این نوشته ادامهی نوشته قبلی فرید است دربارهی اهمیت حوادث تاریخی در تعیین سطح توسعه امروز یک کشور که در آن خلاصهای را از مقالهای با عنوانی مشابه از نیتان نان، اقتصاددان تاریخ دانشگاه هاروارد ارائه کرد. در اینجا من به ادامهی خلاصهی مقاله میپردازم.
برای یادآوری، در ادبیات موضوع معمولا چهار مسیر شناسایی میشود که حوادث تاریخی از طریق آنها میتواند بر سطح توسعهی کشورها در امروز اثر بگذارد. این مسیرها عبارتند از:
۱– نهادهای داخلی یک کشور
۲– تعادلهای چندگانه و وابستگی به مسیر
۳– فرهنگ و هنجارهای رفتاری
۴– دانش و تکنولوژی
فرید در نوشتهاش به موارد ۱ و ۲ پرداخت. من در ادامه درباره موارد ۳ و۴ حرف خواهم زد.
۳– فرهنگ و هنجارهای رفتاری
یکی از راههایی که حوادث تاریخی میتوانند تاثیرات بلندمدت داشته باشند از طریق اثر گذاری آنها بر فرهنگ و هنجارهای رفتاری است. البته در اقتصاد (بر خلاف شاخههای دیگر علوم اجتماعی مانند جامعهشناسی و انسانشناسی) در مورد معنای «فرهنگ» حرف زیادی برای گفتن وجود ندارد. با این حال اخیرا مسئلهی فرهنگ و تاثیر آن بر توسعهی اقتصادی آن توجه برخی از اقتصاددانان را جلب کرده است.
شاید یکی از شناخته شدهترین نظریهها در مورد تاثیرات متقابل تاریخ، فرهنگ و توسعه نظریهی جامعهشناس شهیر، ماکس وبر باشد که این فرضیه را مطرح کرد که آنچه به سرمایهداری صنعتی در اروپای غربی منتهی شد در واقع حاکم شدن ارزشهای پروتستانی بود که بر خلاف مسیحیتِ کاتولیک بر روی سختکوشی و تولید ثروت به عنوان ارزش تاکید میکند. از محققان اخیر، جوئل موکیر نیز نظر مشابهی را مطرح میکند که یکی از عوامل مهم انقلاب صنعتی گسترش هنجاری اجتماعی بود که او آن را «فرهنگ تشخص» (gentlemanly culture) مینامد که بر روی صداقت، پایبندی و همکاری تاکید میکند.
برای بررسی تاثیر فرهنگ، مطالعات و آزمونهای تجربی نیز صورت گرفته است. برخی مطالعات به مقایسهی تاثیر محیط جامعه در مقابل تاثیر ریشه فرهنگی پرداختهاند. برای مثال فوتبالیستهایی که از پسزمینههای فرهنگی مختلف آمدهاند و در لیگهای مطرح جهانی بازی میکنند از نظر دریافت کارت زرد و قرمز مقایسه شدهاند یا دیپلماتهای خارجی ساکن در منهتن نیویورک از جهت دریافت و پرداخت جریمههای رانندگی بررسی شدهاند. یا در مطالعهای دیگر مشاهده شده است که میان نرخ باروری و مشارکت در اشتغال مهاجران به آمریکا و فرزندان آنان که در آمریکا بزرگ شدهاند همبستگی مثبتی وجود دارد. در تاریخ فرهنگی آمریکا، ایالات شمالی و جنوبی مقایسه شدهاند و دیده شده است که تفاوتهای فرهنگی که از ابتدای ساکن شدن در آمریکا میان شمال و جنوب وجود داشته – در شمال بیشتر کشاورزان با فرهنگ «کرامت» (culture of dignity) ساکن شدند اما در جنوب چوپانها با فرهنگ «عزت» (culture of honor) – هنوز نیز وجود دارد و تا حدی تفاوت رفتارهای مردم شمال و جنوب آمریکا را توضیح میدهد. برای مثال وقتی در متن یک آزمایش ساکنان جنوب مورد نوعی اهانت قرار میگرفتند(بدون این که خود بدانند این بخشی از آزمایش است) در اندازهگیریها معلوم میشد که بیشتر از ساکنین شمال جوش میآوردند و غیرتی میشدند.
گرایف در مقالهای دیگر به مقایسه فرهنگ بازرگانانی از دو منطقه مغرب (در شمال غرب آفریقا) و جنووا (شهری واقع در ایتالیا) در حوالی قرن ۱۲ میلادی پرداخته است. او با استفاده از شواهد تاریخی و مدلهای نظریه بازیها سعی میکند نشان دهد که مغربیها جامعههایی جمعگرا (collectivist) بودند در مقابل جنوواییها که فردگرا (individualist) بودند. در نتیجه بازرگانان مغربیها برای اعمال مجازات بر بازرگانان خاطی از مجازاتهای جمعی و غیررسمی (مانند تحریم بازرگان خاطی از طرف دیگر بازرگانان) استفاده میکردند در حالی که جنوواییها به قراردادهای رسمی میان دو طرف متکی بودند و در صورت تخطی شکایت را به دادگاه ارجاع میدادند. گرایف ادعا میکند که همین تفاوت فرهنگی میان جوامع جمعگرا و فردگرا باعث شده است تا در جوامع فردگرا نهادهای رسمی برای حفاظت از حقوق فرد به وجود بیاید (مانند قانون و دادگاه) که به شکل بهتری از حقوق مالکیت دفاع میکنند و در بلندمدت باعث تجمع ثروت و توسعه بیشتری میگردند.
آیا حوادث تاریخی میتوانند سطح اعتماد را در یک جامعه به شکلی پایدار پایین بیاورند؟ نان و وانچکن با بررسی تاثیر تجارت تاریخی برده بر فرهنگ بیاعتمادی در جوامع امروز آفریقایی سعی میکنند به این سوال پاسخ دهند. یافته آنها از این قرار است که هر چه تعداد افرادی که به عنوان برده از یک قوم گرفته شدهاند بیشتر باشد سطح اعتماد افراد آن قوم به دیگران به طور قابل توجهی کمتر است. اما این رابطه به تنهایی گویای یک رابطه علی نیست و چه بسا عوامل دیگری باعث شده باشد که یک قوم تعداد بردههای بیشتر و سطح اعتماد پایینتری داشته باشد. مثلا ممکن است سطح پایین اعتماد در یک قوم باعث ضعیف شدن آنها در مقابل تاجران برده باشد و نه برعکس. بنابراین نیازمند یک روش شناسایی اثر علی هستیم. برای تشخیص علیت، نان و وانچکن از فاصلهی یک قوم تا ساحل به عنوان متغیر سوم (متغیر ابزاری) استفاده میکنند و این گونه استدلال میکنند که چون تعداد بردههای گرفته شده از اقوامی که نزدیکتر به ساحل هستند بیشتر است و با توجه به این که فاصله از ساحل مستقل از عوامل دیگر است پس فاصله از ساحل به عنوان یک آزمایش طبیعی برای آزمودن این فرضیه عمل میکند و نشان میدهد که این واقعا تجارت برده است که تاثیری منفی بر سطح اعتماد جوامع آفریقایی گذاشته است و نه برعکس.
با وجود تمام تلاشهای انجام شده، هنوز ادبیات تاثیرات تاریخی فرهنگ بر توسعه شاخهای جوان است با سوالات زیادی که باید به آنها پاسخ داده شود. برای مثال هنجارها در چه شرایطی تغییر میکنند و چه زمانی پایدار میمانند؟
۴– دانش و تکنولوژی
برخی مطالعات هم این فرض را مطرح کردهاند که دانش، آموزش و تکنولوژی مسیرهایی هستند که پیشامدهای تاریخی از طریق آنها ممکن است تاثیرهای بلندمدت داشته باشند. برای مثال نشان داده شده است که میان میزان ثبت نام در مدارس در سال ۱۹۰۰ در کشورهای مختلف و سطح درآمد آنها در سال ۲۰۰۰ میلادی رابطهی مثبتی وجود دارد. یا جامعهشناسی به نام وودبری نشان داده است که مستعمرههایی که مبلغان مذهبی در آنها حضور تاریخی پررنگتری داشتهاند اکنون از سطح درآمد و دموکراسی بالاتری برخوردارند که علت آن میتواند نقش آن مبلغان در آموزش و مقابله با ستم استعمارگران باشد. اما مشکل این مطالعات این است که با وجود نشان دادن همبستگی، به خوبی از پس نشان دادن رابطهی علیت میان تاثیر تاریخی آموزش بر سطح درآمد امروز برنمیآیند که دلیلش میتواند این باشد که خود آموزش به صورت درونزا و تحت تاثیر عواملی دیگر (مانند کیفیت نهادها) تعیین میشود و مستقل از عوامل پایهایتر دیگر عمل نمیکند.
برخی مطالعات هم نشان دادهاند که هر چه سطح تکنولوژی در گذشتهی تاریخی یک کشور بالاتر باشد، آن کشور امروز نیز از سطح درآمد بالاتری برخوردار است و توضیح آنها هم آن است که هر چه اندوختهی تکنولوژیک بالاتر باشد، اقتباس تکنولوژیهای جدید کمهزینهتر خواهد بود و در نتیجه تکنولوژی گذشته تعیین کنندهی تکنولوژی و در نتیجه سطح درآمد امروز است. اما این مطالعات هم چندان در نشان دادن علی بودن این رابطه موفق نیستند و نمیتوانند این فرضیه را رد کنند که ممکن است عوامل دیگری وجود داشته باشند که سطح تکنولوژی را تعیین میکنند و همچنین در طول تاریخ یک کشور نیز پایدار باشند.
موخره
مطالعات تجربی بسیاری در ۲۰ سال اخیر در مورد تاثیر تاریخ بر سطح توسعه امروز صورت گرفته است که همگی این واقعیت را برجسته میکنند که «تاریخ مهم است». مقالات بسیاری تاثیراتی را که برخی وقایع تاریخی بر توسعه بلندمدت کشورها داشتهاند ثبت کردهاند که تا حدی در شناسایی روابط علی نیز موفق بودهاند و صرفا به همبستگیهای آماری اکتفا نکردهاند. با این حال سوالهای زیادی در این زمینه بدون پاسخ مانده است. به عنوان مثال، با وجود شناسایی عوامل تاریخی، کانال دقیق و مکانیزم این روابط علی کاملا مشخص نیست و به صورت یک جعبه سیاه رها شده است. مثلا این که بردهداری چطور و از چه طریقی مانع توسعه شده است یا نهادها دقیقا چیستند و با چه مکانیزمی توسعه اقتصادی را تعیین میکنند سوالهایی هستند که نیاز به پژوهش بیشتری دارند.
چالش دیگر، وقتی که از دادههای خرد مربوط به یک کشور خاص استفاده میشود، تعمیمپذیری نتایج آن به کشورهای دیگر با شرایط متفاوت است. چه بسا عوامل موثر تاریخی در یک کشور (مانند تاثیر استثمار در معادن پرو یا بردهداری در آفریقا) تحت تاثیر و مختص شرایط آن کشور باشد و تعمیم این نتایج و بیان آنها به صورت یک نظریه جامع تاریخی–اقتصادی نیازمند انباشته شدن بیشتر شواهد از کشورهایی با تاریخها و شرایط متفاوت است.
مراجع
Greif A. 1994. Cultural beliefs and the organization of society: a historical and theoretical reflection on collectivist and individualist societies. J. Polit. Econ. 102:912–50
Miguel E, Saiegh S, Satyanath S. 2008. National cultures and soccer violence. Mimeogr., Univ. Calif. Berkeley
Nunn N, Wantchekon L. 2009. The slave trade and the origins of mistrust in Africa. Mimeogr., Harvard Univ.
Weber M. 1930. The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism. London: Routledge
Woodberry RD. 2004. The shadow of empire: Christian missions, colonial policy, and democracy in postcolonial societies. PhD thesis. Dep. Sociol., Univ. North Carolina, Chapel Hill