رییس جمهور در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی: «…مقایسه نرخ تورم در متوسط چهار سال گذشته با متوسط چهار سال اول دولتهای قبل نشان میدهد که متوسط نرخ تورم در طول چهار سال در این دولت کمتر بوده و ممکن است که در مقطعی به ۲۵ درصد رسیده باشد، اما به وجود آمدن آن هم ربطی به سیاستهای این دولت ندارد بلکه ناشی از تورم سنگین جهانی بود به گونهای که کالاهای واسطهای و سرمایهای که وارد کشور میشد، ۲۵ و کالاهای مصرفی ۳۶ درصد افزایش قیمت داشته است، ضمن این که سهمیهبندی بنزین نیز اجرا شد و خود وضعکنندگان طرح سهمیهبندی جزوه و تحلیل داده بودند که انجام این کار حداکثر ۱۵ واحد درصد به نرخ تورم اضافه می کند که البته ما با این روش سهمیهبندی بنزین موافق نبودیم، اما این امر به صورت قانون درآمد و اجرا شد. حال این میزان تورم که پنج درصد بود با شش درصد تورم جهانی حساب کنیم و از ۲۵ درصد تورم کم کنیم، تورم به کمتر از ۱۴ درصد می رسد.»
به نظر من این بند یکی از شاهکارهای منطق اقتصادی رییس جمهوری محترم است که در تفسیر آن میتوان ساعتها قلمفرسایی کرد و سخن راند؛ اشک ریخت و خندید. اما من قصد آن را در این جا ندرام و این مهم را به دیگر دوستانم در کافه اقتصاد میسپارم! اما یک نکته که در اینجا برای من بسیار چشمگیر بود و میخواهم بدان بپردازم همین بحث خط آخر است: «۶ درصد تورم جهانی و ۵ درصد تورم سهمیهبندی را از ۲۵ درصد تورم داخلی کم میکنیم و میرسیم به تورم ۱۴ درصد.» فعلاً از آن ۵ درصد سهمیهبندی هم چشمپوشی میکنم. همان ۶ درصد تورم خارجی را از ۲۵ درصد تورم داخلی کم کردن:
۱- تورم جهانی ۶ درصد بوده یعنی به طور متوسط قیمتهای جهانی ۶ درصد رشد کرده است. یعنی، با کمی اغماض، قیمت کالاهای وارداتی ما نیز ۶ درصد رشد کرده است. پس در محاسبه تورم، آنجایی که بین قیمت کالاهای وارداتی و کالاهای داخلی میانگین وزنی میگیریم، معلوم میشود که قیمتهای داخلی ما بیشتر از ۲۵ درصد رشد کرده است که با میانگین گرفتن بین آن و این ۶ درصد جهانی به عدد ۲۵ درصد رسیدهایم. که این یعنی تورم جهانی تازه به نفع تورم ما عمل کرده است! و اگر نبود همان وارداتی که به آن اشاره کردهاند، تورم بیشتر از این حرفها میشد.
۲- با همان منطق، رشد اقتصادی واقعی ما هم ۷-۶ درصد نیست. چون باید رشد ۳-۲ درصدی جهانی را از آن کم کنیم تا به رشد واقعی ۴ درصدی برسیم. و با همان منطق، بیکاری ما ۱۰-۹ درصد نیست. چون باید بیکاری ۶-۵ درصدی جهانی را از آن کم کنیم تا به بیکاری واقعی ۴ درصدی برسیم. یعنی در واقع فقط ۴ درصد مردم ما بیکارند. ۶ درصد مابقی بیکاران جهانی اند!
۳- اصلاً با کدام منطق ریاضی-اقتصادی درصد رشد دو متغیر را از هم کم کردهاید؟ تا جایی که سواد من قد میدهد اگر نرخ رشد متغیر الف را از نرخ رشد متغیر ب کم کنیم، به نرخ رشد متغیر الف÷ب میرسیم. حالا این که سطح قیمتهای داخلی تقسیم بر سطح قیمتهای جهانی چه ربطی به آن تورم واقعی که رییس جمهور میفرمایند دارد، خدا میداند.
۴- جالب است که در آغاز سخن به تورم سنگین جهانی اشاره میشود و در پایان به تورم ۶ درصدی جهانی. ما آخرش نفهمیدیم این تورم جهانی ۶ درصدی سنگین بوده یا نه؟
والسلام.
رییس جمهور در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی: «…مقایسه نرخ تورم در متوسط چهار سال گذشته با متوسط چهار سال اول دولتهای قبل نشان میدهد که متوسط نرخ تورم در طول چهار سال در این دولت کمتر بوده و ممکن است که در مقطعی به ۲۵ درصد رسیده باشد، اما به وجود آمدن آن هم ربطی به سیاستهای این دولت ندارد بلکه ناشی از تورم سنگین جهانی بود به گونهای که کالاهای واسطهای و سرمایهای که وارد کشور میشد، ۲۵ و کالاهای مصرفی ۳۶ درصد افزایش قیمت داشته است، ضمن این که سهمیهبندی بنزین نیز اجرا شد و خود وضعکنندگان طرح سهمیهبندی جزوه و تحلیل داده بودند که انجام این کار حداکثر ۱۵ واحد درصد به نرخ تورم اضافه می کند که البته ما با این روش سهمیهبندی بنزین موافق نبودیم، اما این امر به صورت قانون درآمد و اجرا شد. حال این میزان تورم که پنج درصد بود با شش درصد تورم جهانی حساب کنیم و از ۲۵ درصد تورم کم کنیم، تورم به کمتر از ۱۴ درصد می رسد.»
به نظر من این بند یکی از شاهکارهای منطق اقتصادی رییس جمهوری محترم است که در تفسیر آن میتوان ساعتها قلمفرسایی کرد و سخن راند. اما من قصد آن را در این جا ندرام و این مهم را به دیگر دوستانم در کافه اقتصاد میسپارم! اما یک نکته که در اینجا برای من بسیار چشمگیر بود و میخواهم بدان بپردازم همین بحث خط آخر است: «۶ درصد تورم جهانی و ۵ درصد تورم سهمیهبندی را از ۲۵ درصد تورم داخلی کم میکنیم و میرسیم به تورم واقعی ۱۴ درصد.» فعلاً از آن ۵ درصد سهمیهبندی هم چشمپوشی میکنم. همان ۶ درصد تورم خارجی را از ۲۵ درصد تورم داخلی کم کردن:
۱- تورم جهانی ۶ درصد بوده یعنی به طور متوسط قیمتهای جهانی ۶ درصد رشد کرده است. یعنی، با کمی اغماض، قیمت کالاهای وارداتی ما نیز ۶ درصد رشد کرده است. پس در محاسبه تورم، آنجایی که بین قیمت کالاهای وارداتی و کالاهای داخلی میانگین وزنی میگیریم، معلوم میشود که قیمتهای داخلی ما بیشتر از ۲۵ درصد رشد کرده است که با میانگین گرفتن بین آن و این ۶ درصد به عدد ۲۵ درصد رسیدهایم. که این یعنی تورم جهانی به نفع تورم ما عمل کرده است! و اگر نبود همان وارداتی که به آن اشاره کردهاند، تورم بیشتر از این حرفها میشد.
۲- با همین منطق، رشد اقتصادی واقعی ما هم ۷-۶ درصد نیست. چون باید رشد ۳-۲ درصدی جهانی را از آن کم کنیم تا به رشد واقعی ۴ درصدی برسیم. و با همین منطق، بیکاری ما ۱۰-۹ درصد نیست. چون باید بیکاری ۶-۵ درصدی جهانی را از آن کم کنیم تا به بیکاری واقعی ۴ درصدی برسیم. یعنی در واقع فقط ۴ درصد مردم ما بیکارند. ۶ درصد مابقی بیکاران جهانی اند!
۳- تا جایی که سواد من قد میدهد اگر نرخ رشد متغیر الف را از نرخ رشد متغیر ب کم کنیم، به نرخ رشد متغیر الف÷ب میرسیم. حالا این که سطح قیمتهای داخلی تقسیم بر سطح قیمتهای جهانی چه ربطی به آن تورم واقعی که رییس جمهور میفرمایند دارد، خدا میداند.
۴- جالب است که در آغاز سخن به تورم سنگین جهانی اشاره میشود و در پایان به تورم ۶ درصدی جهانی. ما آخرش نفهمیدیم این تورم جهانی ۶ درصدی سنگین بوده یا نه؟
والسلام.
احسنت!
امیر عالی بود!!!!
عالی بود. به نظر من این یعنی یک کار اقتصاددان در ایران. سوال جدی را به زبان ساده بیان کردن. من اگر بخواهم با اجازه نویسنده کمی علمی تر بیان کنم، تمام نکته این است که دولت با واردات بی رویه و بدلیل اینکه تورم جهانی کمتر از ایران است از واردات به عنوان اهرم کنترل تورم استفاده می کند. دکتر جلالی نایینی یک مطالعه خوب دارد سالها قبل که نشان می دهد از قضا این اهرم نرخ ارز و واردات و تورم پایین در کشورهای دیگر، اهرم جدی در کنترل تورم داخلی است.