بعد از بالا گرفتن مناقشه هسته ای بین ایران و غرب، و به دنبال ضعف دستگاه دیپلماسی و سخنان نسنجیده ی محمود احمدی نژاد، ایالات متحده آمریکا با پشتیبانی 5+1 تصمیم گرفت تا با تصویب و اجرای تحریم های اقتصادی، برنامه ی هسته ای ایران را متوقف و دولتمردان ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا این تحریم ها برای غرب هم ضرری به همراه دارد؟ و در صورت مثبت بودن جواب این سوال، نتیجه این هزینه ها در بلند مدت برای این کشورها چه خواهد بود؟ در این نوشته از کافه اقتصاد میخوانید که غرب در صورت استمرار تحریم ها و عدم حل مشکل با ایران ممکن است چه هزینه هایی را در بلند مدت بپردازد. در واقع در این نوشته نه از دید ایران بلکه از دید غرب به مساله تحریم ها نگاه میکنیم.
به طور معمول اقتصاددانان با در نظر گرفتن یک تابع هدف سیاست گذاری به دنبال سیاستی می گردند تا منافع سیاست گذار را حداکثر کنند. اگر از زاویه دید یک عقل گرا[i] در روابط بین الملل و با اتکا به مدل سازی اقتصادی به مساله هسته ای ایران نگاه کنیم، می توانیم مجموعه از منافع و مضرات را برای تحریم اقتصادی ایران در نظر بگیریم:
- فایده ها: کاهش خطر ایران اتمی، جلوگیری از رقابت اتمی در منطقه، مطمئن کردن اسرائیل از پشتیبانی آمریکا در مقابل تهدید اتمی ایران، و البته کاهش نفوذ ایران در کشورهای شیعی منطقه
- مضرات: کاهش عرضه نفت ایران، خطر بحران سیاسی و امنیتی در ایران
برای ادامه بحث بهتر است قدری مضرات ناشی از تحریم را مورد بررسی بیشتر قرار دهیم: کاهش عرضه نفت ایران در بازار جهانی در حالی که اقتصاد دنیا در حال خروج از رکود است و نیاز به نفت در آینده نزدیک افزایش پیدا خواهد کرد منجر به افزایش قیمت نفت و انرژی در دنیا خواهد شد. علاوه بر هزینه های اقتصادی این اقدام، تحریم ها می تواند منجر به هزینه های سیاسی برای ایالات متحده در منطقه نیز بشود. به عبارت بهتر، در صورتی که این تحریم ها منجر به تضعیف دولت مرکزی و افزایش نارضایتی ها در داخل ایران شود، لزوما نتیجه این اتفاقات بنا به القائات برخی از لابی ها در واشنگتن منجر به ظهور یک دولت همسو با منافع آمریکا نخواهد ش. با توجه به تجربه انقلاب های عربی و توسعه جنگ بین گروه های شیعی و سنی و افزایش حضور بنیادگرایان در منطقه خاورمیانه، این امکان وجود دارد که در صورت تضعیف دولت مرکزی در ایران، استان های -از نظر جغرافیایی- حاشیه ای ندای جدایی و استقلال سر بدهند و صحنه درگیری های قومی و مذهبی شوند، آنگاه غرب باید علاوه بر مشکل سوریه و مصر با مشکلات مشابه و شدیدتری در ایران و منطقه نیز دست و پنجه نرم کند.
در واقع آمریکا به عنوان یک سیاست گذار در حالی که با افزایش تحریم ها و فشارها بر ایران منافع سیاسی خود را افزایش میدهد می بایست افزایش ریسک سیاسی این اقدام و هزینه های اقتصادی ناشی از آن را نیز در نظر بگیرد.
بارها دیده شده که جنگ طلبان و برخی از مخالفان جمهوری اسلامی به طور مدام در پی افزایش میزان تحریم ها هستند و این طور در سنا و کنگره القا میکنند که هر چه تحریم ها بیشتر شود و دامنه آن توسعه پیدا کند، ایالات متحده زودتر میتواند به منافع خود در ایران دست پیدا کند، غافل از اینکه در اقتصاد هیچ چیزی بدون هزینه نیست-no free lunch- و نهایتا در جایی هزینه اقدامات بر منافع آن غلبه میکند. نگارنده به هیچ عنوان مدعی این نیست که این سطح از تحریم ها بهینه، بیشتر از بهینه یا کمتر از آن است، اما در این نکته شکی نیست که افزایش بدون مطالعه و بی محابای تحریم ها می تواند منجر به کاهش و از بین رفتن منافع ایالات متحده در منطقه شود.
[i] Rationalist
با سلام و تشکر از مقاله خوبتون. به نظر من تحریم ها بالخص تحریم های بخش نفت و گاز و بانک مرکزی تأثیر مخربی بر روی اقتصاد کشور داشته و خواهد داشت. من به عنوان کسی که تو این مملکت سالها درس خوندمو و سالهایی هم مشغول به کار هستم، دوست دارم تیمی اقتصادی توان این کار رو داشته باشه تا فقط در بعضی از بخش های کشور مثل نفت و گاز تبعات مالی تحریم ها رو محاسبه کنه که شامل هزینه های مستقیم افزایش قیمت پروژه ها، کاهش ضریب بازیافت نفت و عدم امکان فروش نفت، بلوکه شدن ارز و دریافت مستقیم ارز، افزایش زمان پروژهها و هزینه عدم االنفع مربوط به اون، و صدها و صدها موارد دیگه که اگه بخوام میتونم تا چند ساعت براتون بنویسم میشه. به دوستان توصیه می کند به لینک زیر برید تا در مورد تبعات تحریم بر وزارت نفت پیشتر آشنا بشید.
http://www.naftemeli.blogsky.com
امیر
به اين نکته توجه داشته باشيم که ميزان استخراج نفت و گاز امسال در آمريکا بالاتر از روسيه و در استخراج نفت بالاتر از عربستان قرار گرفته و قرار است تا 2017به بزرگترين صادر کننده نفت و گاز در جهان تبديل شود.در اين صورت تمامي معادلات بهم خواهد ريخت و اهميت خليج فارس براي آمريکا بسيار کمتر خواهد شد(البته اگر اينرا بلوف بحساب نياوريد چون روش اينکار کاملا علمي و عملي است)احتياج آمريکا به خليج فارس دائمي نيست
به آدرس زیر مراجعه کنید برای اینکه بدونید آماری که دادید اونقدرها هم درست نیست، در کنار اون تب مصرف نفت را هم ملاحظه کنید که ببینید میزان مصرف نفت در آمریکا چقدر هست. براساس سند ملی انرژی در آمریکا، این کشور باید تبدیل به یک صادر کننده نفت بشه ولی هنوز اینکه چقدر این امکان وجود داره، جای بحث داره.
http://www.eia.gov/countries/index.cfm?view=production
و همچنین در همون آدرس به میزان منابع نفتی هم دقت کنید در آخرین تب.
دوست عزیز
شما دقت کن از سال 2011 قیمت نفت یه جا انگار گیر کرده و داره توی یک محدوده مشخص بازی میکنه چرا؟
این خبر هم جالبه:
تولید نفت خام در آمریکا از واردات پیشی گرفت
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2013/11/131113_u08_u04_us_oil_import.shtml
من ربط گیر کردن قیمت نفت یک جا را با موضوع بحث متوجه نشدم.
شما فقط تیتر مطالبی را که به اشتراک میزارید میخونید؟ کامل خبر را بخونید! نوشته امسال این اتفاق افتاده، این میتونه به هزار و یک دلیل باشه! در ضمن این موضوع روش جدید مورد اعتراض خیلی ها هست و هزینه ی بالایی هم داره!هنوز زود هست که بهش تکیه بشه اگرچه که برنامه هست که تبدیل به یم منبع قابل اتکا بشه.
یک سالی هم ایران در تولید گندم خودکفا شد، از اون سال به بعد ما بی نیاز از وارد کردن گندم شدیم؟
من واقعا نمی دونم منظورتون از گفتن این حرف چیه؟ «اون موقع ممکن اونها فقط به فکر ضربه زدن به حکومت مخالفشون باشن بدونه اینکه خیلی به ضرر و زیان خودشون کاری داشته باشن.»
یعنی به نظرتون آمریکایی ها سادیسم دارند؟! یعنی چی که به ضرر و زیان خودشون کاری ندارند؟ من گفتم که بر مبنای یک بازیگر رشنال و یک دید عقلایی این تحلیل را انجام دادم، حالا اگر بر مبنای نظر شما آمریکایی ها عاقلانه رفتار نمی کنند، اونوقت کل این مسائل و تحلیل ها زیر سوال میره!
نکته دوم اینکه شما بر چه مبنایی میگید که آمریکا به قدرت رسیدن یک گروه با افکار کمونیستی را بدون ضرر می بینه؟ هنوزم که هنوزه آمریکا داره با روسیه جنگ و جدل میکنه، هنوز هم که هنوزه آمریکا داره به خاطر ملاحظاتی که در زمان جنگ سرد در منطقه کرد، هزینه میده!
نکته سوم، چه کسی گفته آمریکا کشور خیل ثروتمندی هستش؟
ممنون به خاطر پاسخ. من نکات شما رو به ترتیب از سومی به اولی جواب میدم.
پاشخ نکته شما: ثروتمند بودن یک امر نسبی هست و منظورم از اینکه گفتم امریکا خیلی ثروتمنده در مقایسه با ایران (یا حتی هر جای دیگه از دنیا) است و معنی دقیق حرفم این هست.که اگه قرار باشه به 3 کشور ایران، قطر و امریکا هر کدوم 100 میلیارد دلار خسارت وارد کنیم کدوم کشور راحت تر میتونه فشار این خسارت رو تحمل کنه، به ترتیب امریکا؛ ایران و قطر شما غیر از این فکر می کنید؟
پاسخ نکته دوم: به نظر میرسه شما کامنت من رو خیلی سریع خوندید من نوشتم:
«مثلا اگر تحریم امریکا باعث سقوط حکومت در ایران بشه ولی یک دولت کاملا با دیدگاه های کمونیستی در ایران به قدرت برسه در این حالت تحریم برای کشور تحریم کننده تقریبا فایده ای نداشته»
من منظورم به طور مشخص این بود که ممکنه (از کلمه مثلا استفاده کردم) یک حکومت کمونیست در ایران به همون بدیی برای امریکا باشه که جمهوری اسلامی هست و بنابراین تغییر حکومت عملا برای امریکا فایده و یا ضرری نداشته باشه در مقایسه با حالت فعلی.وگرنه مسلم هست که مثلا اگر حکومت بلژیک سقوط کنه و یک دولت کمونیست به قدرت برسه برای امریکا بد میشه.
میخواستم نکته اول رو هم جواب بدم که یه کاری پیش اومد برم انجامش بدم برگشتم نکته اول رو هم جواب میدم.
ادامه پاسخ:
با نکته اول تون موافقم، جمله ای که گفتم در شرایط عقلانی اشتباه هست ولی اینو من زیاد دیدم که گاهی کشورها به خودشون ضرر میرسونن فقط به این دلیل که ضربه ای به رقیب زده باشن مثلا وقتی کشور ما اجازه نمیده کامیون های حامل سوخت از ایران به نیروهای ناتو تو افغانستان برسه این کار عملا به نفع طالبان تموم میشه در حالیکه نفع طالبان هم برای ما ضرره و هم برای امریکا اما چون فکر میشه که ضررش برلی امریکایی ها خیلی بیشتره این کار انجام میشه.
اگر نتایج تحقیقات شما منجر به این بشه که مردم با هزینه فایده دقیق تصمیات سیاستمداراشون آشنا بشن و همین موضوع اونها رو تحت فشار بزاره که کمتر تصمیمات غیر عقلانی بگیرن؛عالیه
نفع زمین گیر شدن آمریکا و مشغول شدن آمریکا در منطقه برای ایران بیشتر از ضرر طالبان هست. ایران به خودش چه ضرری با طالبان میرسونه؟ یک خطری ممکنه که درآینده اگر طالبان قوی بشه برای ایران بوجود بیاد، اما اگر آمریکا در خاورمیانه زمین گیر بشه، ایران میتونه در مذاکرات با قدرت بیشتری عمل کنه و نفوذ خودش را در عراق توسعه بده چون آمریکا مشغول افغانستان هست.
ایران به خودش چه ضرری با طالبان میرسونه؟ طالبان بزرگترین حامی کشت خشخاش تو افغانستانه،حتی کشاورزان رو مجبور به کشت خشخاش میکنه. تو مناطق تحت کنترل طالبان کاملا به صورت رسمی هروئین تولید میشه و به وسیله کمک جنگجویان طالبان به مناطق مختلف دنیا (بیش از 80 درصدش از طریق ایران) ارسال میشه، به دلیل مشکلاتی که طالبان برای ایرانی هه در افغانستان ایجاد میکنه (گروگانگیری و …) خیلی از شرکت های فنی و مهندسی ما نمیتونن تو افغانستان فعالیت گسترده داشته باشن آیا اینها ضرر طالبان نیست؟
نظر شخصی من اینه که احتمال اینکه طالبان بتونه امریکا رو تو افغانستان زمینگیر کنه خیلی کم هست، چون مگه امریکا کلا چقدر نظامی در افغانستان داره که حتی در صورت شکست کامل از طالبان هم نمیشه گفت زمین گیر شده.
اما این جمله تون»گر آمریکا در خاورمیانه زمین گیر بشه، ایران میتونه در مذاکرات با قدرت بیشتری عمل کنه و نفوذ خودش را در عراق توسعه بده چون آمریکا مشغول افغانستان هست.»
من هم میتونم از این جمله ها تا دلتون بخواد بگم:
1- اگر طالبان در افغانستان زمین گیر بشه باعث افزایش قدرت قوم هزاره (شیعیان) در افغانستان و شیعیان در پاکستان میشه که این منجر به افزایش نفوذ ایران تو منطقه میشه.با توجه به جمعیت زیاد این منطقه نفوذ تو این منطقه برای ایران خیلی هم مهم است (افغانستان و پاکستان روی هم رفته 200 میلیون جمعیت دارن).
2- اگر ایران به کامیون های ناتو اجازه عبور بده باعث میشه نیروهای امریکایی در افغانستان وابسته به کمک ایران بشن و ایران بتونه در مذاکرات با امریکا با قدرت بیشتری عمل کنه
توضیح:من نمیگم این اگرهایی که بالا نوشتم درستن، منظورم اینه که اون اگری که شما نوشتید یه چیزی تو این مایه هاست.
از این جور اگرها خیلی میشه گفت.مهم اینه که حرف هایی که می زنیم گزاره های ابطال پذیر باشن و بشه روشون بحث کرد؟ آٱیا تجربیات تاریخی جمله اگر شما رو تایید میکنن؟ مثلا زمانیکه در دهه 90 نیروهای امریکایی در سومالی زمین گیر شدن و امریکا نیروهاش رو از اون منطقه خارج کرد آیا این باعث شد که ایران در مذاکرات با قدرت بیشتری عمل کنه؟
اون قسمت اولش که والا جوابی نداره! فقط دو تا نکته تا بحث روشنم بشه: الان حجم تولید خشخاش بعد از طالبان کم شده؟ یا اینکه حجم فعالیت های فنی و مهندسی ایران تو افغانستان چقدره؟
اون جمله ای که من گفتم را باید ردش کنید، ابطال پذیر هم هستش چون من یک گزاره کاملا منطقی گفتم. اگرآمریکا در منطقه دچار مشکل بشه، ایران میتونه در مذاکرات با قدرت بیشتری عمل کنه! حالا شما میتونید به فرضش ایراد وارد کنید،یا رابطه ی منطقیش را رد کنید. آیا ما میتونیم براساس یک شواهد بفهمیم که آمریکا در منطقه زمین گیر شده؟ بله میتونیم، پس این فرضیه قابل رد شدن هست! چه مشکلی داره الان؟ همین طوری رو هوا که نمیشه گفت این جمله علمی نیست! یک گزاره ای که متقدم و متاخر داره که ابطال ناپذیر نمیشه دوست عزیز!
من الان اون جملاتی که را گفتید رد میکنم ببینید چطور میشه:
قوم هزاره یک اقلیت محسوب میشند در افغانستان، تقریبا 25 % جمعیت افغانستان را تشکیل میدن، همین طور در پاکستان تنها 20 درصد جمعیت شیعه هستند، پس زمین گیرشدن طالبان هیچ کمکی به نقوذ ایران نمیکنه. این جمله اول تون رد شد، چون فرضتون رد شد :)
در مورد گزاره دوم تون: از اونجایی که ایران تنها گزینه ی انتقال سوخت بلکه یکی از امن ترین، آسون ترین و اقتصادی ترین راه ها هست، بنابراین چون ایران هیچ برتری خاصی در این مورد نداره، نمی تونه از اون به عنوان یک اهرم فشار استفاده کنه. این هم از گزاره دوم تون که نتیجه ای که از فرضیه تون گرفته بودید رد شد. اینم از گزاره دوم تون :)
مورد سومالی چه ربطی به ایران داره؟ وقتی من از عراق مثال میارم، دلیلش این هست که عراق بعد از ایران بزرگترین جمعیت شیعی را داره، در عراق گروه هایی هستند که هم از نظر مالی و هم از نظر ایدئولوژیک تحت تاثیر جمهوری اسلامی و فلسفه ی انقلاب ایران هستند، اونها تحت نفوذ ایران هستند و از ایران کنترل میشند! این چه ربطی به سومالی داره؟ سومالی با عراق یکی هستش؟!
بعد از سقوط طالبان کشت خشخاش افزایش پیدا کرده چون طالبان تمام منابع درامدیش رو از دست داده و بیش از پیش مجبور شده تو مناطق تحت کنترلش روی کشت خشخاش و تولید تریاک و هروئین بیشترتمرکز کنه.
من افراد مختلفی رو میشناسم که از ایران دارن تو کابل (که امنیت بیشتری داره) دارن کار میکنن (البته آماری ندارم) ولی تو خیلی از مناطق دیگه افغانستان طالبان چنان شرایطی ایجاد کرده که اصلا هیچ ایرانی نمیتونه حضور داشته باشه.مثلا همین الآن فعالیت زیادی از طرف شرکت های ایرانی تو عراق انجام میشه ولی تو افغانستان اینطور نیست.
قوه هزاره در افغانستان اقلیت هست ولی تقریبا قشر تحصیل کرده جامعه افغانستان رو تشکیل میده، اگرچه جمعیت قوم هزاره 25 درصد هست ولی شاید قدرت مدیریت وعلمیشون خیلی بیشتر از جمعیتشون باشه (البته باز اماری ندارم از دوستان افغان این رو شنیدم) ولی فعلا تو خیلی از مناطق زور اسلحه طالبان مانع از این میشه این افراد از فرصت هاشون استفاده کنن.مثلا اکثر تحصیل کرده افغانی از قوم هزاره هستند چرا که اونها اغلب در شمال افغانستان بودن که در زمان حکومت طالبان خارج از کنترل طالبان بود.
شما نوشتید»ز اونجایی که ایران تنها گزینه ی انتقال سوخت بلکه یکی از امن ترین، آسون ترین و اقتصادی ترین راه ها هست، بنابراین چون ایران هیچ برتری خاصی در این مورد نداره» یعنی این چیزایی که نوشتید برتری حساب نمیشه!!!
در مورد سومالی هم منظورم این بود آیا زمانیکه امریکا تو سومالی زمینگیر شد آیا ما تونستیم نفوذمون روتو کشور بحرین که بیش از 60 درصد جمعیتش شیعه هستن افزایش بدیم که حالا انتظار داریم با زمینگیر شدن امریکا تو افغانستان نفوذمون تو عراق زیاد بشه؟
ايران «يكي از» يعني يكي از چندتاست!!!! موقعيتش تك و منحصر به فرد نيست، مثلا از تاجيكستان هم ميشه نيرو منتقل كرد!!!! اما موقعيت ايران در عراق منحصر به فرد هست!!!
كلا آمار و ارقام نداريد كه نبايد روش تكيه كنيد! يا حرف تون بايد منطقي باشه، يا اينكه بايد عدد و رقم براش داشته باشيد! الان تو كابل هم طالبان هست كه هزاره ها هيچ پست و مقامي تو دولت ندارند؟! متاسفانه هزاره ها در افغانستان شهروند درجه دو محسوب ميشدند و الان هم تا حدودي ميشوند هم به دليل نژاد و هم دليل مذهبشون، و اصلا هم هيچ برتري علم و مالي اي ندارند! و مهره مهمي در ساختار قدرت افغانستان محسوب نمي شوند.
به نظر میرسه بحث داره از مسیر اصلیش منحرف میشه ولی چند نکته:
علت اون ابهام برای من فکر کنم این بود که شما بعد از عبارت تنها گزینه انتقال سوخت کلمه «نیست» رو جا انداختید.
کجا کشوری مثل تاجیکستان موقعیتش با ایران یکی هست؟ تاجیکستان یه کشور محصور در خشکی و به شدت کوهستانی هست تا همین چند سال پیش تو زمستون 3 ماه ارتباط جاده ای شمال کشور با جنوبش قطع بود تا این که یه شرکت ایرانی براشون تونل ساخت.تاجیکستان نه امکانات بندری داره و نه امکانات حمل و نقلش با ایرانم قابل قیاس هست.
براساس چه آماری دارید میگید که:هزاره ها هيچ پست و مقامي تو دولت ندارند. کی گفته هزارها هیچ پست و مقامی ندارن همین الآن نزدیک به 20 درصد مجلس افغانستان از قوم هزاره هستند،در ضمن وضعیت الآن رو با زمان طالبان مقایسه کنید که خود هزاره بودن یه جرم بود.
شما بر چه اساس میگید :هيچ برتري علم و مالي اي ندارند، من تا اونجا که از افغانها شنیدم چون هزاره ها تو سال های متمادی تو افغانستان تحت فشار بودن به نسبت جمعیتشون تعداد بیشتری از اونها به خارج رفتن و تونستن به تحصیلات عالیه دست پیدا کنن.
در ضمن آیا شما این جمله رو قبول دارید یا نه؟»هر چی طالبان ضعیف تر باشه به نفع قوم هزاره هست»
گفتم مثلا تاجيكستان! «مثلا»! از پاكستان ميبره، از تركمنستان ميبره، از ازبكستان ميبره! راه حلش يونيك و محدود به ايران نيست، هر چند كه ايران بهترثن گزينه هست! يعني فهميدن اين موضوع اينقدر سخته؟
هزاره ها حالا دو تا پست و مقام هم داشته باشند، خب حالا چي؟ چون در اقليت محض هستند نمي تونند در افغانستان منافع ايران را تامين كنند! اقليت مطلق در يك سيستم دموكرا يعني اينكه اگر همشون انشتين هم باشند كاري خاصي را از طريق دموكراتيك از پيش نمي برند!
طالبان ضعيف تر بشه به نفع هزاره ها هست چون زنده ميمونند، اما براشون قدرت سياسي چنداني نمياره! به خاطر در اقليت بودنشون و ضعف دانشي كه دارند.
محمد کریم خیلیلی معاون دوم رئیس جمهور افغانستان از قوم هزاره هست.
اولا در اون مثال شما، باید بگم قطر از نظر اقتصادی مقاومت تر از ایران و آمریکاست! مگه قوی بودن اقتصاد به بزرگی کشور هستش؟! نکته من اینه اوضاع اقتصادی آمریکا به نحوی نیست که بتونه هزینه های بدون فایده را برای خوش آمدن عده ای دیگه تامین کنه، مگر اینکه کسان دیگر این هزینه ها تامین کنند، با توجه به اوضاع بدی که اقتصاد دنیا تجربه کرده، فعلا این گزینه امکان تحققش پایین هست.
آمریکا اصلا از نظر اقتصادی در موقعیتی نیست که بخواد ریسک های اقتصادی را تحمل کنه.
دوم، من بازم کامنت تون را خوندم، همون برداشت اولیه را کردم. اون مثلا را اول جکله گذاشتید، پشت کمونیست که نذاشتید! بعد حالا مثلا که میگید باید یک چیزی پشتش باشه! دو تا آلترناتیو برای ایران وجود داره در صورت که جمهوری اسلامی سقوط کنه: یک حکومت لیبرال دموکرات، یک اتفاقی نظیر اونچه در مصر و لیبی و تونس افتاده! اتفاقا سال های اخیر داره نشون میده گزینه دوم بیشتر محتمل هست! کم.نیسم را من نمی دونم از کجا آوردین؟
در مورد اولا:در مورد مثال ایران امریکا و قطر شما احتمالا منظورم رو متوجه نشدید. شما دو تا خانواده الف و ب رو در نظر بگیرید که خانواده الف 2 نفری هست و هرکدوم از اعضای خانواده در هر ماه 400 هزار تومان حقوق میگیرن و خانواده ب 10 نفری هست و هر کدوم از اعضای خانواده 200 هزار تومن حقوق میگیرن فرض کن یه نفر از خانواده الف و یه نفر از خانواده ب به مریضی دچار بشن که هزینه درمانش در ماه 1 میلیون هست خانواده الف با اینکه ثروتمندتر از خانواده ب است (نسبت در آمد به جمعیتش 2 برابره) اما به هیچ وجه قادر به تامین هزینه درمان فرد مریض نیست در حالیکه اعضای خانواده ب با دادن 50 درصد درآمدشون در هر ماه میتونن فرد مریض رو تحت درمان قرار بدن. در واقع خانواده ب راحت تر میتونن در هر ماه یک میلیون ضرر کنن در حالیکه این امکان برای خانواده الف اصلا وجود نداره.حالا به مثال ایران و قطر امریکا از این دیدگاه نگاه کنن.اگر قرار باشه امریکا و قطر تحت یه شرایطی مجبور بشن در هر سال 500 میلیارد دلار ضرر کنن، آیا از کشور قطر چیزی میمونه؟ در حالیکه امریکا چیزی در حدود 1/3 درامدش رو از دست میده.
گفتید:»آمریکا اصلا از نظر اقتصادی در موقعیتی نیست که بخواد ریسک های اقتصادی را تحمل کنه.»
اگر اندازه این ریسک در مقایسه با کل اقتصاد امریکا خیلی کم باشه چی؟ مثلا فرض کن (تا کید میکنم گفتم فرض کن) که کل سود خالص (منافع منهای هزینه ها) تحریم ایران برای امریکا منفی یک میلیون دلار باشه. این مبلغ اینفدر کم هست که خیلی ها اصلا در نظر نگیرنش و همچنان بر تحریم ها اصرار کنن.
در مورد دوم: منظور من تو اون جمله این هست حالا شاید اشتباه رسوندمش:
«البته یک نکته رو هم بگم هزینه های تحریم از نظر یه حکومت تحریم شده با فواید تحریم برای کشور تحریم کننده برابر نیست مثلا (فرض کن با تاکید فرض کن یه چیزی شبیه این اتفاق بیقته که )اگر تحریم امریکا باعث سقوط حکومت در ایران بشه ولی یک دولت کاملا با دیدگاه های کمونیستی در ایران به قدرت برسه در این حالت تحریم برای کشور تحریم کننده تقریبا فایده ای نداشته( باز اینجا فرض کن که از نظر دولتمردان امریکایی جمهوری اسلامی به بدی یک حکومت کمونیست باشه) اما برای حکومت تحریم شده ضرر بسیار بزرگی داشته.»
البته شما میتونید بگید که با توجه به تجربیات تاریخی احتمال رخ دادن گزاره هایی مثل گزاره من خیلی کم هست و نباید چنین فرضیاتی رو مطرح کرد.
فرقش اینه که آمریکا پولش از مالیات های مردم میاد و بزرگترین بدهی را در دنیا دولت آمریکا داره! اما قطر کشوری هست که پولش از نفت و گاز میاد، شرایط اقتصادی بسیار خوبی داره و میتونه پولش را هزینه مثلا ساپورت گروه های مخالف بشار اسد کنه، در حالیکه آمریکا و اروپا باید با وسواس در این زمینه تصمیم بگیرند.
اگر با مثال خودتون بخوام جواب بدم، اینطوری فرض کنید که اون خانواده 10 نفری نه تنها بدهی داره، بلکه هر کدوم از اون آدم ها خودشون هم یک مریضی دارند که سرپرست خانواده اصلا وقتش را نداره که به اون خانواده دو نفری فکر کنه.
ببینید اگر آمریکا تولید ناخالص زیادی داره و اقتصادش بزرگ هست، بخش زیادیش متعلق به مردمش هست، اما قطر هرچی داره مال امیر قطر هست :)
بازم حرفم رو تکرار می کنم اگر(تا کید می کنم اگر) هزینه تحریم برای امریکا خیلی کم باشه اون موقع مردم امریکا خیلی نسبت به این موضع واکنشی نشون نمیدن. مثل این میمونه که رئیس جمهور ایران بخواد 50 هزار تومن به عراق کمک کنه، به نظرتون کسی اصلا به این اهمیت میده!!!
ممنون به خاطر این مطلب مفید
تو نمودارتون به نظرم یه چیزی کم هست و اونهم هزینه از دیدگاه کشور تحریم شده است.به نظرم نمودار هزینه ها برای یه کشور تحریم شده یه نمودار صعودی محدب هست (مثل همون نمودار سبز رنگ) دلیلم هم اینه مثلا وقتی در آمد یک شخصی که در ماه 1 میلیون هست میشه 500 هزار کمتر تحت فشار قرار میگیره تا وقتی که درآمدش از 500 هزار به 250 هزار تومن میرسه (هر چند که اینو میدونم که رسوندن درآمد یه فرد از 1 میلیون به 500 هزار در اثر تحریم به احتمال زیاد راحت تر از رسوندن در آمد همون شخص از 500 هزار به 250 هزار هست).
البته یک نکته رو هم بگم هزینه های تحریم از نظر یه حکومت تحریم شده با فواید تحریم برای کشور تحریم کننده برابر نیست مثلا اگر تحریم امریکا باعث سقوط حکومت در ایران بشه ولی یک دولت کاملا با دیدگاه های کمونیستی در ایران به قدرت برسه در این حالت تحریم برای کشور تحریم کننده تقریبا فایده ای نداشته اما برای حکومت تحریم شده ضرر بسیار بزرگی داشته.
بنابراین اگر کل ضررو یا فایده تحریم ها برای کشور تحریم کننده در مقایسه با توانایی هاش نا چیز باشه (مثلا کشور ثروتمندی مثل امریکا) اون موقع ممکن اونها فقط به فکر ضربه زدن به حکومت مخالفشون باشن بدونه اینکه خیلی به ضرر و زیان خودشون کاری داشته باشن.
یعنی شاید امریکا اینجا بخواد این تابع هدف ، سود خودش به اضافه ضرر رقیب رو ماکزیمم کنه، در این حالت دیگه ممکنه نقطه 4 دهم که شما به عنوان نقطه بهینه در نظر گرفتید بهینه نباشه و حتی نقطه بهینه جایی خلی دورتر از نقطه 1 (جایی که منافع خالص تحریم کننده منفی میشه) یا حتی نقطه ای در بینهایت نقطه بهین بشه.
به خصوص شما حالتی رو در نظر بگیرید که کل هزینه فایده کشور تحریم کننده در مقایسه با کل درآمدش خیلی ناچیز باشه اما هزینه تحریم برای کشور تحریم شده خیلی زیاد باشه و در واقع نمودار هزینه های تحریم برای کشور تحریم شده، مثل نمودار سبز رنگ با شیب خیلی خیلی بیشتر باشه در این حالت با این تابع هدفی که گفتم (منافع تحریم برای کشور تحریم کننده به اضافه ضرر اون برای کشور تحریم شده)ممکنه تحریم ها تا بی نهایت (یعنی تا جایی که امکان داره مثلا تا وقتی که هزینه های خالص تحریم کننده اینقدر زیاد بشه که در برابر کل درآمد اقتصادیش به چشم بیاد) تحریم ها افزایش پیدا کنه.
با فرض پذیرش تحلیل شما، یک سوال مطرح می شود که در نقطه انتهایی پیامد چیست؟ آیا پیشی گرفتن هزینه بر فواید منجر به لغو تحریم ها می شود یا بروز جنگ؟ در صورتی که پیامد نهایی مشخص نباشد دو طرف چگونه تصمیم خواهند گرفت؟
این مدل برای پیش بینی وقوع یا عدم وقوع جنگ طراحی نشده، این مدل در پاسخ به این سوال مطرح شده که آیا افزایش پی در پی تحریم ها آیا راه حل بهینه ای برای آمریکا است؟ براساس آنچه اینجا ارائه شده، جواب این سوال منفی است.
متاسفانه من هیچ مطالعه آکادمیکی در علوم سیاسی و روابط بین الملل نداشتم بنابراین اگه حرفهای غیرعلمی زیاد زدم عذرخواهی می کنم__والا اگه بحث بلوف تا این سطح مطرح باشه که دیگه نمیشه هیچ حرفی زد ولی براساس همون آمار از ژانویه 2012 که ایران تحت تحریم نفت و بانک مرکزی قرار گرفته تعداد کل سانتریفیوژها دو برابر شده،در ضمن بعید می دونم بلوف باشه به هرحال اگرچه که ناظرین آژانس مدت هاست به ایران سفر نکردن اما آژانس از راه دور کاملا برنامه رو تحت نظارت داره.پیش از انقلاب 57 ایران هیچ حرکت چشم گیری نبود اما حرکات پراکنده هم کم نبود اما همین حرکات پراکنده خیلی در استان های مورد بحث مشاهده نمیشه(بیشتر حرکات مدنی است در حالی که اوایل انقلاب بسیار آغشته به خشونت بود یا شده بود).در مورد تجزیه طلبی و انتخابات من فکر میکنم همین مردم استان های مورد تبعیض قومی به خویشاوندان خودشون در کشورهای همسایه نگاه می کنن مثلا مردم کردستان نگاه می کنند به مبارزه کردهای ترکیه با حکومت مرکزی یا در سوریه و تجربه تاریخی خودشون رو هم در نظر می گیرن و بعد نتیجه میگیرن با نیروی اسلحه احتمالا به امیالشان نمی رسند یعنی یکی از ملزومات جدایی منتفی میشه و بعد میرن دنبال راه های جایگزین ، از مخالفت های مدنی و مسالمت آمیز گرفته تا انتخابات تا طی زمان به سمت اهداف خودشون حرکت کنند.در مورد اعتقادم بیشتر منظورم این بود که مشاهدات محدودم من رو قانع کردند و اگرچه که علمی نیست اما می تونه تا حدی واقعیات رو منعکس کنه.
نه اصلا احتیاجر به عذرخواهی نبود، من فقط میخواستم بگم یک جوری با شواهد صحبت کنیم بهتر از اینکه فقط ایده ها را مطرح کنیم. دقیقا توی این پست آخرتون، خب خیلی برای من حرفاتون قابل قبول تر هستش و دقیقا باهاتون موافقم که میشه به مسائل اینطوری هم نگاه کرد. به خصوص اون نکته آخر خیلی نکته خوبی بود.
در مورد تسریع برنامه اتمی از طریق اختصاص زمان و منابع مالی بیشتر فکر میکنم بهترین نمودش تعداد سانتریفیوژها و تعداد برنامه ریزی شده برای نصب در آینده است (1) من در مورد حجم معاملات تسلیحاتی در صورت روی کار آمدن حکومتی نزدیک به غرب در ایران شک دارم،البته انتظارم اینه که در سال های ابتدایی به دلیل ضعف های عمده بخش های هوایی و دریایی ایران تبدیل به شاید بزرگترین مشتری تسلیحات غربی بشه اما بعد از اون صرفا برای توان دفاع حداقلی هزینه می کنه__ در مورد اینکه ایران تبدیل به یه کشور دچار هرج و مرج و آشوب بشه هیچ تضمینی وجود نداره و من با شما موافقم اما ممکنه تحریم ها باعث تحولات اجتماعی ای بشن که بعضی از ساختارهای غیردموکراتیک فعلی طی اون دست خوش تغییر بشه (یعنی بخشی از نظام فعلی حاضر شه برای حفظ منافعش بخش دیگری رو قربانی کنه) البته این فقط یه احتمالِ__در اقتصاد منابع طبیعی و اقتصاد انرژی همواره مطرح میشه که افزایش قیمت نفت و گاز کشورهای صنعتی رو به جهتی سوق میده که برای انرژی های جایگزین سرمایه گذاری بیشتری انجام بشه تا وابستگی کمتری داشته باشن که البته بحث بلندمدت هست شاید حتی یک قرن__در مورد رای به آقای روحانی در مناطقی مثل کردستان یا بلوچستان منظورم این نبود که علاقه یا دلبستگی دارن و بله دنبال تغییر هستند گرچه اندک و جزئی اما من فکرمی کنم تجزیه طلبی با مشارکت بالای اقوام مورد تبعیض یک کشور در انتخابات منتفی میشه،به هر حال تجزیه طلبی باید با نارضایتی گسترده شروع و با شورش و حرکات مسلحانه ادامه پیدا کنه و وقتی در استان های حاشیه ای برعکس اون اتفاق می افته یعنی مردم به این نتیجه رسیدن که مثل ابتدای انقلاب از راه مبارزه مسلحانه نمی تونن به اهدافشون برسن و بنابراین سعی می کنن از راه های محدود موجود مثل انتخابات وضعیت خودشون رو تغییر بدن هرچند اندک،البته من همیشه اعتقاد داشتم و دارم که لااقل در سال های اخیر استان های حاشیه ای بیشتر تمایل به داشتن حکومت خودمختار و مستقل دارن تا تجزیه طلبی و جداشدن از کشور
یک بخشی از ادبیات روابط بین المللی به بحث اختلافات بین المللی اختصاص داره. یکی از موضوعات جالب تو این حوزه بلوف هست! یعنی اینکه طرف های درگیر شروع میکنند به بزرگ جلوه دادن قابلیت های اقتصادی و نظامی خودشون. اگر می بینید ایران این موضوعات را مطرح میکنه میخواد در مذاکرات قدرت چانه زنی خودش را بالا ببره و هیچ لزومی نداره این موضوع راست باشه و میتونه بلوف باشه.
در مورد لینکی که فرستادین، ای کاش خودتون با دقت بهش نگاه میکردین، این داده ها که داره حرف من را تایید میکنه! از فوریه 2012 ایران نتونسته تعداد سانتریفوژها را به مقدار قابل ملاحظه ای افزایش بده، شما ببین با چه سرعتی تعداد سانتریفیوژها قبل از تحریم ها رشد کرده، بعد از تحریم ها را حالا ببینید! این ارقام نشان از کند شدن برنامه اتمی ایران داره.
در مورد نتایج آرا در استان های حاشیه ای: من نمی دونم شما در چه زمینه ای مطالعه میکنید اما من هیچ وقت جرات ندارم که اینقدر محکم در مورد مکانیسم ها صحبت کنم. مثلا «تجزیه طلبی با مشارکت بالای اقوام مورد تبعیض یک کشور در انتخابات منتفی میشه». این ادعا خیلی بزرگ هستش، شما چه جوری به این نتیجه رسیدین؟ با فرض اینکه بتونیم شرکت در انتخابات را به عنوان ملاکی از علاقه مردم به تغییرات اصلاحی بدونیم، نباید به درصد آرای آقای روحانی توجه کنیم، بلکه باید به میزان مشارکت توجه کنیم. اگر به این لینکhttp://www.radiozamaneh.com/78806#.UhHFSz-Ala8 نگاه کنید می بینید اتفاقا استان های حاشیه ای زیر میانگین مشارکت کل کشور بودند. من نمیگم حتما این داده ها حرف من را ثابت میکنند، اما خب متناقض با حرف من نیستند. و نهایتا اگر یک مطالعه و مرور بر تغییرات رادیکال بکنیم می بینیم که مثلا در ایران قبل از انقلاب 57 یا در جایی مثل تونس و مصر حتی تا 6-7 ماه قبل از این تغییرات بزرگ، نه مبارزه مسلحانه چشم گیری بود، نه اعتراضات خیابانی آنچنانی!
این تمایل به خودمختار بودن تا زمانی به این صورت باقی میمونه که در درجه اول دولت مرکزی قوی باشد و توان سرکوب بالا برای جدایی طلبی را داشته باشه، از طرف دیگر حکومت مرکزی این حق را به رسمتن بشناسه، در غیر اینصورت این احتمال وجود داره که این تمایل به خودمختاری به تمایل به جدایی تبدیل بشه.
و نهایتا این مهم نیست که من و شما چی «فکر میکنیم» و به چی «اعتقاد داشتیم و داریم»! یک بحث علمی را باید براساس فرضیه ها و سازگاری درونی جلو ببریم، اینکه مثلا بگید من اعتقاد داشتم و دارم… این بحث را از حالت علمی خارج میکنه و به حرف های دور همی در مهمانی تبدیل میکنه.
اما من خیلی از این بحث ها یاد گرفتم و باعث شد که ذهنم شفاف تر بشه، ممنونم از وقتی که میذارید و پاسخ میدین.
نمودار رو بر چه اساسی رسم کردید؟
نمودار براساس اصول اولیه اقتصاد و به صورت شماتیک رسم شده. معمولا هزینه های اقتصادی به صورت محدب و صعودی و نمودار منافع یا مطلوبیت به صورت مقعر و صعودی رسم میشه. این نوع نگاه و در نظر گرفتن توابع در اقتصاد بسیار رایج هستش. به کتاب های خرد مراجعه کنید توصیف تفضیلی را میتونید پیدا کنید. مثلا برای منافع یا مطلوبیت، مطلوبیت ناشی از یک میلیون تومان برای وقتی که یک میلیارد تومان پول دارید کمتر از وقتی هست که فقط یک میلوین پول دارید و یک میلیون به شما میدهند. این باعث میشه منحنی مطلوبیت مقعر بشه.
بله متوجه هستم،اتفاقا نمودار جالبی هست اما به نظرم مسله رو زیاد ساده کرده،یعنی تا حدی ما رو از واقعیت دور می کنه
دقیقا درست میگید که مساله ساده شده، به هر حال همیشه باید مساله را ساده در نظر بگیریم، مدل کنیم و بعد مدل را کم کم پیچیده و به وضعیت واقعی نزدیک کنیم. من خوشحال میشم که شما بگید که چه نکاتی باید برای واقعی تر کردن این مدل در نظر بگیریم، چون ممکنه بخوام که واقعا به صورت یک مقاله روش کار کنم.
اگر تحریم ها فایده ای داشتند مانع ادامه فعالیت هسته ای میشدند یعنی گرچه «هدف» هم آنهایی بود که شما با عنوان «فایده ها» نام بردید ولی صرفا هدف بودند و بی حاصل بی فایده وگرنه در طی زمان تشدید نمی شدند(اینطوری هم میشه گفت هرچه تحریم ها گسترده تر و پیچیده تر میشن ایران هم زمان و منابع مالی بیشتری در جهت تسریع برنامه اتمی خودش اختصاص میده تا با سرعت بیشتری به جلو حرکت کنه یعنی یه دورِ که در حال تکرار شدن هست،در واقع در ابتدا این خطر رو کاهش داده اما ایران یاد گرفته به نحوی رفتار کنه که این هدف خنثی بشه به عبارتی «فایده» صرفا تابع رفتار امریکا نیست بلکه ایران رو هم در بر می گیره) در ضمن تحریم ایران می تونه پیغام هشداری از سوی امریکا به همسایه های ما باشه برای افزایش توان دفاعی از طریق خرید تسلیحات که قطعا امریکا بیشترین سهم رو خواهد داشت یا اینکه از طریق ایجاد نارضایتی گسترده در جامعه ایران باعث استقرار حکومتی شود که منافع ملی را در رابطه گسترده و استراتژیک با امریکا ببیند که نتیجه اون دسترسی محصولات بزرگترین تولیدکننده جهان به بازار بکر ایران میشه . در مورد «مضرات» هم با توجه به اینکه بسیاری از کشورهای توسعه یافته از جمله خود امریکا در حال سرمایه گذاری بر روی جایگزینی برای نفت هستند تحریم ایران می تونه در بلندمدت به منافع امریکا کمک کنه و حتی زیان کوتاه مدت رو هم پوشش بده.در مورد «خطر بحران سیاسی و امنیتی در ایران» کاملا مخالفم،در انتخابات اخیر عملا مردم استان هایی که مدنظر شما بودن نشون دادن تمایلی به جدا شدن از ایران ندارند.در پایان اگر واقعا قصد دارید این رو به یه مقاله تبدیل کنید بهتره با یه متخصص علوم سیاسی ، روابط بین الملل یا سیاست گذاری که روی موضوع تسلط داشته باشه مشورت کنید.
اول خيلي ممنونم از لطف تون كه خيلي مفصل توضيح داديد با بعضي هاش موافقم و با بعضي هاش مخالفم. خب اول به قسمت آخر جواب بدم كه من دانشجوي دكتراي علوم سياسي هستم و تمركز اصلي ام هم روابط بين الملل و تمركز فرعي ام سياست گذاري عمومي :) حالا سعي ميكنم هم با خودم و هم با اساتيدم بيشتر مشورت كنم :)
من متوجه منظورتون نشدم در خط اول، برنامه هسته اي ايران به شدت كند شده اگر متوقف نشده باشه. گاها اين تحريم ها بخ منظور امتياز گرفتن از لابي هاي يهودي و كاهش تمايل لاسراييل براي حمله به ايران است.
چطور ايران با وجود كاهش شديد درآمدهاي نفتي منابع مالي بيشتري و زمان بيشتري را صرف تسريع برنامه اتمي كرده؟
اگر ايران روابط خودش را با آمريكا خوب كنه، مطمئن باشيد كه اگر حجم مبادلات نظامي ايران و آمريكا كمتر از حجم معادلات آمريكا با ميني كشورهاي منطقه نخواهد بود، اضافه كنيد منافع اقتصادي نفت و گاز ارزاني كه در اختيار آمريكا قرار ميگيره و بازار بزرگ و به قول شما بكري كه در اختيار محصولات آمريكايي قرار ميگيره.
اگر در مصر، ليبي، و تونس دولت همسو با منافع آمريكا سر كار اومد، براي ايران هم اتفاق مشابه خواهد افتاد. چه تضميني وجود داره كه در اثر فشار تحريم ها و متلاشي شدن ايران از داخل ايران تبديل به يك عراق يا افغانستان نشه؟
من دارم جايي درس ميخونم كه به طور گسترده رو منابع تجديدپذير و جايگزين سوخت هاي فسيلي كار ميشه. اين تصور شما اصلا درست نيست، اگر آمريكا قرار بود از نفت بي نياز بشه ميلياردها دلار صرف استخراج نفت از شن هاي آغشته به نفت نمي كرد. اتفاقا اين ايران هست كه اگر يك دولت شايسته و كار بلد در راس داشته باشه از وابستگيش به نفت كاسته ميشه و تبديل به يك اقتصاد غير نفتي و قوي خواهد شد كه منجر به كم اثر شدن اثر تحريمات خواهد شد.
و نهايتا اينكه محدود كردن و ربط دادن راي بالاي روحاني در انتخابات به علاقه و دلبستگي مردم در استان هاي حاشيه اي به جمهوري اسلامي و دولت مركزي اشتباه بسيار بزرگي هستش! اتفاقا اين نشون ميده كه اين افراد با سياست هاي دولت مركزي به شدت مشكل دارند كه حتي از روزنه اي براي تغيير ميخواهند استفاده كنند. شما به من بگيد چند تا حركت جدايي طلبانه در تهران رخ داده؟ اين را مقايسه كنيد با آنچه در استان هاي حاشيه اي اتفاق افتاده.
ممنونم كه نكات خيلي خوبي را مطرح كرديد، به من كمك ميكنه تا مطلب را به خوبي توسعه بدم، در واقع اين يك ايده خام هست كه من در صورتي كه ببينم ارزش كار داره به عنوان يك پروژه روش وقت ميزارم.