Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘میانه گمشده’

توزیع اندازه بنگاه‌های تولیدی

یکی از نظم‌ها و الگوهای آماری در اقتصاد، توزیع اندازه کارگا‌ه‌های تولیدی است. در هر اقتصادی کارگاه‌های تولیدی با اندازه‌های مختلف وجود دارد. در یک اقتصاد، آیا انتظار داریم که تعداد بیشتری کارگاه کوچک یا متوسط یا بزرگ مشغول فعالیت باشند؟ آیا انتظار داریم که توزیع اندازه بنگاه‌ها از یک اقتصاد به اقتصاد دیگر متفاوت باشد؟ جواب به این پرسش‌ها این است که به‌نحو عجیبی توزیع اندازه بنگا‌ه‌های تولیدی از الگوی خاصی پیروی می‌کند که در آن فراوانی اندازه بنگاه‌ها با اندازه آنها به‌نوعی نسبت معکوس دارد؛ یعنی تعداد خیلی زیادی بنگاه کوچک، تعداد کمتری بنگاه بزرگ‌تر و تعداد باز هم کمتری بنگاه باز هم بزرگ‌تر. به طور دقیق‌تر، در بسیاری از کشور‌های بویژه توسعه‌یافته توزیع اندازه بنگا‌ه‌ها از توزیع پارتو پیروی می‌کند. شکل‌ ذیل دو نمونه از توزیع چگالی احتمال پارتو را نشان می‌دهد.

هر توزیع پارتو از یک مقدار کمینه شروع می‌شود و پارامتری دارد که انحنای توزیع را مشخص می‌کند. در شکل، برای نمونه یک‌بار این پارامتر مساوی با یک و بار دیگر مساوی با دو انتخاب شده است، در هر دو نمونه مقدار کمینه برابر با یک است. این مقدار کمینه مثلا برای اندازه بنگاه‌ها برابر است با اندازه کوچکترین بنگاه درحالی‌که پارامتر توزیع پارتو باید از روی داده‌های واقعی تخمین زده شود. جالب است که این پارامتر معمولا رقم پایداری است و در بسیاری از مطالعات برای اقتصاد کشورهای مختلف، عددی نزدیک به یک تخمین زده شده است.

یک ویژگی مهم دیگر توزیع پارتو این است که دم درازی دارد. این دم دراز بیان می‌کند که در هر اقتصادی بنگاه‌های بزرگ و خیلی بزرگ هرچند به تعداد خیلی کم وجود دارد. خیلی از توزیع‌های معروف واجد این دم دراز نیستند و در نتیجه نمی‌توانند توزیع اندازه بنگاه‌ها را نمایندگی کنند.

مسأله میانه‌ی گمشده

در برخی از کشور‌های کمترتوسعه‌یافته در مقایسه با آنچه توزیع پارتو پیش‌بینی می‌کند تعداد خیلی کمتری بنگاه متوسط وجود دارد. در ادبیات اقتصاد توسعه این پدیده به مسأله میانه‌ی گمشده (missing middle problem) معروف است. جدول ذیل توزیع اندازه بنگاه‌ها برای چند کشور نمونه را نشان می‌دهد

(این جدول برگرفته از مقاله روبرو است: Jim Tybout, «Manufacturing firms in developing countries» Journal of Economic Literature, 1990).

همان‌طور که در جدول مشاهده می‌کنید در برخی کشورهای کمترتوسعه‌یافته مثل اندونزی، کنیا، تایلند و … در سال‌های مشخص‌شده درصد بسیار کمی از بنگاه‌ها اندازه متوسط داشته‌اند.

سوال اصلی این است که چه چیز مانع به‌وجود آمدن بنگاه‌های با اندازه متوسط می‌شود.

یک پاسخ به این مساله این است که در برخی کشورهای کمترتوسعه‌یافته، مقررات دولتی هزینه‌های زیادی را به بنگاه‌ها تحمیل می‌کند اما در عمل بنگاه‌های کوچک می‌توانند راه فراری از این مقررات پیدا کنند. برای مثال مالیات به دولت را در نظر بگیرید. احتمال اینکه مأموران دولت صحت انجام مقررات مالیاتی را در یک بنگاه 10 نفره را نظارت کنند خیلی کمتر از این است که بنگاه‌های بزرگ را نظارت کنند. به‌همین ترتیب به‌لحاظ اداری جای فرار از مالیات در یک بنگاه کوچک خیلی بیشتر باز است تا یک بنگاه بزرگ. عواملی از این دست باعث می‌شوند که سودآوری بنگاه کوچک بیشتر از بنگاه متوسط باشد. در نتیجه بخشی از کارآفرین‌ها که در شرایط یکسان بنگاهی با اندازه متوسط را انتخاب می‌کردند، تحت این شرایط ترجیح می‌دهند که یک بنگاه کوچک داشته باشند.

 اگر دقت کنید می‌بینید که تحلیل بالا مبتنی بر یک مدل ایستا است که در آن مدیر یک شرکت بر روی اندازه شرکت خود تصمیم‌گیری می‌کند. در چنین مدل‌های ایستایی مثل همه مدل‌های ایستا در اقتصاد، می‌توان نتیجه تعادلی مدل را به حالت دایمی یک مدل پویا تعبیر کرد. یک سوال دیگر این است که آیا عواملی مربوط به پویایی بنگاه‌ها می‌تواند به توضیح این میانه‌ی گمشده کمک کند. برای روشن شدن منظورم توجه کنید که در توضیحات ارائه‌شده یک بنگاه رشد نمی‌کند یا یک بنگاه از صنعت خارج نمی‌شود. در واقع در یک تحلیل پویا ما باید به ورود، خروج و رشد بنگاه‌ها توجه کنیم. در چنین رویکردی باید تصمیم بنگاه‌های بالقوه واردشونده برای ورود و تصمیم بنگاه‌های واردشده برای سرمایه‌گذاری و یا خروج را تحلیل کرد و در نهایت توضیح داد که چگونه در تعادل، توزیع اندازه بنگاه‌ها به شکل خاصی درمی‌آید. در این چارچوب شاید جواب به سه سؤال بتواند به توضیح میانه گمشده کمک کند. مهم‌ترین سؤال این است که آیا موانع جدی رشد و سرمایه‌گذاری در برابر بنگاه‌های کوچک وجود دارد که اجازه نمی‌دهد آنها تبدیل به بنگاه‌های متوسط بشوند؟ دو سؤل دیگر به این برمی‌گردند که آیا نرخ ورود در سطح کارگاه‌های متوسط خیلی پایین است؟ و اینکه آیا نرخ خروج در سطح این بنگاه‌ها خیلی زیاد است؟

تعدادی از مطالعات نشان می‌دهد که محدودیت دسترسی به سرمایه‌‌های مالی برای سرمایه‌گذاری یکی از موانع اصلی در برابر بنگاه‌های کوچک است. در نتیجه برای تعداد زیادی از کارآفرین‌ها یک بنگاه متوسط بیشترین سودآوری را دارد اما آنها به دلیل عدم دسترسی به سرمایه مثل وام‌های سرمایه‌گذاری نمی‌توانند اندازه بنگاهشان را بزرگ‌تر بکنند.

مساله‌ی میانه گمشده در اقتصاد ایران هم حضور دارد (برای مثال اینجا را ببینید). با داشتن داده‌های کامل کارگاه‌های صنعتی می‌توان چک کرد که تا چه حد پایین بودن تعداد کارگاه‌های متوسط در اقتصاد ایران مرتبط با رشد نیافتن بنگاه‌های کوچک است. برای این منظور ابتدا باید در داده‌ها بنگاه‌های کوچک را در طول زمان ردیابی کرد تا معلوم شود که چه مقدار از بنگاه‌های کوچک تبدیل به بنگاه‌های بزرگ‌تر می‌شوند. دیگر اینکه باید نرخ ورود و خروج بنگاه‌ها را در سطوح مختلف اندازه بررسی کرد. متاسفانه داده‌های کارگاه‌های صنعتی که در حال حاضر از طریق مرکز آمار در دسترس جامعه علمی قرار داده می‌شود کد مربوط به کارگاه‌ها را مخدوش کرده در نتیجه اجازه ردیابی یک بنگاه از یک سال به سال بعد را نمی‌دهد، این باعث می‌شود که امکان بسیاری از مطالعات تجربی روی کارگاه‌های تولیدی در ایران منتفی شود. بررسی کامل مسأله میانه‌ی گمشده نیز مشمول همین مشکل است. در هر حال مطالعه بر روی مسأله میانه‌ی گمشده در اقتصاد ایران به هیچ‌وجه یک کنج‌کاوی علمی نیست بلکه در ارتباط عملی با سیاست‌گذاری‌های دولت در حوزه صنعت قرار می‌گیرد. این سیاست‌ها کاملا همسو با اهداف کاهش بیکاری و رشد بنگاه‌های تولیدی است، اهدافی که از طریق تسهیل رشد بازارهای مالی و همچنین رفع موانع رشد بنگا‌های کوچک بوسیله مقررات‌زایی کارآمدتر میسر می‌شود.

Read Full Post »

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: