توضیح. اعلام وزات علوم مبنی بر صفر شدن ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف بهانهای بود تا هر کدام از اعضای کافهاقتصاد نوشتهی کوتاهی در ارتباط با این دانشکده بنویسند. پستهای قبلی به نوشتههای محمدرضا، فرید، مرتضی، سروش و بابک اختصاص داشت. امروز نوشته سهیل را با هم میخوانیم.
————————————————————————————————————————————————————————————————————————
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
به رغم آن که زندگی شخصی و کاری خود را مدیون دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف (GSME) بوده و عمیقاً از بابت مشکلات پیشآمده برای این دانشکده متأثر و با تمام حرفهای دلسوزان دانشکده (در این وبلاگ و سایر جاها) موافقم و دوست ندارم مجدداً آنها را تکرار کنم، اما ترجیح میدهم از زاویه دیگری نیز به واکاوی این مسأله بپردازم. شاید درست نباشد که این قبیل مسائل در این مقطع از زمان بیان شود، اما به هر حال مشکلی (ظاهراً ریشهدار) برای دانشکده پیش آمده و چه بهتر که این مسائل نیز یک روز در جایی مطرح و شکافته شود.
به زعم من GSME دقیقاً به همان علت دارد تعطیل میشود که سعی دارد بگوید به به همان دلایل نباید تعطیل شود! باقی دلایلی که در باب تعطیلی دانشکده میآورند همه بهانهتراشی است. حقیقت این است که GSME (اساتید و دانشجویان آن) با تمام دنیا میتواند ارتباط برقرار کنند جز با محیط و مردم ایران! متأسفم که این را میگویم اما به کرّات مشاهده کردهام شرکتها، ادارات (اعم از دولتی یا خصوصی) و حتی دانشگاههایی را که از جذب فارغالتحصیلان شریف در میان خود به شدت ابا دارند. نه این که آنها خوب نباشند، بلکه دقیقاً به این دلیل که آنها (بسیار) خوبند و البته اصرار دارند که این خوبی را در چشم دیگران نیز فرو کنند!
حقیقتاً به ندرت دانشجو یا استادی از این دانشکده (یا حتی این دانشگاه) میتوان سراغ گرفت که بتواند با مردم عادی (و نه صرفاً نخبگان) ایران تعامل برقرار کند (شاید هم به همین دلیل است که اکثر آنها مآلاً رحل اقامت از این مملکت بر میکشند و عطای حضور را به لقایش میبخشند). چیزی که واضح است این است که به هر حال تعامل با محیط، همزیستی مسالمتآمیز، تساهل و تسامح، مدارا، Lobbying یا هر چیز دیگری که میخوانیدش، جزئی از زندگی مردم ایران هستند (و البته بسیار هم مهم هستند). چیزهایی که دانشگاه شریف و اساتیدش هیچ گاه یاد دانشجویان نمیدهند و اصلاً هم از آنها در این زمینه درس پس نمیخواهند، چرا که اصولاً خود نیز از آن بیبهرهاند.
متأسفم که این را میگویم، اما برای فارغالتحصیلی چون من که بنا را بر زندگی در همین مملکت قرار داده، حقیقتاً دردناک و حتی شرمناک است، این همه تبختر و تفاخری که گهگاه در نوشتهها و گفتههای فارغالتحصیلان این دانشکده (خصوصاً آنها که به بهترین دانشگاههای خارج از کشور راه یافتهاند) مشاهده میشود. گویی کوچکترین بویی از ادب و احترام نبردهاند. همه را بیسواد میپندارند و خود را دانای کل. همه هیچ نمیدانند و آنها همه چیز میدانند…
اما حقیقت این است که بالاخره یک سری حدها را باید نگه داشت. بالاخره قرار است همه در کنار یکدیگر زندگی کنیم، نه این که دائم بجنگیم. به هر حال باید پذیرفت سایر اساتید و مدیرانی که به هر دلیلی مسلک فکریشان با آنها سازگار نیست نیز برای این مملکت زحمت کشیدهاند و اگر آنها نبودند مملکت به همینجا هم نمیرسید. باید پذیرفت که سایرین نیز در حد توانشان برای این مملکت زحمت کشیدهاند و ادعایی هم بیش از آن ندارند بندگان خدا. یک اصل دیگر هم همیشه در این مملکت بوده و هست که «همه چیز را نباید گفت». البته میشود گفت، اما از راهش!
از طرفی نامه دکتر سوری نیز خود گویای بسیاری از حرفهای ناگفته است. GSME سعی دارد محققانی تربیت کند برای خارج از کشور، نه متناسب با نیازها و امکانات داخل کشور. من هم در دانشکده درس خواندهام و هم کار کردهام (و به هر دوی آنها نیز بسیار میبالم. از هر دو بسیار چیزها آموختهام که مطمئنم دیگر محال است در هیچ کجا چنین لذتی توأم با سختی برایم تکرارپذیر باشد). GSME خیلی خوب است، اما به تعبیر دکتر سوری، بهایی که هر استاد (و من اضافه میکنم هر دانشجو) که در این مملکت زندگی میکند برای این همه خوبی باید بپردازد، حقیقتاً بسیار بالاست! بهایی که سایرینی در خارج از این دانشگاه، دیگرانی که خوب نیستند (یا کمتر خوبند) برای این همه خوبی آنها باید بپردازند نیز بسیار بالاست! سادهتر بگویم، GSME وصله نچسب است. از جنس سایرین نیست. برای این مملکت، بیش از اندازه خوب (Overqualified) است و با این سیستم اصلاً جور در نمیآید. با شرایط امروز ایران اصلاً همخوانی ندارد.
اکثر فارغالتحصیلان دانشکده از این کشور رفتند (یا بالاخره میروند) و اصولاً دیگر برایشان نمیارزد که مجدداً باز گردند. معدودی که ماندهاند نیز به دلایل فوقالذکر (و اصولاً نداشتن Link که حقیقتاً در این مملکت، خصوصاً برای رشتههای علوم انسانی، از نان شب نیز واجبتر است) اصلاً به جایی نرسیدهاند که بتوانند برای دانشکده کاری بکنند. شاید حق با سایرین باشد که خروجی چنین سیستمی چیست و اصولاً آیا انحلال این دانشکده به بقای آن اصلح نیست؟ بهجای روده درازی، خود پاسخ خود را میدهم که «خاموش! فعلاً زود است برای اظهار نظر».
قصه دراز است و غصه بسیار، که اصولاً نوشتن تمام آنها ورای حد حوصله، توان و دلخوشی من است. به هر حال، آن دانشجویانی که من در این دانشکده دیدم (و دانشجویان بالقوهای که به حق، آرزوی درس خواندن در این دانشکده را در سر میپروراندند یا میپرورانند)، بسیار زرنگتر از آن هستند که با مسائلی از قبیل انحلال یک رشته یا دانشکده، مشکل حادی برای زندگی شخصی یا کاریشان به وجود آید. اما به هر روی امیدوارم که این مشکل دانشکده رفع شود؛ چرا که معتقدم انحلال دانشکده نه یک راهحل، بلکه به واقع پاک کردن صورت مسأله است.
امیررضا جان، نکته بجایی بود و من هم در برخوردهای پراکنده با برخی دانشجویان دانشکده تا حدی این رو حس کردم. ولی این نکته رو هم دقت کن که در اکثر کشورهای جهان سوم تقریبا عمده دانشجویان دانشگاه (های) شاخ مملکت میرن در جهان اول، و بنابراین لزوما این دلیل عدم توانایی برقراری ارتباط شریفیها با بقیه جامعه به دلیل نقص دانشکده نیست: شاید در سایر کشورهای جهان سوم هم همینه.
