Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘حساب سازی’

Figures

حســاب‌آرایــی [Window Dressing] تلاشــی است در راستــای موجــه نشان دادن وضــعیت ناموجــه [Misrepresentation] شرکت، از طریق دست‌کاری [Manipulation] در حساب‌ها (اعم از حساب‌های دارایی، بدهی، درآمدی و هزینه‌ای) به گونه‌ای که صورت‌های مالی اساسی (ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد) به استفاده‌کنندگان برون‌سازمانی، بهتر از آنچه که واقعاً هستند نمایانده شوند. گر چه حساب‌آرایی در هر زمان می‌تواند اتفاق بیافتد، اما عموماً موارد استفاده از آنها به انتهای دوره‌های گزارش‌دهی مالی (۳ ماهه، ۶ ماهه یا سالانه) و نیز در هنگام استقراض از بانک‌ها محدود می‌شود.

حساب‌آرایی در واقع نوعی از حسابداری است که در عین این که با تمام استانداردها و مقررات حاکم همخوانی دارد، با (سوء) استفاده از حدودی که همین قوانین آن را برای مدیران مجاز می‌دانند، برداشت تورش‌دار [Biased] و عموماً مثبت مخاطبین از عملکرد شرکت را موجب می‌شود. طبیعتاً نتیجه چنین تغییراتی همواره له کسانی است که حساب‌ها را تهیه می‌کنند و علیه کسانی است که حساب‌ها برای آنها آراسته می‌شوند.

شرکت‌های سرمایه‌گذاری، صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک/مشاع [Mutual Funds] و مدیران پرتفوی نیز از این قبیل استراتژی‌ها، فراوان استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، صندوق‌های سرمایه‌گذاری در انتهای دوره گزارش‌دهی (سالانه/فصلی)، سهم‌های با عملکرد ضعیف را فروخته و سهم‌های قوی را جایگزین آنها می‌کنند. این کار باعث می‌شود که پرتفوی صندوق بیش از آن چه که واقعاً بوده، سودآور و جذاب نشان داده شود.

اصطلاحات حســابداری خــلاقــانه/نوآورانه [Creative/Innovative Accounting]، حســابداری آرایشــی [Cosmetic Accounting] و مدیریت سود [Earning Management] نیز در معانی مشابهی به کار می‌روند. بدین معنی که با استفاده از استانداردهای حسابداری، با سود شرکت بازی می‌کنند. لطیفه‌ای قدیمی نیز در این زمینه وجود دارد:

Chairman of the Board: How much profit did we made last year?

– Finance Director: What profit do you want us to have made?!

تکنیک‌های حسابداری خلاقانه در طول زمان عوض می‌شوند. استفاده از بسیاری از تکنیک‌هایی که در گذشته امکان‌پذیر بودند، اکنون دیگر امکان‌پذیر نیستند. با این حال، تغییر استانداردها و قوانین ناظر بر فعالیت بنگاه‌ها در هر زمان می‌تواند دریچه‌های تازه‌ای از روش‌های حساب‌آرایی را برای آنها بگشاید. بسیاری از روش‌های حساب‌آرایی امروزه بر خلاف استانداردهای حسابداری هستند و توسط بنگاه‌های معتبر به کار گرفته نمی‌شوند. با این حال در هر مقطع از زمان، این استانداردها، حــدی از انعطاف‌پذیری [Flexibility] و قضاوت شخصی [Judment] را پیشِ روی مدیران شرکت‌ها قرار می‌دهند تا (در حالت خوشبینانه) بتوانند تصویری واقعی و منصفانه از شرکت نشان دهند. مع ذلک، چنان‌چه از این وسیله با هدف منحرف کردن اذهان ذی‌نفعان [Stakeholders] استفاده شود، امری غیراخلاقی [Unethical] شمرده می‌شود (امری که امروزه برای شرکت‌ها، اهمیتی روزافزون دارد).

۱. اهداف اصلی حساب‌آرایی

حساب‌آرایی در شرکت‌ها عموماً به منظور تغییر در گزارش‌دهیِ وضعیت دو عامل به کار می‌رود:

  1. عملکرد [Performance] یا سودآوری [Profitability] دوره گذشته شرکت: اگر چه دلیل اصلی این کار عموماً متورم نمودن [Inflation] سود حسابداری شرکت‌ها (به عنوان مثال در راستای فروش سهام آنهادر فرآیند افزایش سرمایه) است، اما بعضاً برای کاهش یا هموارسازی [Smoothing] نتایج مالی شرکت در طول زمان نیز از آنها استفاده می‌شود.
  2. نقدینگی [Liquidity] کنونی شرکت: که به منظور پنهان‌سازی وضعیت نقدینگی نامناسب (اعم از مازاد یا کسری وجوه نقد) در شرکت به کار می‌رود.

۲. دلایل حساب‌آرایی

حساب‌آرایی به هموارسازی نسبت‌ها و روندهای مالی منجر می‌شود و می‌تواند موجبات تصمیم‌گیری غلط استفاده‌کنندگان را را فراهم آورد.

«حساب‌آرایی» ممکن است همراه با «حساب‌سازی» (به معنای فراهم آوردن اسناد و مدارک به منظور انجام ثبت‌های حسابداری متقلبانه) باشد یا نباشد، اما در حالت کلی دو امر مجزا هستند.

جدا از هموارسازی سود، در حالت کلی، سایر مهم‌ترین دلایل حساب‌آرایی در شرکت‌ها عبارتند از:

  • ضعف اخلاقی و فرهنگ سازمانی نامناسب: به عنوان مثال، شخصیت اخلاقی ضعیف هیئت‌مدیره یا مدیرعامل برای فریب دادن سهام‌داران
  • مشکلات ساختاری هیئت‌مدیره و مدیران: به عنوان مثال، قدرت نامحدود یکی از اعضای هیئت‌مدیره یا مدیرعامل، عدم استقلال اعضای غیرموظف یا عملکرد ضعیف آنها
  • ضعف سیستم‌های کنترل داخلی: آشکار نشدن رویدادهای مالی متقلبانه از طریق حسابرسی داخلی
  • عدم استقلال و ضعف حسابرسان مستقل: رعایت بعضی مصالح از جانب حسابرسان
  • مکانیسم‌های انگیزشی غلط و نامناسب در درون شرکت: به عنوان مثال وابسته کردن پاداش‌ها و مزایای مدیران صرفاً به سود سالانه،میزان فروش یا قیمت سهام در بازار
  • بالا بردن قیمت سهام شرکت در بازار: به عنوان مثال، جهت تشویق سرمایه‌گذاری در شرکتی که افزایش سرمایه از محل آورده نقدی را در پیش دارد.
  • پنهان‌سازی تصمیمات نادرست مدیران: به عنوان مثال، استفاده از منابع سازمان جهت منافع شخصی مدیران یا سهام‌داران اصلی
  • اطمینان بخشیدن به قرض‌دهندگان به شرکت: مبنی بر توانایی بازپرداخت وام آنها
  • فرارهای مالیاتی یا فرار از پرداخت سود سهام
  • ایجاد امنیت شعلی (Job Security) براب مدیران

چنان‌چه مدیران یک شرکت درگیر معاملات درونی [Insider Dealing] بر روی سهام شرکت باشند، می‌توانند انتشار اطلاعات مثبت را در بازار (ناکارا) به تعویق بیاندازند تا ابتدا خود از مزیت اطلاعاتی مورد نظر، حداکثر بهره را ببرند. یک دلیل دیگر حساب‌آرایی نیز به این باز می‌گردد که شرکت‌ها مایلند مطابق پیش‌بینی‌های بازار و تحلیل‌گران از عملکرد آتی خود عمل کنند (یا این که انحراف از بودجه نداشته باشند).

از طرفی چنان‌چه شرکتی از بانک وام گرفته باشد و بانک بر نسبت قابل قبول بدهی به سرمایه [Debt to Equity Ratio] شرکت شرایطی گذاشته و مدام آن را مورد پایش قرار دهد نیز انگیزه زیادی برای اتخاذ سیاست‌های حساب‌آرایی وجود دارد.

اما از سوی دیگر خود بانک‌ها نیز ممکن است صوزت‌های مالی خود را حساب‌آرایی کنند. به عنوان مثال بانک‌ها در ایران می‌توانند مطالبات مشکوک‌الوصول (در Terminology بانک مرکزی ایران، به‌معنی بیش از ۱۸ ماه گذشتن از سررسید آنها) را مدت‌های مدیدی در دفاتر خود نگه دارند (و حتی درآمد ناشی از وجه التزام دریافتنی آن تسهیلات را نیز شناسایی و بر مبنای آن برای مدیران خود پاداش تعیین کنند) و (حسب بخشنامه شماره مب/۲۸۲۳ بانک مرکزی در سال ۱۳۸۵) تنها ۵۰ درصد ذخیره اختصاصی برای آنها در حساب‌ها منظور کنند تا در آینده هر موقع که خواستند آن مطالباتِ-در-واقع-از-ابتدا-سوخت‌شده  را یک‌باره از دفاتر خود خارج کرده (یا ذخیره اختصاصی را برابر ۱۰۰ درصد بگیرند) و هزینه واقعی ناشی از Bad Debt Write-Offs را تازه آن زمان در دفاتر خود شناسایی کنند! بدیهی است که چنین کاری حتی می‌تواند مشروعیت تمام درآمدهای شناسایی‌شده در دوره‌های قبل (و مازاد «سود قطعی» پرداختی نسبت به «سود علی‌الحساب» به سپرده‌های سرمایه‌گذاری مشتریان) را زیر سؤال برد.

در مورد بر فعالیت شرکت‌های شبکه‌ای عام‌المنفعه [Network Utilities] (مانند برق، آب، گاز، تلفن و …) نیز باید توجه داشت که عموماً یک نهاد تنظیم‌کننده [Regulator] بر عملکرد آنها نظارت دارد و چنان‌چه، یک سال درآمد را بالا اعلام کنند، احتمال بسیاری وجود دارد که در جهت حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان، با کاهش تعرفه‌ها از جانب رگولاتور مواجه شوند و لذا ابزارهای حساب‌آرایی در این شرکت‌ها ممکن است در راستای پایین نشان دادن سود به کار گرفته شود.

۳. روش‌های حساب‌آرایی

اصولاً مدیران مالی شرکت‌ها اغلب به دنبال هموارسازی سود (Income Smoothing) هستند، بدین معنی که شرکت‌ها ترجیح می‌دهند به جای این که سود پرنوسانی (که مرتب بالا و پایین می‌رود) داشته باشند، روند همواری را در نرخ رشد سود خود نشان دهند. چنین امـری به مدد انبـاشـت ذخــایر زیاد [Excessive Provisions] «برای بدهی‌ها» یا «در برابر ارزش دارایی‌ها» در سال‌های با عملکرد خوب امکان‌پذیر می‌گردد (تا بدین وسیله در سال‌های بد، این ذخایر را کاهش داده و موجب افزایش سود شوند). موافقین چنین روشی معتقدند که این کار جلوی کوته‌نگری [Short-Termism] هنگام تصمیم‌گیری در باب سرمایه‌گذاری در سهام بنگاه صرفاً با اتکا به درآمد سال مالی جاری را می‌گیرد، ضمن این که قیمت‌گذاری سهام بنگاه بر اساس ارزش ذاتی [Intrinsic Value] با استفاده از مدل تنزیل عایدات نقدی با نرخ رشد ثابت [Single Growth DDM] را نیز امکان‌پذیر می‌سازد. علاوه بر این، این کار باعث می‌شود تا از شکل‌گیری انتظارات بالا در سال‌های پس از یک سالِ با عملکرد خیلی خوب (و در نتیجه کاهش آتی ارزش سهام در اثر عدم تحقق احتمالی انتظارات) جلوگیری شود. اما از طرف دیگر، مخالفین معتقدند که چنان چه شرایط یک کسب‌وکار، نوسانات درآمدی و هزینه‌ای را ایجاب می‌کند، دلیلی ندارد که سرمایه‌گذاران را از حق دانستن آن محروم کنیم.

یک وجه منفی و مذموم از حساب‌آرایی، اصطلاحاً Big Bath Accounting نامیده می‌شود و آن حالتی است که چون یک شرکت (مثلاً به سبب کاهش میزان فروش) زیان می‌کند، حتی‌المقدور سعی می‌کند زیان ابرازی در آن سال را تا آنجا که می‌تواند زیاد نشان دهد تا در سال‌های بعد، بهبود عملکرد شرکت بهتر نمایانده شود! عموماً مدیرعامل‌های جدید از این استراتژی زیاد استفاده می‌کنند تا بتوانند عملکرد ضعیف شرکت را به پیشینیان منتسب کرده و در سال‌های بعد برای خود اعتبار بخرند. به عنوان مثال، یکی از روش‌های انجام این کار، کاهش ارزش دفتری موجودی مواد و کالا [Inventory Write-Down] به سبب خرابی، ضایعات یا منسوخ/از رده خارج شدن [Obsolescence] کالاهاست. یا این که طبق استانداردهای حسابداری (شماره ۸ در ایران)، حسب قاعـده معروف «اقل بهای تمام‌شده یا ارزش فروش» [Lower-of-Cost-or-Market (LCM) Rule] می‌توان موجودی‌ها را کاهش و نتیجتاً زیان را افزایش داد. در چنین حالتی بنا بر استانداردهای حسابداری، دو روش برای ثبت وجود دارد؛ اگر کاهش ارزش موجودی‌ها «نسبتاً کوچک» باشد، بهای تمام‌شده کالای فروش‌رفته [(Cost of Goods Sold (COGS] بدهکار شده و اگر «معنی‌دار» باشد، در حساب هزینه‌ای جداگانه‌ای در صورت سود و زیان (به صورت یک قلم بدهکار) انعکاس می‌یابد. البته بدیهی است که هیچ یک از این کارها هیچ اثر نقدی [Cash Impact] بر شرکت ندارند. اما هنگامی که هر یک از این موجودی‌ها در سال‌های بعد به قیمت بالاتر از ارزش دفتری به فروش رود، شرکت درآمد بالایی را شناسایی می‌کند. ضمناً مشابه این عمل را می‌توان با ثبت کلیه هزینه‌های نقدی آتی شرکت (که مثلاً تعطیلی یک واحد تولیدی یا تعدیل نیروی کار را در پیش دارد) در سال مالی جاری و افزایش سود خالص در سال‌های بعد (و یا کلاً از هر طریق دیگری که بشود ذخایر گرفته‌شده برای یک سال را افزایش داد) نیز انجام داد.

اگر چه تکنیک‌های حسابداری خلاقانه در چارچوب استانداردهای حسابداری (اما در جهتی کاملاً مغایر با روح حاکم بر آنها)  باعث تغییر در اعداد صورت‌های مالی می‌شوند، با این حال از دید تحلیل‌گر آگاه، صرفاً تلاش مذبوحانه‌ای است که اکثر (و نه تمام) آنها بالاخره در جای دیگر (خصوصاً در یادداشت‌های همراه صورت‌های مالی) خود را نشان داده و قابل کشف هستند. بدین لحاظ، درست در زمانی که عامه افراد بازار، از سود نشان‌داده‌شده در صورت‌های مالی، به ناگاه شگفت‌زده و خرسند شده‌اند (امری که در بازار سرمایه ایران نسبتاً رایج است)، تحلیل‌گر آگاه در کیفیت سود به‌دست‌آمده مشکوک است.

دیگر روش‌های مرسوم در حساب‌آرایی را می‌توان به قرار زیر برشمرد:

  • تغییر در سیاست‌های حسابداری [Changing Accounting Policies]: ساده‌ترین روش موجود است. به عنوان مثال، می‌توان روش محاسبه استهلاک [Depreciation] یا حسابداری موجودی انبار (LIFO/FIFO) را تغییر داد و سپس بیان کرد که ارقام صورت‌های مالی این دوره با دوره گذشته قابل مقایسه و لذا قابل نتیجه‌گیری خاصی نیستند! البته بدیهی است این کار با اصل ثبات رویه و یک‌نواختی [Consistency] در حسابداری در تضاد است.
  • فروش و اجاره مجدد [Sale and Leaseback] دارایی‌ها در انتهای دوره مالی: این کار به معنی فروش دارایی‌های ثابت به شخص ثالث و سپس اجاره همان دارایی‌ها از وی در قبال پرداخت پول است. در این صورت، شرکت همچنان از دارایی استفاده می‌کند، اما دیگر صاحب آن نیست. در این صورت وضعیت نقدینگی شرکت بهبود می‌یابد اما دیگر دارایی مورد نظر در ترازنامه شرکت نشان داده نمی‌شود و تعهد مستمری مبنی بر پرداخت اجاره دارایی، توسط شرکت وجود خواهد داشت. در واقع شرکت خود را به طور اساسی درگیر دلایل و یافتن راه چاره برای حل مشکل کمبود نقدینگیِ به‌وجودآمده نکرده است. با این حال باید توجه داشت که بر اساس استانداردهای حسابداری، اگر اجاره از نوع عملیاتی [Operational Lease] باشد، در صورت‌های مالی افشا نمی‌شود، اما اگز از نوع سرمایه‌ای [Capital Lease] باشد می‌بایست معادل ارزش فعلی تمامی اقساط آتی، در سمت دارایی‌ها و بدهی‌ها ذیل عنوان اجاره سرمایه‌ای افشا گردد.
  • استقراض‌های کوتاه‌مدت [Short-Term Borrowing]: خصوصاً نزدیک به تاریخ تهیه ترازنامه، این کار باعث می شود که ظاهراً توان شرکت برای پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت خود، بالا نشان داده شود، اما بدهی جدید دیگری ایجاد می‌کند.
  • تعقیب وضعیت بدهکاران شرکت [Chasing Debtors] در انتهای دوره مالی: توجه ویژه به وصول مطالبات، قبل از تاریخ تهیه ترازنامه؛ که این کار ممکن است با تنزیل [Discount] مطالبات، به منظور دسترسی سریع به وجه نقد حاصل از آنها همراه باشد و در این صورت، نقدینگی شرکت بهبود می‌یابد اما به بهای کاهش درآمدها.
  • جلو انداختن درآمدهای ناشی از فروش [Bringing Forward Sales]: به عنوان مثال، تشویق کردن مشتریان به ثبت سفارش زودتر از موقع برنامه‌ریزی‌شده، به منظور بالا نشان دادن مصنوعی درآمدها در صورت سود و زیان. این کار باعث می‌شود که درآمدهای سال آینده شرکت، در حساب‌های امسال نشان داده شود و لذا سود شرکت بالا رود. اما در عوض از درآمدها و سود سال آینده کاسته می‌شود، ضمن این که هرگز با دلایل پایین آمدن فروش و سود شرکت، به طور ریشه‌ای برخورد نشده است.
  • تغییر در سیاست‌های محاسبه استهلاک [Changing Depreciation Policy]: افزایش (کاهش) دادن عمر قابل انتظار [Expected Life] یک دارایی، باعث می‌شود که استهلاک کمتری (بیشتری) برای آن در صورت سود و زیان منظور شود و لذا سود شرکت بالاتر (پایین‌تر) نشان داده شود. علاوه بر این، این کار باعث می‌شود که خالص ارزش دفتری دارایی در ترازنامه شرکت، افزایش (کاهش) یابد.
  • احتساب دارایی‌های نامشهود [Including Intangible Assets] در زمره دارایی‌ها: به عنوان مثال احتساب نام‌نما [Brand] و سرقفلی [Goodwill] که در حالت عادی، تنها در صورتی که خریداری شده باشند، در حساب‌ها ثبت می‌شوند و مانند سایر دارایی‌های ثابت، در معرض استهلاک (در اینجا Amortization) قرار دارند. اما چنان‌چه استهلاک آنها به حساب نیاید، باعث می‌شود که شرکت ارزش دارایی‌های خود را به صورت گمراه‌کننده‌ای بالا نشان دهد.
  • سرمایه‌ای نشان دادن مخارج عملیاتی [Capitalizing Expenditure]: مخارج در بنگاه‌ها، مشابه بودجه دولت به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: مخارج عملیاتی/جاری [OPEX] و مخارج سرمایه‌ای/عمرانی [CAPEX]. در واقع تمایز میان این دو مفهوم در استانداردهای حسابداری، چندان روشن و دقیق نیست (نمی‌تواند باشد). به عنوان مثال، خرید یک نرم‌افزار با عمر مفید ۳ سال، چنان‌چه جزو مخارج عملیاتی در نظر گرفته شود، تماماً جزو هزینه‌ها به حساب آمده و باعث کاهش سود در صورت سود و زیان جاری می‌شود؛ حال آن‌که اگر جزو مخارج سرمایه‌ای در نظر گرفته شود، به صورت دارایی در ترازنامه منظور شده و فقط معادل استهلاک آن در بخش هزینه‌ها در صورت سود و زیان کسر می‌شود و لذا باعث بالا نشان دادن سود جاری می‌شود.
    با در مثالی دیگر، طبق استانداردهای حسابداری، هزینه‌های تعمیرات و نگهداری (ماشین‌آلات یا سایر دارایی‌های ثابت)، چنان‌چه باعث افزایش عمر مفید [Useful Life] آن دارایی‌ها شوند، جزو مخارج سرمایه‌ای و در غیر این صورت جزو مخارج جاری به حساب می‌آیند. با این حال، تشخیص این امر که آیا تعمیرات سالانه (که بعضاً می‌تواند مخارج قابل توجهی باشد) باعث افزایش عمر مفید دارایی شده یا خیر، کار آسانی نیست.

۴. تفاوت حساب‌آرایی با حساب‌سازی

باید توجه داشت که تمام روش‌های فوق‌الإشاره «حساب‌آرایی» با «حساب‌سازی» تفاوت دارند (که به نوبه خود جرمی سنگین به شمار می‌رود). به عنوان مثال، نمونه‌هایی از روش‌های حساب‌سازی در شرکت‌هاعبارتند از:

  1. عدم ثبت (یا کمتر-از-واقع-ثبت-کردن) فروش یا درآمد در دفاتر یا استفاده از خریداران و فاکتورهای ساختگی
  2. ثبت بی‌مورد (یا بیشتر-از-واقع-ثبت-کردن) هزینه‌ها و قیمت خرید کالاها و دارایی‌ها یا استفاده از فروشندگان و فاکتورهای ساختگی و متورم کردن مبالغ فاکتورهای خرید و هزینه‌ها از طریق تبانی با فروشندگان و عرضه‌کنندگان
  3. ثبت فروش یا درآمد در حساب بستانکاران یا جاری شرکا
  4. ثبت خرید کالاها و دارایی‌ها در حساب هزینه بر خلاف استانداردهای مربوط

۵. ارزش‌گذاری شرکت‌ها

در بحث ارزش‌گذاری شرکت‌ها مهم‌ترین نکته تداوم سودآوری یک شرکت است نه سود یک یا چند دوره آن. در واقع تمام این حســاب‌آرایـــی‌ها و حســاب‌ســازی‌ها یک دلیل بیشتر ندارند و آن نیز به تضاد منافع [Conflict of Interest] بین ذینفعان شرکت در برهه‌های زمانی مختلف باز می‌گردد. تمام مصائب از آنجا ناشی می‌شود که ترازنامه صرفاً یک مقطع از زمان (مثلاً انتهای سال مالی) را نشان می‌دهد و آن مقطع را به خوبی می‌توان ساخت! حال آن که وضعیت شرکت یک روز قبل/بعد از آن می‌تواند زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد!

acc

Read Full Post »

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: