قبول داريم كه با افزايش قيمت كالا، تقاضاي اون كم ميشه؛ البته اين قانون ربطي به اينكه قيمت در محدوده هزينهي نهايي هست يا نه نداره! نكتهي درستي كه گفتي اينه كه مصرفكننده نه بر اساس قيمت مطلق بلكه براساس قيمت نسبي تصميم ميگيره، بنابراين اگه دولت مايل باشه مصرف شكر رو از طريق محصولاتي مثل نوشابه كاهش بده طبيعتاً بايد قيمت كالاهاي جانشين اون رو هم افزايش بده!
البته به نظرم با اين بحث از هدف اصلي مطلب دور شديم. سئوال اصلي اينه كه اگه دولت توانايي انجام كاري رو داشته باشه آيا بايد اون كار انجام بده!؟! در مورد مثال خاص اين مطلب هم بايد بگم كه چون اين مطلب رو اقتصاددان برجستهاي مثل منكيو نوشته بنابراين حداقل دولت ايالات متحده توانايي انجام اين كار خاص رو هم داشته!
سلام مجدد
درسته. کشش به قیمت بستگی داره. تفاوت مورد بنزین و نوشابه اینه که قیمت بنزین تا حالا حتی در حد هزینهۀ حاشیه ای اون نبود. در نتیجه اگر افزایش قیمت تا حدی باشه که به اندازۀ هزینۀ حاشیه ای بعلاوۀ مالیات برسه، احتمالاً به حوزۀ با کششتر می رسیم. ولی قیمت نوشابه الان در حد هزینۀ حاشیه ایه و برای رسیدن به حد کشش دار باید قیمت چندین برابر بشه. اثر جانبی منفی شکر بعید می دونم آنقدر باشه که این حد از مالیات رو توجیه کنه. و نکتۀ دوم اینه که افزایش چند برابری قیمت نوشابه الزاماً به کاهش مصرف شکر از سایر منابع منتهی نمی شه. جانشینهای نزدیک نوشابه خیلی زیادن در حالی که جانشین نزدیک بنزین زیاد نیست.
سلام، خیلی از نظراتی که دادین ممنونم؛ اما میخواستم به مطالبتون چیزهایی اضافه کنم.
در مورد قسمت اول مطلب حسین باید بگم که چندسال پیش همین گزاره در مورد بنزین در مجلس مطرح میشد و عدهای ادعا میکردند که چون کشش قیمتی بنزین کمه افزایش قیمت اون تاثیری در کاهش مصرف بنزین نداره! اشتباه مطلب هم اینجاست که کشش یه مقدار مطلق نیست بلکه وابسته به اینه که کجای منحنی تقاضا هستیم. در واقع الان چون قیمت نوشابه کمه، مقدار تقاضاشده زیاده و در نتیجه کشش قیمتی نوشابه کم به دست اومده اما اگه قیمتش به اندازهی کافی زیاد بشه اونوقت تقاضای نوشابه پرکشش خواهد شد.
در مورد نکتهی فرید هم باید بگم که نظر شخصی من هم اینه که دولت چنین حقی نداره! جمعبندی شخصی من از اونچه از تاریخ دیدم اینه که متناظر با دست نامرئی بازار که افرادی که صرفاً به منافع خودشون اهمیت میدن و بدون اینکه قصد داشته باشند به دیگران خیری برسونند در راه رسیدن به اهداف خودشون موجب منفعت سایرین میشند، پای نامرئی دولت وجود داره! کارهایی که دولت با ایدههای خیلی خوب و برای کمک کردن به مردم شروع میکنه در نهایت به دلیل اینکه دولت چیزی نیست که از بهشت اومده باشه منجر به سو استفادهی عدهای و آسیب دیدن جامعه میشه! مثال بارزش هم ایدهها و کارهایی که کمونیستها کردند.
فرض کنیم که مالیات بر گناه کاملا موجه باشه. با این حال همیشه این سوال وجود داره که چی گناه هست و چی گناه نیست و اینجاست که ایدئولوژی یک گروه به همه مردم تحمیل میشه. حتی اگر حکومت نماینده اکثریت باشه هم عقیده اکثریت به زندگی خصوصی اقلیت تحمیل میشه.
مطلب خوبی بود و کلی سوالهای مهم را در یک چارچوب مطرح کرده بود
در مورد مالیات بر نوشابه های پر از شکر، علاوه بر سؤال کمابیش فلسفی مجاز بودن دولت در دخالت در مصرف ما، دو نکته اقتصادی هم هست که اثر این مالیاتها را با علامت سؤال بزرگی روبرو می کند. نخست اینکه کشش قیمتی این نوشابه ها خیلی پایین است. دوم تغییر رفتار مصرف کننده ها به صورت مصرف کالاهای سالمتر نیست بلکه به جای نوشابه کالاهای قند دار مشابه را می خورند. در نتیجه مالیات بر شکر اثر چندانی بر سلامتی نمی گذارد