سهیل تو حرفت این بود که دانشکده اقتصاد دانشجوها رو برای کار در محیط ایران آماده نمیکنه و با توجه به این که تو در محیط ایران کار میکنی بهتر میتونی در این مورد نظر بدی ازمن. اما اجازه بده من هم این رو اضافه کنم که:
متاسفم بگویم که دانشکده اقتصاد شریف دانشجویان را برای ادامه تحصیل در خارج از کشور هم آماده نمیکند…
یعنی همون نکاتی که کیان هم اشاره کرد. درسهایی که در مقطع فوق ارائه میشه دانشجو رو برای ورود به دکترای اقتصاد در دانشگاههای خوب خارج از کشور آماده نمیکنه. و اون چیزی که در اون سه سال به آدم یاد میده در برابر وقت و انرژیای که میگیره خیلی کمه. یعنی به نظر با هدف ادامه تحصیل در خارج، خواندن فوق در GSME به صرفه نیست و از این نظر تعطیلی دانشکده به ضرر کسانی که به هر حال میخواستند بروند خارج ادامه تحصیل بدهند نخواهد بود. خیلی برای آنها بهتر است اگر بتوانند فوقشان را در یک دانشگاه معمولی خارج از کشور بخوانند تا از عمرشان بهتر استفاده کنند.
به نظر من مشکل بزرگ دانشکده اقتصاد شریف اینه که دانشجوها رو نه برای کار در داخل ایران آماده میکنه (که تو اشاره کردی) و نه برای ادامه تحصیل در خارج (که خودم تجربه کردم). امیدوارم این بار که دانشکده باز میشه به این مسائل توجه کنند و البته ما همون موقع هم که در دانشکده بودیم نقد میکردیم اما زیاد فایدهای نداشت.
در نهایت البته این حرکت بستن دانشکده و بهانههایی که براش آورده میشه انقدر پست و مشمئزکنندهست که آدم حتی نمیتونه منطقی بهشون جواب بده. ولی از اون طرف همین که این همه سر و صدا شده بعد از تعطیلی دانشکده نشون میده که وضعش خیلی هم بد نیست چون از آخرین قربانیان دولت فعلی بوده و احتمالا از اولین جاهایی هم خواهد بود که دوباره راه خواهد افتاد.
البته من هم برای دکتر سوری و هم برای GSME
کاملا احترام و اعتبار
قایلم.از بقیه دانشکده های اقتصاد ایران قطعا باسوادترن و با اعتبار تر، اما …
سوری خودش مگه کجا درس خونده ؟
حتی همون دانشگاهی که رفته با تسهیل اعتباری کی رفته اونجا؟
با پول کی رفته اونجا ؟
یه جوری مینویسه که ادم های بی خبری مثل ds فک می کنن اره واقعا خبری اه.
این «تسهیل اعتباری» که میفرمایی، چه خوب یا چه بد، جزء norm فرایند پذیرش هست و فقط مختص ایرانیها یا شریفیها نیست. بر همین اساس هست که موقع پذیرش از آدم recom letter میخواهند یعنی دقیقا یک نفر باید تو را توصیه کند و اگر استادی که تو را توصیه میکند با اساتید دانشکده پذیرش دهنده آشنا باشد کار شما بسیار راحتتر است. این در واقع یک ابزار سیگنالینگ هست وقتی اطلاعات کامل از فرد متقاضی در اختیار نیست و البته ۱۰۰ هم دقیق نیست و خطا هم داره گاهی. اما فعلا داره کم و بیش خوب کار میکنه. و فقط ایرانیها هم نیستند. ملیتهای دیگه خیلی بیشتر از ما دارند از این مسئله سود میبرند و ما خیلی در این لینکهای بینالمللی ضعیفیم.
پس این که دکتر سوری برای پذیرشش از تسهیل اعتباری یک استاد کمک گرفته باشه جای خوشحالی داره و نه ناراحتی (حسادت؟). ای کاش این فرصت برای تعداد بیشتری از دانشجویان ایرانی پیش بیاد.
ببینید مسیله همینه که اون استاده این تسهیل اعتباری رو انجام داده یا برند موسسه فارغ التحصیلی ایشون؟
اصلا بحث اصالت سیگنالینگ و ابزار های تشخیص اطلاعات خصوصی نبود برادر.
این «آشنا» بودن هم که شما فرمودی خودش ماجراها داره.
این که میگم ماجرا داره منظورم اینه اون پروسسی که مثلا دکتر «ن» رو مجاب به رکام فلانی می کنه زمین تا اسمون با پروسسی که مثلا اوهلیگ یکی رو رکام میکنه فرق داره.یکی توی شرایط انحصاری با «تعهد» کسب فیض می کنه : اون یکی توی شرایط رقابت جهانی شده با لیاقت این فرصت رو به دست میاره.خوب نتیجش هم اشکاره …
اهان : در مورد حسادت و ناراحتی هم من احساسم این نبود که رنک های در رده پلی تکنیک ویرجینیا به تسهیل اعتباری شخصی احتیاج داشته باشه: موارد زیادی در اون رنج رنکینگ رو می شناسم که بدون «اون» لینک به خصوص ایشون هم موفق شدن و اتفاقا رزومه های کاملا متوسطی هم داشتن.
البته به شما من کاملا حسودیم میشه ولی به سوری اصلا :)
خب کم و بیش با حرفات موافقم. همون طور که بالا هم گفتم. به نظر منم خیلی تاثیر برند دانشکده نبوده. و در مورد VTech و UIUC (و شاید یکی دو جای دیگه) به طور خاص نقش آشنایی اساتید اونها با اساتید شریف بسیار برجسته است.
مثلا اون مقاله سوری واقعا دفاع بدی بود که اثر منفیش به نظرم از مقاله روزنامه ایران بدتر بود.
ببینید در خلال این بحث ها یه نکاتی در مورد کیفیت کریتیکال تینکینگ فارغ التحصیلان GSME
در میاد که خوب با اون وجهه درخشان اونجا تضاد داره. دوستان یه مقدار محتاط تر بحث بکنن برا خودشون بهتره.
ببین اینجا یه کشور جهان سومه : تمام واژه های شما این موضوع رو فریاد میزنه.
این همه نوشابه واسه خودتون و دانشکده تون باز میکنین : واقعا فکر می کنین بقیه چه برداشتی دارن: نمیدونم والا.
چند درصد از کل فارغ التحصیلای اقتصاد شریف به دانشگاه هایی راه پیدا کردن که فارغ التحصیلای بقیه دانشکده های اقتصاد ایران نتونستن وارد بشن ؟
از این گروه چند دزصدشون به واسطه برندی که GSME بهشون داده تونستن از این سد رد بشن و نه به واسطه برندهایی مثل مدال های جهانی المپیاد که در سال های قبل خودشون کسب کرده بودن و یا حمایت های اعتباری اون گروه المپیادی که در سال های قبل به واسطه اعتبار شخصی خودشون موفق بودن ؟
همین اقایونی که رفتن و فارغ التحصیل شدن چه عملکرد درخشانی داشتن بعد از فارغالتحصیلیشون ؟؟
این گروه اخر چند درصد از کل فارغالتحصیلای اونجا رو تشکیل میدن؟
متاسفانه هنوز تفاوت کوریلیشن و کاز افکت خوب درک نشده در دفاعیات دوستان.
آقای H سوالهای خیلی خوبی رو مطرح کردی. چطوره بریم و در این مورد داده جمع کنیم و شریف رو مثلا با تهران و شهید بهشتی مقایسه کنیم و بعد قضاوت کنیم. من شاید بتونم دیتای شریف رو جمعآوری کنم. شما جمعآوری دیتای کدوم دانشگاه رو میتونی به عهده بگیری؟
در مورد نقش مدال المپیاد که مطرح کردی بدون شک این در پذیرش بهتر اونها نقش داشته. اما سوال اینه که چطور میشه این قضیه رو شناسایی (identify) کرد؟ یعنی مثلا اگر کسی که مدال داشته و پذیرش گرفته، فقط به خاطر مدالش بوده و اگر مدال نداشت پذیرش نمیگرفت؟ یا اون قضیه اعتباری که مطرح کردی. اگر آره این رو چطور میشه فهمید؟ چون ما دسترسی به فرایند تصمیمگیری کمیتههای پذیرش نداریم و فقط میتونیم حدس و گمان بزنیم.
ببینید من قضاوتم رو توی کامنت شماره 7 انجام دادم. بحثم چیز دیگه ای بود.
برای ایدنتیفی کردن اون فاکتور بهترین راه مقایسه کیفیت پذیرش دو گروه افراد(با/بدون مدال جهانی) با معدل «مشابه»ی هستش که از GSME (یا حتی از ریاضی شریف)اقدام کردن : اونوقت میتونیم برش برند «GSME» رو مستقل از برند المپیاد شخصی افراد اندازه بگیریم.
البته اینکه افراد المپیادی خودشون GSME
رو به تهران و بهشتی ترجیح میدن نشوندهنده اعتبار بالاتر اون نسبت به همتایان داخلی هستش.
منتها مسیله اینه که این افزایش کیفیت اصلا اون طور که اقایون ادعا می کنن نیس : «همون» قدر که فیزیک شریف از تهران بهتره : اقتصادش هم بهتره.
خب اگر اینها رو میگید که بگید کیفیت اقتصاد شریف چندان خوب نیست، اگر نظر من رو بخواهید من هم میگم کیفیت اقتصاد شریف اصلا خوب نبود (حداقل زمان ما). یعنی به مراتب از رشتههای مهندسیش بدتره. اما با دانشگاههای دیگه (بهشتی، تهران) نمیتونم مقایسه کنم چون داده کافی ندارم. با این که فکر نمیکنم اوضاع در اونجا ها هم چندان خوب باشه با شناخت جسته و گریختهای که از اساتیدشون دارم یا با توجه به این که جایی میخوندم دانشگاه تهران هر سال بیشتر از ۱۰۰ نفر فقط ورودی دکتری اقتصاد میگیره (اگر اشتباه میکنم اصلاح کنید)
و قبول دارم که دانشکده اقتصاد شریف بیشتر از اون چیزی که هست بزرگ شده و در موردش تبلیغ میشه. و قبول دارم (با این که شاید نتونم با دیتا نشون بدم) بیشتر اعتباری که به دست آورده به خاطر دانشجوهای المپیادیای بوده که اونجا درس پاس کردند و بعد رفتن دانشگاههای عالی و اونجا هم درخشیدند. و گرنه با شما موافقم که خود برند GSME نقش خیلی کوچیکی در این پذیرشها و موفقیتها داشته…
در مورد تسهیلات اعتباری المپیادیها هم باز به نظرم درست میگی. حداقل در مورد خود من این طور بوده و اگر المپیادیهایی که قبل از من از این دانشگاه پذیرش گرفتند نبودند هیچ وقت به من هم از اینجا پذیرش نمیدادند و الان اتفاقا میبینم که این اتفاق خوبی نبوده چندان.
الان هم من بخواهم به کسی که میخواد دکتری اقتصاد برای ادامه تحصیل بخونه توصیه کنم میگم که فوق رو در شریف (و در ایران به طور کلی) نخون. وقتت رو تلف نکن.
برادر من قضاوتم در مورد مستر شریف بود که گفتم معتبرتر و علمی تر اه. اما دوره دکتری شریف واقعا توفیری با بقیه دوره های دکتری اقتصاد در ایران نداره که فک می کنم علتش همون «نهاده» اندک اما موثر دانشجوی المپیادی در دوره مستر باشه که دوره دکتری فاقد اون اه. یعنی من دقیقا همون اتمسفر و دغدغه هایی :) که در دوره های دکتری تهران و علامه و حتی بهشتی دیده بودم رو در دوره دکتری شریف و دانشجویانش دیدم.
برادر دوره دکتری شریف اساسا موضوع بحث من نبود. من راجع به مستر شریف داشتم نظر میدادم.
دکتری اقتصاد شریف دو سه دوره بیشتر دانشجو نگرفته و فارغ التحصیل هم نداده هنوز و به حدی نرسیده هنوز که بشه به حسابش آورد. و به نظر من راه اندازی دکتری اقتصاد با شرایط فعلی دانشکده کار حسابشدهای نبود.
خیلی راحته امیرجان! وقتی محسن بدون بک گراند المپیاد میره شیکاگو یا زهرا میره یو پن! این که دیگه اثر المپیاد نیست! اثر GSME هستش. کدوم یکی از دانشگاه های دیگه به دانشگاه ها دانشجو فرستادن؟
بابک من دارم GSME رو با اون تبلیغی که ازش میشه مقایسه میکنم نه با دانشکدههای دیگه.
البته که المپیاد همه پذیرشها رو توضیح نمیده اما حرف من اینه که نقش مهمی داشته. تو همون شیکاگو هم اول المپیادیها راه رو باز کردند.
بعد من با این که اثر برند GSME باشه اصلا موافق نیستم. این برند خود دانشگاه شریفه (به واسطه عملکرد عالی رشتههای مهندسیش) که اثر گذار بوده اما GSME خودش هنوز به اون نقطهای نرسیده بود که برند بشه.
کیان
سهیل عزیز، قلم بسیار خوبی برای انتقال مطالب داری و پیشاپیش از ضعف در نگارش عذرخواهم…
وقتی که برای انتخاب دانشگاه (خارج از کشور) تصمیم میگرفتم با خیلی ها مشورت کردم. جالبترین نکته ای که در بین این مشورتها یافتم این بود که » دوره ای را انتخاب کن که برنامه تدریس (teaching) خوبی داشته باشد»! با نظر تو، و اشاره تو به مقاله دکتر سوری، که این دانشکده برای تربیت دانشجویانی برای خارج از ایران طراحی شده است مخالفم! این که دانشجویان اقتصاد (و نه مدیریت) این دانشکده عموما از ایران خارج میشوند ریشه دیگری دارد. درست که این دانشکده نسبت به سایر دانشکدههای اقتصاد ایران با برنامههای درسی دانشگاههای خارج از کشور بیشتر تطابق دارد، ولی…! گواه این مطلب، اولا درس اقتصاد ایران است که در سال دوم تدریس میشود و حجم کاری پروژه این درس عملا دروس دیگر را تحت شعاع قرار داده و به همراه انتخاب موضوع پایاننامه تمامی سال دوم را به خود اختصاص میدهند. در کدام برنامه آموزشی، برای مثال در امریکا، سراغ دارید که اقتصاد امریکا تدریس شود!!! دوم این که، اقتصاد کلان و بهخصوص اقتصاد کلان 1 که در این دانشکده تدریس میشود هیچ ارتباطی به اقتصاد کلان روز دنیا ندارد! آیا دکتر نیلی از این موضوع بی خبر است؟؟؟ به زعم من این درس به نوعی اقتصاد ایران است! سوم این که به اسامی کافه نویسان نگاه کن. معدودی از این دوستان در ایران هستند! اینها با توجه به حجم کاری زیاد در خارج از کشور با چه انگیزهای در مورد اقتصاد ایران مینویسند؟ به نظر من ریشه چنین انگیزهای را باید از نوع آموزش در این دانشکده جستجو کرد!
به عنوان یک فارغالتحصیل دانشکده باید به سهیل بابت این توان نکتهبینی در بین این همه هیاهو تبریک بگویم. واقعیت را باید دید و گفت هرچند تلخ باشد. این اولین قدم برای فکر کردن به اصلاح است وگرنه همیشه سر در برفِ دانشکده خواهیم بود… کافی است کمی خود را از بندی که به دور خود تنیدهایم بیرون بیاییم و از بیرون به مسأله نگاه کنیم…