Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘تعادل نش’

تقریبا تمامی کشورهای دموکراتیک دنیا از یکی از نظام‏های ریاست جمهوری یا پارلمانی برای اداره امور اجرایی خود استفاده می‏کنند. در نظام ریاست جمهوری، با رای مستقیم مردم یک فرد برای یک مدت معین به عنوان بالاترین مقام اجرایی و سیاسی کشور انتخاب می‏شود و این فرد مسئولیت تشکیل دولت و ریاست بر دولت را بر عهده دارد. از سوی دیگر، در نظام پارلمانی اگرچه مدیر اجرایی کشور از یک روش دموکراتیک تعیین می‏شود ولی این انتخاب با رای غیرمستقیم مردم صورت می‏گرد به طوری که نمایندگان مردم در مجلس قانون‏گذاری با تعیین نخست وزیر وی را مامور تشکیل کابینه و ریاست بر کابینه می‏کنند. علاوه بر این، در کشورهای دموکراتیک، مدت ریاست جمهوری مشخص و محدود می‏باشد ولی در سیستم پارلمانی محدودیتی برای سال‏های نخست وزیری وجود ندارد، تنها پارلمان است که تصمیم می‏گیرد که نخست وزیر به کار خود ادامه دهد یا اینکه کابینه منحل و نخست‏وزیری جدید مامور تشکیل کابینه شود. هر یک از این دو شیوه دارای مزایا و معایبی هستند، با این حال این نوشته قصد دارد تا بررسی کند که کدامیک از این دو روش می‏تواند از میزان انحراف دولت از برنامه‏های پیشنهادی را بکاهد.

در واقع یکی از مشکلاتی که در انتخابات ایران رایج شده است، تفاوت بسیار زیاد بین حرف تا عمل است. این موضوع با توجه به قدرت اجرایی و منابع مالی‏ای که در اختیار دولت است در انتخابات ریاست جمهوری از اهمیت بیشتری برخوردار است. برای تحلیل بهتر این موضوع می‏توانیم انتخابات ریاست جمهوری را به صورت یک بازی پویا در دو راند در نظر بگیریم.

ابتدا کاندیدای ریاست جمهوری اقدام به ارائه برنامه‏های خود می‏کند و سپس مردم تصمیم می‏گیرند که به برنامه‏های این کاندیدا رای بدهند و وی را به عنوان ریاست جمهور انتخاب کنند یا نه. سپس در صورت انتخاب فرد به عنوان رییس جمهور، وی این امکان را دارد که تمام، یا بخشی از برنامه‏های ارائه شده در مرحله تبلیغ را انجام دهد یا اینکه به طور کامل برنامه‏ای متناقض را اجرا کند. در این مرحله راند اول بازی تمام می‏شود و برای دور دوم در صورتی که محدودیت تعداد دوران ریاست جمهوری شامل حال رییس جمهور نشود، بازی در دور دوم به صورت زیر پیگیری می‏شود: رییس جمهوری که در مسند کار است به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری وارد انتخابات می‏شود و برنامه‏های خود را ارائه می‏کند، سپس مردم براساس عملکرد رییس جمهور و برنامه‏های ارائه شده برای دوره بعد تصمیم می‏گیرند که آیا رییس جمهور را مجددا انتخاب کنند یا که فرد دیگری را جایگزین وی نمایند. در صورتی که رییس جمهور برای یک دوره دیگر انتخاب شود، وی مجددا در مورد نحوه اجرای برنامه‏های خود تصمیم‏گیری می‏کند. از آنجایی که این دوره آخرین دوره‏ای است که رییس جمهور می‏تواند در انتخابات شرکت کند، این امکان برای مردم وجود ندارد که در صورت انحراف دولت از برنامه‏های خود با عدم انتخاب وی در دوره‏ بعد او را از امتیازات و امکانات رییس جمهور بودن محروم کنند. به طور مثال دولت در ابتدای برنامه‏های خود اعلام می‏کند که قصد دارد تا بیکاری و تورم را کاهش دهد، از طرف دیگر وی می‏تواند با ایجاد رانت برای اطرافیان خود امکان افزایش ثروت برای اطرافیان خود را فراهم کند یا اینکه تصمیم بگیرد که ایدئولوژی مورد نظر خود را در کشور یا منطقه توسعه دهد. رییس جمهور اگر در اولین دوره مدیریت خود بر کشور قرار داشته باشد، در صورتی که تمام توان خود را صرف تحقق اهداف شخصی نماید، با توجه به نتایج محقق شده در دوره اول امکان انتخاب مجدد برای دوره دوم و لذا امکان اینکه در دور دوم نیز از اختیارات و امکانات خود استفاده کند را از دست می‏دهد. پس، انتخاب بهینه برای یک رییس جمهور این است که در دوره اول به میزان معقول به تحقق برنامه‏هایی که در دوره انتخابات قول اجرای آن را داده و برنامه‏هایی که رفاه اجتماعی را افزایش می‏دهد بپردازد، ولی در دور دوم این امکان وجود دارد که وی این میزان توجه را به حداقل رسانده و برنامه‏های سیاسی و اقتصادی مورد نظر خود را در بالاترین درجه اولویت قرار دهد. حال سوال اینجاست چگونه می‏توانیم این مشکل را رفع کنیم؟ یا به عبارت بهتر چگونه می‏توانیم با انجام تغییراتی سعی کنیم که رییس جمهور به گونه‏ای مساله خود را حل کند که به جواب بهینه اجتماعی نزدیک‏تر باشد.

روش اول: معمولا در نظام‏هایی که حزب‏ها نقش پررنگی دارند، احزاب تلاش می‏کنند تا با یک مکانیزم کنترلی درونی مانع از تک روی‏های رییس جمهور شوند، حداقل اینکه رییس جمهور ترجیح می‏دهد تا پس از پایان دوران رییس جمهوری عضوی از حزب باشد، چرا که نه تنها می تواند نظرات مورد نظر خود را جلسات حزب مطرح کند بلکه اگر حزب کماکان صاحب قدرت باشد به نحوی نظرات وی در اداره کشور کم و بیش مورد استفاده قرار می‏گیرد. علاوه بر این، وی حتی به نحوی با حضور در جلسات حزب می‏تواند از رانت‏های احتمالی نیز استفاده کند. پس رییس جمهوری به نحوی عمل می‏کند که حزب بتواند در انتخابات‏های بعدی مقبولیت خوبی در میان مردم داشته باشد و لذا از خودسری و انجام رفتارهای دیکتاتورگونه دور می‏شود.

روش دوم: در بعضی از کشورها به دلایل مختلف احزاب قوی وجود ندارد و یا اینکه احزاب حالت پایدار ندارند و پی در پی در بین آنها انشعاب و ائتلاف رخ می‏دهد، در این حالت مکانیزم حزب پاسخگو نیست. در این حالت بهتر است از روش پارلمانی استفاده شود، در واقع بازی با تکرارهای مشخص تبدیل به یک بازی با تکرارهای نامشخص شود، به طوری که زمان پایان کار دولت مشخص نباشد و دولت همواره تلاش می‏کند تا نظر اکثریت نمایندگان را جلب کند چرا که هر لحظه امکان دارد که با رای و نظر نمایندگان نخست وزیر از کار برکنار شده و نخست وزیر جدیدی بر سر کار آید. لذا نخست وزیر تلاش می‏کند تا با حداکثر کردن تعداد دوره‏های نخست وزیری منافع مالی، سیاسی و اقتصادی خود را برآورده کند.

در هر دو روشی که ارائه شد، با تغییر بازی پویای بین مردم و نامزدهای ریاست جمهوری از یک بازی با تعداد دوره‏های محدود به یک بازی با تعداد دورهای نامحدود (در روش اول به صورت ضمنی و در روش دوم به صورت صریح) بازی کردن بهینه اجتماعی به عنوان یک تعادل نش در تمامی زیربازی‏ها امکان‏پذیر می‏شود. بنابراین به نظر می‏رسد در زمان فقدان حضور احزاب پر قدرت در کشور نظام پارلمانی بهتر می‏تواند جامعه را به سمت دستیابی به بهینه اجتماعی هدایت کند.

پ.ن. این نوشته یک برداشت کاملا شهودی و علمی نسبت به نحوه‏ی اداره امور اجرایی و مکانیزم تقسیم و کنترل قدرت در یک کشور است و هیچگونه مقصود سیاسی را دنبال نمی‏کند.

Read Full Post »

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: