توضیح.
اخیرا وزات علوم اعلامی داشته است مبنی بر صفر شدن ظرفیت پذیرش دانشجو در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف. جهت تعقیب آخرین اخبار در این زمینه به این وبسایت مراجعه کنید. همچنین اگر مایل به امضا در اعتراض به این تصمیم هستید اینجا را امضا کنید. پیرو مسایل پیشآمده هر کدام از اعضای کافهاقتصاد نوشتهی کوتاهی در ارتباط با این دانشکده نوشتهاند. در هفته پیش رو، هر روز نوشتهی یکی از اعضا در اینباره منتشر میشود. امروز نوشته محمدرضا را با هم میخوانیم.
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
سخت است در مورد مسئله ی که ذاتاً سیاسی است، غیر سیاسی و فارغ از حب و بغض نوشت. این گونه بنا شده که دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف امسال پذیرش دانشجو نداشته باشد. این امر تلویحاً و در صورتی که برای یکی دو سال ادامه پیدا کند، معنایی ندارد جز بستن درِ دانشکده. سعی می کنم دلایل مخالفت خودم با این مسئله را بدون وارد شدن به مسائل سیاسی و همچنین بدون در نظرگرفتن اینکه خودم فارغ التحصیل آن دانشکده هستم، بنویسم.
استدلال کلی که برای این مسئله بیان شده است، وجود نقاط ضعف اساسی در این دانشکده است، مانند: کمبود هیئت علمی، کیفیت و کمیت پایین مقالات چاپ شده بین المللی توسط اعضای دانشکده و صرفاً میدان دادن به همفکران برای ورود به دانشکده. [1]
بر آن نیستم که به این انتقادات جواب بدهم. پاسخ به آنها موضوع این نوشته نیست و من هم بهترین کسی نیستم که می توانم در این گونه موارد اظهار نظر کنم. در حالت حدّی، فرض می کنم که این موارد همگی در دانشکده ی مدیریت و اقتصاد شریف اتفاق می افتد. می خواهم صرفاً یک سوال مطرح کنم: مگر این تنها دانشکده ای است در ایران که درگیر این مسائل است؟ به صورت دقیق تر، تاریخ 15 سال ابتدای تاسیس بقیه ی دانشکده های مدیریت/اقتصاد ایران را ببینید. آیا به کارنامه ی بهتری برمی خورید؟ اصلاً، در مراکز علمی کشور ما که به علوم انسانی مشغولند (حوزوی و دانشگاهی)، کدام یک تحمل تفکر مخالف خود را دارند؟ کدام یک حاضرند به کسی که که او را از نظر علمی با صلاحیت می دانند، ولی دارای آرای متفاوت، فرصت بدهند تا در یک محیط علمی نظراتش را به صورت پیوسته بیان کند. اگر مسئله این گونه هست که بیان شد، پس باید سعی کنیم مشکل را در جای دیگری جستجو کنیم، و گرنه با مطرح کردن این انتقادات باید در تمام/اکثر مراکز علوم انسانی کشور را ببندیم[2].
بازهم فرض می کنم تمام انتقادات گفته شده وارد باشد. این دانشکده 10 تا 15 سال از منابع کشور مصرف کرده و فرصت هایی را برای ادامه برای کشور فراهم آورده است. نقاط قوتی دارد که من به دو تا از آنها اشاره خواهم کرد. اگر هدف به سامان کردن امور است، می توان و باید نقاط ضعف را حل کرد، نه که کلاً صورت مسئله را پاک کرد. همیشه خراب کردن آسان است، ولی ساختن، زمان بر و هزینه بر است، نیاز به آزمون و خطا دارد، عزم جدی می خواهد، صبر برای ادامه ی کار و مواردی از این قبیل. با خراب کردن، تمام هزینه ی های مادی و معنوی صورت گرفته باد هوا می شود.
حال تنها به دو مورد نقطه ی قوت دانشکده (به خصوص گروه اقتصاد که از آن اطلاعات بدون واسطه دارم) اشاره می کنم:
- الف: دغدغه ی اقتصاد ایران در دانشکده و به خصوص در شخص دکتر نیلی به حد اعلا دیده می شود. اگر بناست تزی انجام شود، یا حتی پروژه ای درسی، مهم است که به اقتصاد ایران مربوط باشد و یا حتی الامکان از داده های ایران استفاده شود، تئوری های مطرح در مورد اقتصاد ایران تست شود یا اندازه گیری ها برای شاخص های اقتصاد ایران انجام شود.
ب: مسئله ی به مراتب مهم تر، در دانشکده سعی می شود که حرف هایی که در کلاس های درس و یا در پایان نامه ها زده می شود، در حد مقدور دقیق و علمی باشد؛ به چه معنا؟ به این معنا که روش مرسوم در جریان اصلی علم اقتصاد را دنبال کند. چرا این نکته مهم است؟ متاسفانه زدن حرفی که سر و ته نداشته باشد، آسان است و لذا زیاد از این نوع حرف ها می شنویم و البته هزار مَن از آن، یک قِران ارزش ندارد. حرفی که از روی منطق مشخصی زده می شود، و لو اینکه غلط باشد، یک مزیت دارد که می توان اشتباهش را به خوبی نشان داد یا حداقل نقطه ی افتراقش با حرف مخالف را به درستی درک کرد.
- کمی مشخص تر حرف بزنم. اگر کسانی که در پی بستن این دانشکده هستند، واقعا نگران تئوری سازی برای اقتصاد اسلامی و موارد مشابه آن هستند (که البته قصدشان برایم واضح نیست)، باید به این واقعیت دقت داشته باشند که «رو بازی کردن» اعضای دانشکده در اظهار کردن نظراتشان در باره اقتصاد اسلامی و وجود، امکان یا امتناع آن، این مزیت را دارد که می شود با آنها وارد بحث سازنده شد. این یک واقعیت بسیار ساده و البته بدیهی است که علم (به صورت کلی و اقتصاد اسلامی/علم بومی) در محیطی که همه با همه ی مطالب مورد بحث موافق باشند، رشد نمی کند. نعمت وجود یک منتقد خوب برای تفکر را نباید دست کم گرفت. ده ها و بلکه صدها مرکز علمی در ایران می تواند روی اقتصاد با رویکردهای متفاوت کار کنند و در یک کارزار علمی دستاوردهایشان را به یکدیگر ارائه کنند تا حرف ها شنیده شوند و حرف های درست تر خود را نشان دهند.
- این نکته تفصیل بیشتری می طلبد، ولی آنچه که در دنیای غرب هم جاری است و مزیتش هم تخصص گرایی است، این است که رویکردهای مختلفِ (مثلاً) علم اقتصاد در دانشگاه های مختلف کار می کنند؛ مثلاً سخت بتوان یک دانشکده را یافت که هم در جریان اصلی علم اقتصاد به شدت یکه تاز باشد و هم در اقتصاد رفتاری. اگر یک دانشکده بر اقتصاد رفتاری تکیه می کند، سعی می کند منابعش را بیشتر روی همین موضوع متمرکز کند. از همین ایده می توان در ایران استفاده کرد. لزومی ندارد که همه ی رویکردهای رقیب در تک تک دانشکده های ایران وجود داشته باشند. می توان اینگونه بود که اقتصاد نئوکلاسیک را از جایی آموخت و اقتصاد اسلامی را در جایی دیگر. اگر محیط علمی سالم باشد، کم کم این افکار و ایده ها به ملاقات هم خواهند رفت تا رویکردهای بهتر از بین آنها به مرور زمان مشخص شود.
- نکته ی دیگری که در این زمینه می خواهم اضافه کنم، این است که ساختن علم بومی (به هر معنایی) مستلزم یادگیری کلیات و روش شناسی علوم حاضر در دست بشر است. باید دستاوردهای کنونی بشر در عرصه ی علم فهمیده شود، کاستی های آن با توجه به ارزش ها و مسائل خاص ما مورد ارزیابی قرار گیرد، و سپس ساختن تئوری های رقیب آغاز شود. اگر فکر کنیم که مثلاً می توانیم با بستن در یک دانشکده که به اصطلاح علوم غربی و سکولار را ترویج می کند، از ترویج این نوع تفکرات در کشور جلوگیری کنیم، اشتباه است. آنچه که در دانشکده ی مدیریت و اقتصاد شریف تدریس می شود، با آنچه در بقیه ی دانشکده های مدیریت و اقتصاد کشور تدریس می شود، تفاوت عمده ای ندارد (شاید منابع کمی جدیدتر باشند). اگر این دلیل خوبی برای بستن یک دانشکده بود، شاید باید درِ کلّ دانشکده های علوم انسانی کشور را می بست.
- و آخرین نکته، بستن دانشگاه و دانشکده از شأن مملکت ما به دور است. علم ارزش دارد، به این دلیل که بناست انسان ها را از جهل برهاند و به آنها سود برساند. این سودرسانی البته فرآیندی است طولانی، ولی نقطه ی شروعش دانشگاه است. کشور ما به اوج نمی رسد مگر اینکه عالم ما بتواند بدون دغدغه های جانبی تحقیق کند و نتایج تحقیق خود را حداقل به جامعه ی علمی عرضه کند. اگر از این حداقل ها مضایقه شود، سرنوشت خوبی در انتظار ما نخواهد بود.
——————————————-
[1] البته یک سری مسائل دیگر هم بیان شده که به نظرم نامربوط تر از آن هستند که من در این جا از آنها نام ببرم.
[2] ممکن است گفته شود که کار اشتباه از سوی هر کس انجام گیرد اشتباه است… البته که این جور است، ولو اینکه دانشکده ی مدیریت و اقتصاد شریف باشد و بحثی در این نیست. منتها مسئله چگونگی برخورد با اشتباه است. در برخورد/اصلاح اشتباه، باید در کشور وحدت رویه وجود داشته باشد. اگر سیاست وزارت علوم این است که هر دانشکده ی علوم انسانی باید فلان مقدار مقاله ی چاپ شده در سال داشته باشد، بسم الله. این معیار را اعلام کنید و همه را با این محک بسنجید. اگر معیارِ به کارگیری هیئت علمی در تمام دانشگاه ها صرفا رزومه ی علمی است، باید این معیار برای تمام دانشکده ها باشد. حرف من بسیار ساده است: یک بام و دو هوا اشتباه است؛ اگر هر معیاری برای نقد عملکرد یک دانشکده دارید، آن را به تمام دانشکده ها در کشور به صورت یکسان اعمال کنید و بعد متناظراً تصمیم بگیرید.
با سلام به دوستان، اغلب كامنتها را خواندم نكته اي كه دوست دارم اضافه كنم و بهش توجه نشده بود اينكه مقوله ام بي اي / دي بي اي ( دكتري حرفه اي كسب و كار) وكارشناسي ارشد مديريت / پي اچ دي مديريت دو تا موضوع كاملا جدا از هم هستند و اصلن نبايد با هم مقايسه بشوند…در پي اچ دي شما موظفي روي تئوريهاي مديريتي با هدف خلق و ارائه تئوريهاي جديد كار كنيد…پژوهشها و مقالات علمي هم بايد در اين راستا باشد يعني نظريه پردازيهاي آكادميك. در حاليكه در دوره دي بي اي شما با توجه به اينكه بايد سابقه كار مفيد و قابل توجه داشته باشي و با محيط هاي كسب و كار اشنايي كامل داشته باشي روشهاي بكار بستن اين تئوريها را ياد بگيري هر چه مقاله و تحقيق و پژوهش هم ميكنيد بايد رد راستاي ارائه روشهاي مديريتي بهتر و بهينه براي افزايش اثر بخشي و كارايي باشه كه خودش براي خودش دنيايي است. در واقع اين دو كاملن از هم جدا هستند . مبحث ام بي اي و كارشناسي ارشد مديريت هم همينطوره…متاسفانه در اكثر مراكز اموزشي و بيزنش اسكولهاي ايران عناوين درسي كه در ام بي اي يا دي بي اي تدريس ميشه كپي برداري شده از مواد درسي پي اچ دي و كارشناسي ارشد هست به دليل نداشتن استاد و عدم توان كافي براي ارائه دروس در حد بين المللي كه خب در راستاي اهداف دوره نيست و كپي برداري ناقصي از اب در مياد. و متقاضيان هم چون صرفن به دنبال يك مدرك و عنوان هستند خودشان هم به درستي نميدونند براي چي سر اين كلاس نشستند. در حاليكه كسي كه اصلن خيال هيئت علمي شدن نداره و يك مدير موفق هست و مشغول كسب و كار هست اصلن ترجيحن بايد ام بي اي بخونه نه كارشناسي ارشد كه صرفن يك سري محفوظات غير قابل استفاده را در انباره مغز خودش ذخيره ميكنه و بعدن هم فراموش ميكنه . :)
در ضمن من قبلا هم شواهدی از نیروهای ورزیده و با کیفیتی که در سیستم داخلی ایران حصور دارند ارایه کرده بودم و توضیح داده بودم که در این سیستم «جدا» از بازار جهانی اموزش و پژوهش اقتصاد چه بر سرشون اومده.
خیلی ممنون از توضیحات کاملت. ببخشید من این چند روز رو یک درگیری دارم ایشالا بعدش میام جوابم رو مینویسم.
یه نکته ای که در چهارچوب نظام اقتصادی فرسوده خاور میانه دیشب بهش فک می کردم این » مسیله اسراییل » هستش. منظورم از مسیله اسراییل اینه که این کشور با اینکه در کهن ترین بخش خاور میانه واقع شده به هر لحاظ با کشورهای اروپایی قابل مقایسه اس. از نظر سلامت سیاسی، از نظر نظام دانشگاهی «فوق العاده » کارا و در نهایت ارتش فوق العاده قوی. این نمونه نشون میده حتی درباقدمت ترین بخش های خاورمیانه هم سیاست های اصولی و البته » اتصال » به جریان جهانی سرمایه و کار میتونه چه قدر در نوسازی زیرساخت های عقب افتاده و جبری جغرافیایی و تاریخی موثر باشه. حالا ترکیه که خوب مثال دم دست تری هستش ولی اون کیفیت رو البته رو نداره.
1. ببینید اینجا یه مقدار بحث سیاسی میشه متاسفانه و خوب سخته بیانش : اما اجمالا :
اینکه گفتم شرط «لازم» برای بهبود اموزش اقتصاد ادغام با اقتصاد جهانی و علی الخصوص بازار جهانی اموزش و پژوهش اقتصاد و پذیرفتن قواعد اونه به این بر می گرده که اصولا این علوم در یک بستر سرمایه داری(با اصول اولیه خودش مثل اصالت مالکیت و…) رشد و توسعه پیدا کرده. این خیلی عجیبه که در یک بستر تولید تیولداری که بیش از 200 ساله کل خاور میانه رو درگیرکرده ما بخواهیم از روش تولید سرمایه داری مبتنی بر یه سری اصول ناسازگار با سیستم خودمون استفاده کنیم. نهایتا نتیجه همین میشه که ما دانشکده اقتصاد داریم اما اساتید و دانشجویان اون به جای فراگیری اقتصاد سرمایه داری به دنبال اقتصاد تیولداری در پی اثبات وفاداری خود برای «سهم»گیری بیشتر از ثروت موجود و نه بهبود تکنولوژی و بهروه وری برای تولید ثروت هستند.
مثال اشکار اون دوره های دکتری اقتصاد در ایران و تقاضای بالای اساتید ذی نفوذ برای انجام پایان نامه است.
در واقع اونچه برای دانشجوی دکتری ثروت ایجاد میکنه نفوذ بالای استادش برای در اختیار گذاشتن فرصت به اونه. این نفوذ اگر در بستر جریانات جهانی اموزش اقتصاد شکل گرفته بود ناشی از توان علمی و پیپرهای استاد بود.در سیستم محلی ما این نفوذ ناشی از «وفادار»ی بالای استاد هستش که ربطی با تعداد مقاله های پابلیش شده اون در ژورنال های بالا نداره.
4.1: ببین مقاله مشایخی و سوری » پر » از این ادعا هاست.
4.2:واقعا این جور نیست : فک می کنم باز نهاد رقابت باید در بستر جریانات جهانی تولید دانش اقتصاد تعریف بشه : تا زمانی که شما یه سیستم دانشگاهی کاملا بسته محلی داری که براساس معیار های متفاوت با مد جهانی فرصت ها رو توزیع می کنی حضور یا عدم حضور یه دانشکده نمیتونه شرط «کافی»برای بهبود رقابت باشه.
7. اصولا در سیستم محلی تیولداری اساس بر سرکوب نیروهای تولیدی مستقل هستش. از این جهت نفس در اختیار گذاشتن این فرصت به مدیریت دانشکده شریف فقط در صورتی با کلیت این سیستم هماهنگی داره که
این هدف رو ارضا کنه و گرنه که کاملا میتونه به رشد نیروهای تولیدی کمک کنه.
{ من فرض اولم اینجا اینه که ما در یک سیستم تیولداری زندگی می کنیم که حدود 200 ساله رو به ضعفه. با این فرض استدلال بالا رو انجام دادم وگرنه این استدلال مشکل سرکیولار ریزنینگ داره:)}
ببینید من موضعم دقیقا اینه :
1. بدون «ادغام» نظام اقتصادی ایران در سرمایه داری جهانی ، و پذیرفتن قواعدی مثل » حقوق مالکیت» وبازارهای «جهانی» شده : اصولاامکان بهبود وضع اقتصادی ایران و «اموزش رشته اقتصاد» و «سایر» علوم «اجتماعی» وجود ندارد.
2.اموزش اقتصاد در دانشگاه شریف کیفیت مناسب تری نسیت به سایر دانشکده های اقتصاد ایران دارد.
3. این کیفیت اموزش در سایر دانشکده های اقتصاد ایران هم دست یافتنی است.به این معنا که شریف موقعیت
یونیک به لحاظ کیفیت ندارد.همان طور که قبلا توضیح دادم اگرچه کیفیت اموزش فیزیک در شریف بهتره
اما دانشجویانی از دانشگاه های دیگه هم هستند که کاملا باسوادتر از همتایان خود در شریف خود هستند.
4. دانشگاه شریف به غلط خود رو عامل ایجاد رقابت و دروازهای برای جهانی شدن اموزش اقتصاد در ایران معرفی می کند : این ترم های » رقابت» و «جهانی شدن» خیلی مقدس تر از این هستند که با سیستم عقب مانده مدیریتی این دانشکده سازگار باشد. مثل اینکه بگوییم چون در عربستان کمپانی های امریکایی فعال هستند پس این کشور دارای نظام اقتصادی سرمایه داری است. در داخل خود این دانشکده نظام قدرت(تعهد محور به جای بهره وری محور) کاملا مشابه به باقی بخش های اقتصاد ایران است. بدیهی است که با این طرز فکر نمیشه تعاملی با سرمایه داری جهانی ایجاد کرد.کارکرد این دانشکده دقیقا همسو با بقیه بخش های اقتصاد ایران است.نهایتا در ابزار شاید» مدرن» تر باشد.
5. بدون » ادغام » نظام اموزشی اقتصاد در ایران با نظام جهانی اموزش اقتصاد و پذیرفتن اصول جهانی رقابت دانشگاهی نمی توان با فرستادن عده ای به خارج انتظار ایجاد تغییری در داخل را داشت. استناد به تجربه رشته های مهندسی اصولا به دلیل تفاوت ماهوی رابطه این رشته ها با ساختار قدرت در ایران مع الفارق است.
6. اون افرادی هم که این نکات و ظرایف اون رو خیلی بهتر از من می دونند: ولی سیگنال عوضی میدن عملا می خوان از این سفره سهم بیشتری ببرن.
همه این نکات رو من در کامنت هام اکسپلیسیتلی اوردم.برداشت شما هم محترمه : هم برای خودتون. هم برای من.
منظورم از «تعهد محور» همون » وفاداری محور» اه.
7. علت اینکه این فرصت به مدیریت «اقتصاد شریف» داده شد تا اونجا تاسیس بشود هم ایجاد انحصار در فرایند گزینش اعتباری داخلی برای تحصیل اقتصاد در خارج کشور بود.
مشابه این تجربه قبلا در برند سازی سمپاد و باشگاه دانش پژوهان انجام شده بود.
البته به دلیل ضعف برند GSME این هدف هم محقق نشد. در واقع هدف این بود تا نیروهای تولیدی اموزش و پژوهش اقتصاد «فقط» ازاین فیلتر قادر به ادامه تحصیل در خارج باشند که خوب اگر این فیلتر می تونست فاصله «زیاد»ی به لحاظ اعتبار ایجاد کنه می تونست به انحصاری دست پیدا بکنه که خوب نتونست. انجصاری که الان در تاپ تن این دانشکده داره ؟ هم باز ناشی از عملکرد خودش نیست که قبلا توضیح دادم ناشی ازچی اه. ار این جهت بسته شدن اون اتفاقا لطمه ای به رقابت در اموزش اقتصاد در ایران نمیزنه.
اینا همش ناشی از فرسودگی نظام اقتصادی خاورمیانه در برابر سرمایه داری رو به گسترش و قدرت روز افزون اون در سرتاسر دنیا از جمله خاور میانه است.
ممنون از نظراتتون.
۱- خب این یک تئوری و ادعایی هست که شما مطرح میکنید. امکانش هست که دلیل (مدل) و شواهد (دیتا) هم بیارید که چرا امکان بهبود آموزش رشته اقتصاد بدون پیوستن اقتصاد ایران به بازارهای جهانی وجود نداره؟ این ادعای قویای هست. البته قبول دارم که ارتباط با جهان به لحاظ اقتصادی ممکنه باعث بهبود خیلی شرایط از جمله آموزش علوم اجتماعی بشه. اما برعکسش (این که بدون اون امکانپذیر نیست) رو قبول ندارم.
۲- نمیدونم. ممکنه. باید یک ارزیابی درست بشه بعد بشه گفت. به نظر من کیفیت آموزش در شریف (حداقل دورهای که ما اونجا بودیم) چندان تعریفی نداشت.
۳- کاملا درسته. من در این مورد بحثی ندارم و بر خلافش هم حرفی نزدم.
۴-۱- دانشگاه شریف کجا این ادعا را کرده؟ لطفا ارجاع بدهید تا بعد بشود در مورد باقیاش حرف زد.
۴-۲- حضور هر دانشگاهی (و نه فقط شریف) میتواند عامل ایجاد رقابت در آموزش اقتصاد شود، و نه فقط شریف.
۴-۳- من هنوز متوجه نمیشم موضوع تعامل با سرمایهداری جهانی این وسط از کجا اومد و ربطش به موضوع آموزش اقتصاد چیه؟ (ر.ک. بند ۱)
۵- دوباره همان بند ۱.
۷- (کامنت پایین) باز هم شواهدتون برای این ادعا که هدف از ایجاد اقتصاد شریف ایجاد انحصار بود چیه؟
در نهایت این طور که من میفهمم حرف شما اینه که ما اول باید یک اقتصاد جهانی بشیم و بعد در زمینه آموزش و پژوهش اقتصاد پیشرفت کنیم. جواب من اینه که نمیدونم اما ربط زیادی بین این دو تا نمیبینم با این که همون طور که گفتم ارتباط با جهان (و نه لزوما ادغام در سیستم «سرمایهداری») حتما میتونه سازنده باشه.
[…] با این دانشکده بنویسند. پستهای قبلی به نوشتههای محمدرضا، فرید، مرتضی، سروش و بابک اختصاص داشت. امروز نوشته سهیل […]
[…] با این دانشکده نوشتهاند. پستهای قبلی به نوشتههای محمدرضا، فرید، مرتضی و سروش اختصاص داشت. امروز نوشته بابک را با […]
[…] با این دانشکده نوشتهاند. پستهای قبلی به نوشتههای محمدرضا و فرید و مرتضی اختصاص داشت. امروز نوشته سروش را با هم […]
[…] با این دانشکده نوشتهاند. پستهای قبلی به نوشتههای محمدرضا و فرید اختصاص داشت. امروز نوشته مرتضی را با هم […]
[…] « درباره دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف- قسمت 1 […]
اول این را بگم که به نظر من این حرکت بسیار نادرسته. یک حرکت سیاسی بدون هیچ دلیل علمی و تنها جنبه ی تسویه حساب در آن مطرح بوده. ولی یک چیزی را هم باید به محمدرضا یادوری کنم:
اولا این جمله ات خیلی پایه خنده است «سخت است در مورد مسئله ی که ذاتاً سیاسی است» یعنی میدونم که اقای دکتر خودمون هستند ولی این دفعه دیگه اومدن سراغ منافع ما!
First they came for the communists,
and I didn’t speak out because I wasn’t a communist.
Then they came for the socialists, and I didn’t speak out because I wasn’t a socialist.
Then they came for the trade unionists, and I didn’t speak out because I wasn’t a trade unionist.
Then they came for me, and there was no one left to speak for me.
آره عزیز برادر! جناب دکتر خودتون هستند. دارندگی و برازندگی، برازندتون باشه.
و یک چیز دیگه هم، این که یک دانشگاه که برترین دانشجویان یک مملکت را قبول میکنه خروجی علمی نداشته باشه، قطعا یک مشکل جدی محسوب میشه. دانشکده ای که دانشجوی فوق لیسانس و دکتری میگیره (میگیره؟) باید تالیفات داشته باشه. باید مقاله داشته باشه!
عالی و منطقی
یه چیزی در مورد نکته ی یکی مونده به آخر و اونم اینکه کلا جریان به اصطلاح اسلامی کردن علوم انسانی این استدلال رو که ابتدا باید علم رایج (یا چیزی که اونها بهش علم غربی میگن) رو یاد گرفت بعد رفت دنبال نقد و جایگزین رو قبول ندارن یه دلیلی که میارن اینه که میگن فرد بعدها نمی تونه خودش رو از علم رایج خلاص کنه و همه تفکراتش تو فضای غربی اتفاق می افته یه دلیل دیگه هم که میارن در مورد جامعه است که میگن اسلامیه و همین رفتار مردم ما رو با بقیه جاها متمایز میکنه مثلا در مورد اقتصاد، دیگه مردم ما عقلایی تصمیم نمی گیرن بلکه تصمیم هاشون به کمک دین آزموده میشه یا یه چیزی شبیه این.البته خیلی جالبه وقتی میگی همین علم غربی با تمام کاستی هاش تا حد قابل قبولی تونسته پاسخگو باشه چه در ممالک اسلامی و چه غیرا… عملا شما رو منحرف می کنن یه صدراسلام و دوران حکومت پیامبر و تمدن اسلامی و… و اینکه هدفشون ساخت آرمانشهر اسلامی هست.
بنابراین خیلی عجیب نیست با کوچکترین صدای مخالفی مقابله کنن.
اول در مورد نکته ی دومی که شما گفتی، به نظرم از این نظر ساختن علم بومی/اسلامی مشکلی نداره. این که مردم عقلانی تصمیم نمی گیرند یا به تعبیر دیگر با عقلانیت متفاوتی تصمیم میگیرند، چیزیه که میشه براش تئوری نوشت و بعد نتایجش را آزمون کرد. حتی از این عمیق تر، شاید نیاز به متدولوژی دیگری باشه و اون هم قابل تئوری پردازیه و مشکلی نداره، اگه کسی ادعا کنه که متدولوژی های «بهتری» برای عرضه داریم. این ها همه در فضای علمی قابل پیگیری و بررسی هستند.
اما در مورد نکته ی اولی که اشاره کردی، این صحبت به صورت کلی درست است؛ یعنی وقتی شما برای مدتی در یک فضایی نفس بکشی و فکر کنی، خیلی محتمله که اون فضای فکری را به عنوان فضای مرجع خودت قبول کنی و هر گونه فکر مخالفی را دیگه برنتابی. این را من به عنوان یک موضوع کلی می پذیرم. ولی این موضوع به نظرم عمومیت ندارد، یعنی این طوری نیست که هر کس خود را معرض فضای تفکر الف قرار داد، به تفکر الف دلبستگی پیدا کند و دیگر غیر از الف را نپذیرد.
از لحاظ منطقی که محال نیست. از نظر عملی هم بسیاری از روشنفکران چه در فضای مغرب زمین و چه در کشور خودمان بوده اند که بر فضای فکری که در آن بزرگ شده اند شوریده اند و یا حداقل منتقد شده اند و افکار دیگری را ترجیح داده اند. به نظر من درستش هم همین است؛ از منظر اخلاقی… به عبارتی، من فکر می کنم که یک محقق یا دانشمند باید سعی کند که هیچ گاه آنچه را که حقیقت می انگارد، به خاطر اینکه مثلا همه در دانشگاه ام ای تی خلافش را می گویند، کتمان نکند و بالعکس. البته می پذیرم که وقتی تعداد زیادی انسان متفکر بر خلاف شما حرف می زنند، شما باید بیشتر تامل کنید، ولی خوب هیچ دلیلی وجود ندارد که همه ی انها درست بگویند یا حرفی مفید تر بزنند. به نظرم آزاد اندیشی اینجاست که معنا می یابد.
خب این دوستان ما میگن نمیشه با علم موجود تصمیم گیری بر مبنای دین و شریعت رو تئوری کرد.در مورد دوم هم تا حدی حق دارن،اما اعتقاد خودم اینه که این جریان اسلامی کردن علوم بیشتر سیاسی هست تا علمی و در جهت منافع اقلیتی در جامعه تا اکثریت.اصلا این آقایون تا حالا اقتصادی لیبرال سرمایه داری رو درست و دَرمون اجرا کردن که میگن کار نمی کنه یا نمی تونه رفتار جامعه رو توضیح بده؟ قطعا نه،چیزی که من می بینم اتفاقا ملت ایران گاهی اوقات بیش از حد عقلایی رفتار میکنه تا جوامع دیگه
به ds :
ببین عزیز من :
اقتصاد سرمایه داری اگه اجرا بشه امثال » نیلی » و رفقا هم حذف میشن : اونا فک کردی
جایگاه استادیشوونو از طریق بهره وری » علمی » به دست اوردن
یا به واسطه … ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فرض کن بازار کار اکادمیک اقتصاد توی ایران یه روزی بر پایه اصول نظام سرمایه داری بنا بشه : در اون صورت خود این اقایون هم معلوم نیست جایگاه و توانی برای رقابت با نیروهای ازاد شده داشته باشند. تو خود حدیث مفصل بخوان : به این معنی که تضاد منافع گروه های ذینفع هیچ وقت اجازه ازادی سرمایه ها و نیروهای تولیدی در یک نظام بر پایه » اصالت حقوق مالکیت » و بازار «ازاد» و » جهانی شده » رو نمیده.
کامنت بالا مال منه.
در نکته اول در مورد تعداد مقالات و بازدهی پژوهشی، بد نیست این رو هم اضافه کنیم که دانشکده مدیریت شریف، دانشکده ای پژوهشی نیست و بیشتر یک دانشکده تدریسی است یا آنطور که در اینجا میگویند، یک Teaching school است و نه یک Research school. سابقه کم و البته تعداد کم هیئت علمی و قلیل بودن بودجه پژوهشی نیز مزید بر علت میشود اساساً معیار تعداد مقالات برای سنجش کارکرد دانشکده مدیریت معیار اشتباهی است. برای مدرسه هایی مثل شریف، معیار بهتر، رضایت دانشجویان از کیفیت آموزشی و عملکرد آنها پس از اتمام تحصیلات است.
هر چند، همه ما میدانیم که این حرف ها گوش شنوا ندارد. تصمیم آنقدر بچه گانه است که اصلاً مجال بحث در مورد درستی یا غلطی آن باقی نمیگذارد.
چی چی؟؟؟!!!
یعنی شما معیارهای علمی رو قبول نداری؟!
اگر یه نهادی توی موسسه آموزشی خودش بیاد و خرافات رو به اسم اقتصاد درس بده و دانشجویانش هم 100% راضی باشن، اونقت از شریف شما هم رتبه بالاتری می گیره که!
نمیخوای ادعا کنی همه از شریف راضی هستن که، نمونش خودم که اصلا راضی نبودم و برای دکتر اقتصاد علامه رو ادامه دادم…
من شریف درس نخوندم و نمیدونم کیفیت آموزشی اش چه جوریه. اینو شما و بقیه دانشجویان این دانشکده باید تعیین کنند. اگر منظورتون از معیار علمی، تعداد مقاله و کار پژوهشی است، باید بگم که من این معیار رو برای سنجش کیفیت آموزش مناسب نمیدونم. کمیت و کیفیت مقاله، معیار سنجش پژوهش است نه آموزش. معیار سنجش آموزش، میتونه خیلی چیزا باشه، مثلاً جذب دانش آموختگان یه دانشگاه در صنعت. رضایت دانشجویان از نحوه تدریس هم مسلماً یکی از این معیارهاست. همه رنکینگ های بیزینس اسکول ها، نظر سنجی از دانشجویان رو به عنوان یکی از معیارهای ارزیابی یک دانشکده در محاسباتشون در نظر میگیرند.
خوب پس موسسه من، دانشگاه «بن غازموریان» با ارائه 40 واحد خرافات مدرک کارشناسی ارشد اقتصاد می دهد، 100 دانشجویان از کیفیت راضی بوده و به علاوه فارغ التحصیلان این دانشگاه همگی در دولت های کشورهای «بوگوبوگو» و «زامبی زیمبلی» عهده دار مسئولیت های مهم اقتصادی هستند… لذا این دانشگاه در رتبه بندی دانشکده های اقتصاد دنیا رتبه اول را به خود اختصاص داده است…
متوجه استدلال ناقص و شعیف خودتون شدید؟؟؟!!!
در ضمن دانشگاه «بن غازموریان» قصد دارد برای ترم آینده در رشته منطق دانشجو بپذیرد، بنابراین از شما دعوت می کنم با توجه به استعدادی که دارید حتما در این دوره ثبت نام کنید….
البته چند غلط املایی در کامنتم داشتم، امیدوارم استدلال شما بر پایه غلط های املایی که به واسطه تایپ با گوشی موبایل رخ داد، استوار نباشه!
من نگفتم شریف بهترین دانشگاه دنیاست. اگه دانشجویانش راضی باشن حداکثر میتونه بهترین دانشگاه ایران باشه. ضمن اینکه چندبار تکرار کردم، ارزیابی رایت دانشجویان یکی و نه همه معیارهای ارزیابی است.
ممنون از پیشنهادتون برای ثبت نام در دانشگاه بن غازموریان، خوشبختانه من فعلاً جایگاه آکادمیک خوبی دارم و نیازی به یافتن موقعیت بهتر ندارم. شما و بقیه هم کلاسی هاتون البته میتونید برای ارتقا پزیشن برای این دانشگاه اقدام کنید.
من اینجا دارم بحث جدی میکنم. شوخی های بی مزه شما اصلاً برای من جالب نیست، این بحث همین جا برای من تموم شده است.
برای شما شاید تموم بشه، چون فرار بهترین استراتژی برای امثال شما در چنین مواقعیه، به خصوص وقتی بی پایه بودن حرفتون در یک رسانه آنلاین مشخص شد…
کسی فرار نکرده، منتها بحث با شما فایده ای نداره. کسایی که این نظرات رو میخونند میتونند قضاوت کنند.
میلاد با تمام احترام اما منم با نیام موافقم. استدلالت در حد همین اسمهای دانشگاهی هست که آوردی.
یاد ارگیومنت های جی مت افتادم : اسامی تخیلی و مغلطه .
من هم با نظر «میلاد» و «ناشناس معروف» موافق هستم، یعنی چی که رضایت دانشجویان نشانه برتری دانشکده شریفه، چند وقته دارم مطالبی که در خصوص حذف سهمیه دانشگاه شریف هست رو می خونم و این ابلهانه ترین استنتاجی بود که توی این مدت دیدم. استاد به صرف تدریس و پژوهشه که استاده نه چیز دیگه
در ضمن، حالا به فرض که بپذیریم اساتید این دانشگاه به دلیل کار کردن روی مباحث ایران نمی تونن در ژورنال های معتبر بین المللی مقاله چاپ کنن (استدلال دکتر نیلی)، اما این یعنی این اساتید خیلی با فهم و شعور عرضه چاپ پژوهش های خودشون توی مجلات «علمی پژوهشی» یا حتی «علمی ترویجی» رو هم ندارن؟؟ یا شاید ناتوانی خودشون در تولید مباحث آکادمیک رو توجیه می کنن؟
واقعاً درک این نکته که بین مدرسه آموزشی و پژوهش فرق هست اینقدر برای شما مشکله؟ عزیز من اینها دو تا موسسه جداگانه با اهداف جداگانه هستند. هدف اولی آموزش دانشجو هستش، هدف دومی پژوهش. در خیلی مواقع این دوتا با هم هم پوشانی دارند، در برخی از موارد هم ندارند. شما برو مثلاً Dartmouth بیزنس اسکولش رو نگاه کن. حتی مقطع دکتری نداره، با این حال تاپ 10 آمریکا و به تبع آون دنیا.
ضمناً کسی دانشجو را مجبور نکرده بره شریف. وقتی رتبه ام بی اش زیر 50 باشه، به غیر از شریف میتونه هر دانشگه درب و داغونه دیگه ای که خواست بره توی ایران، اینکه ترجیح میده بره شریف، یعنی شریف بهتره نسبت به یه جای ناشناخته ای مثل علامه! هدف دانشجوی ام بی ای و ارشد اقتصاد هم پژوهش نیست عزیز من؛ آموختن مفاهیم پایه است. بنابراین نیازی نیست که استادش حتماً توی اکونومتریکا مقاله داشته باشه تا بتونه به دانشجوش اقتصاد سنجی درس بده. شما توی همین دانشگاه های آمریکا اگر بودی، میدیدی که خیلی از استادای فوق العاده فعال در زمنیه تولید مقاله، توی تدرسی به شدت ضعیف هستند. اگرچه پژوهش استاد میتونه به تدریسش کمک کنه، اما لزوماً باعث موفقیتش توی تدریس نمیشه.
حالا به فرض که اصلاً معیار بازده پژوهشی رو در نظر گرفتیم. کدوم دانشگاه توی یران وضعیت بهتری از شریف داره؟ من خیلی بی رو دربایستی بهت بگم هیچ دانشگاهی اسمش به گوشم نخورده که استاد درست و حسابی توش کار کنه. اگرچه شریف به هیج عنوان در حد و اندازه های دانشگاه های حتی درجه 2 و 3 آمریکا و اروپا نیست، همچنان در ایران رتبه اوله، به گواه انتخاب دانشجوهاش.
ضمناً مودبانه صحبت کن. اینکه پشت یه آیدی اینترنتی قایم بشی، دلیلی نمیشه که هر جور دلت خواست با طرف مقابلت صحبت کنی.
ببینید نیام عزیز : من در بحث قبلی هم که با شما بر سر اعتبار سنجی اساتید داشتیم عرض کردم که کامنت های شما فاقد کوهرنسی اه. الان اینجا باز شما اقتصاد و مدیریت و سنجی و اکونومتریکا و بیزنس اسکول رو قاطی پاتی کردین. موضوع همینه که وقتی اون یارو توی اکونومتریکا یا حتی پایین ترمقاله داشته باشه یعنی مفاهیم پایه اقتصاد و حالا امار رو خوب فهمیده.اینکه این مفاهیم رو بتونه خوب منتقل کنه یا نه بحث دیگه ای اه.توی برنامه های مستر دوساله هم البته که پایان نامه نقش مهمی داره. من خودم واقعا همه واحدایی که پاس کردم یه طرف اون پایان نامم یه طرف.کلی برام مفید بود. اگه استاد درس حسابی داشتم خیلی راندمان پایان نامم بالاتر هم می رفت. تازه استاد من توی ژورنال های نسبتا تاپ چند تایی پابلیش کرده بود.
خیلی خوبه این پیشنهادات «مدرسه اموزشی» یا «پژوهشی» رو به موسساتی که رنکینگ ها رو انجام میدن(مثل شانگهای یا یو اس نیوز) ارایه بدین تا این موضوع رو لحاظ کنن که اره ممکنه یه موسسه از لجاظ اموزشی قوی باشه ولی علاقه ای به پژوهش نداشته باشن استاداش :)
اینو کامنت رو نه در جواب شما، بلکه برای خوانندگان دیگه میزام:
این ها معیار ارزیابی بیزنس اسکولها توسط فاننشال تایمز هستش:
59% نمره ارزیابی بر اساس نظرسنجی دانش آموختگان تعیین میشود. دو مورد و مهمترین فاکتورهای ارزیابی (20% از کل نمره ارزیابی)، مربوط به درآمد دانش آموختگان است: میزان درآمد و میزان افزایش درآمد پس از پایان دوره نسبت به قبل از شروع دوره
31% نمره ارزیابی بر اساس وضعیت موجود مدرسه است. مثلاً گونه گونی اساتید و دانشجویان ، به این معنا که از کشورهای مختلف، جنسیت های مختلف و تخصص های مختلف توشون باشه و موارد دیگه.
10% از نمره هم مربوط به بازدهی پژوهشی میشه که بر اساس مقالاتی که توی 45 ژورنال اول بیزنس منتشر کردند، ارزیابی میشه.
بقیه رنکینگ ها هم کم و بیش همینطوره. بازده پژوهشی، تنها 10 درصد از کل نمره ارزیابی است که مسلماً هیچ کدوم از دانشگاه های ایران، چه شریف و چه بقیه، هرگز نمیتونند توی ژورنالهایی که در این ارزیابی ها مدنظر هست، پابلیش کنند.
میتونید خودتون این معیارها رو از اینجا بخونید :
http://www.ft.com/intl/cms/s/2/03bd60fe-609b-11e2-a31a-00144feab49a.html#axzz2TIUjNhVY
خوشبختانه این موسسات رتبه بندی مدارس، خوشون قبلاً به نتایج من رسیدند و نیازی نیست که من بهشون پیشنهاد بدم.
ببینید H عزیز، نه تنها به عقیده من، بلکه به عقیده خیلی از کسایی که زیر نظرات تو کامنت دادند، این شمایی که حرفات شفافیت نداره. به تجربه شخی من هم بحث با کسی مثل شما که هدفش از بحث، فقط جر کردن و اثبات نظر خودش هست، بدون اینکه به حرف طرف مقابل توجه کنه و دنبال روشن شدن یه موضوع باشه، بی فایده است.
من هیچ چیز رو قاطی نکردم. شما اگر توان ذهنی هضم چند تا عبارت ساده رو نداری، به جای اینکه نویسنده رو زیر سئوال ببری، سعی کن مجدداً با دقت بخونی نظرات رو تا متوجه منظور نویسنده بشی.
ببیننید من همه حرفم این بود که اقتصاد با مدیریت خیلی فرق داره و نمیتونیم این بحث رو برای هر دو رشته
انجام بدیم. حرف شما اگرچه برای بیزنس اسکول ها صادقه اما برای داشنکده های اقتصاد منطقی نیست.
قطعا برای دانشکده های اقتصاد این موضوع مهمه که بتونن سوابق پژوهشی خوبی ارایه بدن
بحث ام بی ای و بیزنس اسکول جداست از دانشکده های اقتصاد.
با این پاسخ معلوم شد که دوری شما از ایران باعث شده تا این ادعاها رو عنوان کنید؛ محض اطلاع شما:
1- علامه، بهشتی و مدرس دانشجوی MBA نمی گیرن، دانشجوی ارشد مدیریت می گیرن، یعنی کسی که به تئوری های سازمانی، بازاریابی، منابع انسانی، مدیریت مالی، پژوهش عملیاتی و …… تا حدودی تسلط داره، بنابراین اگر شما رتبه 1 آزمون MBA رو هم بیاری نمی تونی در علامه، بهشتی یا مدرس یه صندلی بدست بیاری…
2- ژورنال های علمی پژوهشی رشته مدیریت مثل «مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران»، «چشم انداز مدیریت بازرگانی دانشگاه بهشتی»، «پژوهش های مدیریت در ایران دانشگاه تربیت مدرس» یا «مطالعات مدیریت دانشگاه علامه» (فقط در زیرشاخه بازرگانی) قابل دسترسی هستن و ادعای شما هم با یه جستجوی ساده قابل بررسی هست. کافیه اونها رو بررسی کنی و مقالات متعدد اساتید دانشکده های مدیریت (مثل همون دانشکده ای که ادعا می کنی پرت هستش) رو در اونها ببینی. بعد از اینکه اینکار رو انجام دادین اونوقت می تونیم با هم تعداد مقالات علمی پژوهشی تولید شده در دانشگاه شریف رو هم بشماریم (توضیح اینکه همه مقالات علمی پژوهشی پژوهش های ناظر به ایران هستن و اساتید دانشکده های دیگه ادعا ندارن که ما چون روی مسائل ایران کار می کنیم خروجی پژوهشی نداریم!)
3- همون کتاب هایی که شما در دوره های MBA داخل ایران مطالعه می کنید یا مطالعه کردید، مثل «مدیریت عمومی اثر جناب آقای دکتر الوانی»، «مدیریت بازاریابی کاتلر به ترجمه دکتر پارسائیان» و خیلی کتاب های دیگه که در دوره MBA تدریس می شده عملا حاصل تحقیق، تالیف و ترجمه اساتید دانشکده های مدیریت علامه، تهران، بهشتی و تربیت مدرس هستش، دانشگاه های پرت دارن تکست هایی تولید می کنن که در دانشگاه تاپ مرجع اصلی مطالعه میشه! سئوال اینجاست، چرا دانشگاه تاپ خروجی دانشگاهی و تکست علمی نداره؟؟؟!!!
5- اون بیزنس اسکول هایی که شما نام میبری مقطع دکتری ندارن (خودتون هم تایید کردین)، اما چرا شریف با این خروجی بسیار ضعیف علمی و ناتوانی در تولید کارهای پژوهشی آکادمیک، اصرار بر اعطای مدرک دکتری مدیریت و اقتصاد داره. شاید اینجا هم بخوای مغالطه کنی….
4- من هم با نظر کاربر H موافقم، بهتره شما پیشنهاد خودت رو به موسساتی که رنکینگ انجام میدن بدی، شاید استقبال کردن و در سال های بعدی دانشگاه ها رو بر حسب آموزش و پژوهش رنک کردن، هر چند فکر کنم برای رنک دانشگاه هایی که فقط در دسته آموزش قرار بگیرن نیاز به راهنمایی های بی دریغ شما داشته باشن
ببین میلاد
متشکرم از لطفت. در مورد مقالات معدودی که شریفیها پابلیش کردن این کته قابل توجهه که
اون فرایند داوری داخلی خیلی مافیایی هستش : یعنی وقتی مجله دانشگاه ایکس یه مقاله رو از استاد دانشگاه وای قبول میکنه : اون وقت مجله دانشگاه وای هم در شماره بعد یه مقاله از استادای دانشگاه ایکس رو قبول میکنه : فکر می کنم شریف امتیاز مجله نداره و نتونسته وارد این حلقه بشه. البته خود او شریفیها هم توی حوزه هایی که هستن همین قدر تنگ نظرانه و کثیف برخورد می کنن
حیفه که کافه اقتصاد با اجازه به نشر این دست نوشته ها و استدلال های آبکی اعتبار خودش رو به خطر بیاندازه
میلاد، من یه سئوال ازت میپرسم، شما که داخل ایران هستی و هم با شریف آشنایی داری و هم با بقیه دانشگاه ها، لطفاً پاسخ بده و منو از نادانی نجات بده:
اگه به زعم شما، به دلیل همه اون دلایلی که شما آوردی، دانشگاه مدیریت شریف، خیلی بدتر از علامه و بهشتی و جاهای دیگست، چرا دانشجوها ترجیح میدند بدند شریف برای ادامه تحصیل؟ آیا اونا به اندازه شما آشنایی ندارند و نمیدونند که علامه اینقدر از شریف بهتره؟ یعنی توی ای ده سال که اینقدر شریف بد بوده، هنوز هیچ کدوم از این اطلاعاتی که شما داری به بیرون درز نرده، تا باعث بشه دانشجوها به جای شریف، بیاند علامه؟
اصلا بحث من علامه رفتن یا نرفتن نیست…
به کامنت اول من رجوع کن، کل بحث من در مورد این بود که رضایت دانشجویان معیار مناسبی نیست، نمونش خیلی از دانشگاه های شهرهای دور افتاده که دانشجوها به سبب سهل گیر بودن استاد رضایت نسبه خوبی از وضعیت آموزشی دارن و با نمرات بالا فارغ التحصیل شدن رو می پسندن و کیفیت آموزش برای اونها مهم نیست… نمونه آدم های خود شیفته هم که بخوان رضایت خودشون رو از محل تحصیلشون در حد 100% اعلام کنن و محل تحصیلشون (هر جا و هر دانشگاهی که باشه) رو مهم جلوه بدن کم نیست…
در ثانی، من نگفتم شریف دانشکده بدیه، و باز هم شما به کامنت قبلی من توجه نکردی که اصلا علامه و بهشتی پذیرش MBA ندارن که داوطلبان کنکور MBA بخوان بین شریف و علامه / بهشتی / مدرس یکی رو انتخاب کنن… برای دونستن این نکته هم نیاز به اطلاعات محرمانه نیست، یه نگاه به دفترچه کنکور امسال (و سالیان گذشته) کافیه (علامه، بهشتی و مدرس دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت می گیرن نه MBA و امتحان این دو رشته از هم جداست!) در ضمن اینکه شریف در بطن جریان تالیف/تحقیق و ترجمه در بین دانشکده عای مدیریت ایران قطعا بعد از تهران، علامه، بهشتی و مدرس قرار می گیره؛ این هم فقط به ادعای من نیست، مستندات شامل مقالات پژوهشی، کتاب های چاپ شده دانشگاهی و تکست های اصلی در مقاطع ارشد و دکتری همه جا وجود داره و قابل بررسیه. البته شریف از حیث آموزش کاربردی (به معنای آموزش هایی بهتر برای فعالین بازار/در سطح دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران) جلوتر هستش. شاید بهتر باشه در خصوص مستنداتی که برای رتبه بندی شریف در بین دانشکده های مدیریت داخل کشور گفتم یه بررسی بکنی
این هم از پاسخ
1- بالاتر در مورد مناسب بودن معیار رضایت دانشجو برای ارزیابی توضیح دادم. نمونه FT رو هم آوردم که بدونی این نظر من نیست و یه استاندارد بین المللی در ارزیابی هستش. خوشحال میشم بدونم نظرت در مورد رنکینگ های FT چیه؟ آیا اونها هم مثل من بی منطقند و عقلشون به اندازه شما نمیرسه؟
2- بی رو دربایستی بهت بگم من نه شریف نه هیچ دانشکده مدیریت و اقتصاد ایرانی رو به هیچ وجه دارای اعتبار پژوهشی نمیدونم. برای این ژورنال های داخل ایران هم ارزشی قائل نیستم که بخوام به واسطه داشتن مقاله در اونها به کسی کردیت بدم. زیر پست اقتصاددان شناسی بحث داغی در مورد ارزیابی اعتبار اساتید ایرانی بود که فکر میکنم نتیجه این بود که با معیارهای استاندارد بین المللی، هیج کدوم از این حضرات فعال در ایران عملکرد مناسبی نداشتند.
3- همین موضوع برای تکست هایی که توی ایران تالیف میشه کم و بیش صادقه. داشتن تکست ایرانی برای من چندان موضوع مهمی نیست. البته این نظر شخصیه. با تکست هایی که مثال زدی آشنایی ندارم، برای همین یه مثال دیگه میزنه. شیرمحمدی چند تا کتاب واقعاً خوب داره در مدیریت پرژه و مهندسی صنایع. من از اونها واقعاً چیز زیاد یاد گرفتم، اما ایشون به هیچ وجه شخصیت پژوهشگری نیست یعنی سوادی نداره که بخوای ازش در تولید دانش جدید کمک بگیری، هر چند استاد فوق العاده خوبیه برای یادگیری مفاهیم پایه و من به شدت براش در زمنیه آموزش احترام قائلم. ایشون بدون اینکه مقاله درست و حسابی داشته باشه، فوق العاده آموزگار خوبیه. شما هم مطمئناً در طول تحصیل استادایی داشتی که علی رغم اینکه مقاله خوب نداشتند، خیلی در آموختن مقدمات بهت کمک کردند.
برای استادایی که کتاب آموزشی اقتصاد و مدیریت هم نوشتند، احترام قائلم و معتقدم که به احتمال زیاد، آموزگاران خوبی هستند، هرچند بازهم تاکید میکنم که نوشتن تکست فارسی که مجوعه از تاریخ علم باشه، معیار ارزیابی پژوهش نیست. پژوهش بر اساس تولید علم تازه با کیفیت بالا سنجیده میشه و معیارش هم همون ژورنال هایی است که همه میشناسیم.
4- بازهم تاکید میکنم من از همون کامنت اولم گفتم که شریف اساساً یه دانشکده پژوهشی نیست ( هرجند خودش چنین ادعا یا توهمی داشته باشه. دانشجویان قدیمی این دانشگاه که الان دارند توی دانشکده های خوب امریکا و اروپا درس میخونند، میتونند به خوبی تفاوت رو درک کنند ). نیازی نیست که شما به من دوباره ثابت کنی که شریف بازدهی پژوهشی نداره. من خودم از اول همین رو گفتم. نکته اینه که بقیه دانشگده ها هم چندان بازدهی خاصی ندارند، مگر در حد همین 4 تا کتاب و مقاله تو ژورنالهایی که شما فقط اسمشون رو شنیدی. اگر از توهم در بیاییم و بپذیریم که در زمنیه پژوهش هیچ کدوم از دانشکده های ایرانی حرفی برای گفتن ندارند، اونوقت موضوع آموزش معیار بهتری میشه برای مقایسه، وگرنه در زمینه پژوهش که همگی از آخر مشترکاً رتبه اول رو دارند. در مورد سنحش بازدهی آموزشی هم معیارهای مشخصی وجود داره که همه دنیا داره ازش استفاده میکنه و من چند تا مثال ازش گفتم. حالا شما اگه دوست نداری، قبول نکن و برو برای خودت یه ساز مخالف بزن.
5- در مورد کارشناسی ارشد مدیریت زمانی که من ایران بودم، به اشتباه متاسفانه دیدگاه خوبی بین متقاضیان وجود نداشتند. یعنی یه جورایی اصلا کسی که برق، مکانیک، عمران یا صنایع خونده بود کسر شان خودش میدونست بره کارشناسی ارشد مدیریت بخونه. بازم تاکید میکنم که این دیدگاه به شدت نادرست و اشتباه است. وقتی شریف ام بی ای رو معرفی کرد، بازار این رشته در ایران داغ شد و همه برای وارد شدن بهش سر و دست میشکستند، وگرنه علامه و تهران وغیره که از سالها پیش از افتتاح دانشکده مدیریت شریف کارشناسی ارشد مدیریت داشتند و بچه های علوم انسانی رو فقط میتونستند جذب کنند. قبل از شریف هم سازمان برنامه بود که اولویت اول رو داشت بین بچه های مهندسی که اونم به سرنوشت شریف دچار شد به لطف حضرات. حالا دیگه نمیدونم اوضاع چه جوریه، امیدوارم بهتر شده باشه و کسایی که مهندسی خوندند و اونقدر استعداد دارند که توی ام بی ای یا اقتصاد شریف پذیرفته بشند، مدیریت و اقتصاد دانشگاه های دیگه هم براشون جذاب باشه.
با مورد شماره 5 که گفتی موافقم و در خصوص سایر موارد؛ به نظرم وقتی که از «دانشکده های مدیریت در ایران» صحبت می کنیم، باید Context بحثمون رو هم در نظر بگیریم و این یعنی که برای همین دانشکده های ایرانی چاپ مقاله در ژورنال های داخلی مهم و قابل اعتنا هستش و اتفاقا به نظر من معیار خیلی مهمی از وضعیت پویایی دانشکده از حیث تحقیق و پژوهش به شمار میاد (فارغ از اینکه من یا شما یا هر شخص ثالثی این ژورنال ها رو قبول داشته باشه یا نه)… در حوزه تکست دانشگاهی هم همونطور که احتمالا خودت هم میدونی بیشتر بار آموزشی در رشته هایی مثل MBA در ایران بر پایه کتب ترجمه شده قرار داره و به عنوان مثال کمتر کسی هست (هست؟) که بازاریابی بخونه و اسمی از کتاب مدیریت بازاریابی کاتلر نشنیده باشه؛ نکته جالب اینجاست که مجموع اساتید دانشکده مدیریت شریف سهم قابل اعتنایی در انتقال تکست های مرجع به داخل و ترجمه اونها ندارن و این کار توسط بقیه دانشکده های مدیریت (و نه MBA) انجام میشه و شریف نه تنها نقشی در تالیف کتب حوزه مدیریتی نداره، بلکه نقشی در ترجمه تکست های معتبر هم نداره و عملا از تکست هایی استفاده می کنه که اولا توسط اساتید مابقی دانشکده های مدیریت (به خصوص دو دانشکده علامه و تهران) تهیه شدن و حتی بعضا این کتب در دوره کارشناسی در مابقی دانشکده های مدیریت ایران تدریس میشه… و البته وقتی Context بحث رو به سطح معیارهای مرسوم بین المللی بیاریم قطعا هیچ کدام از این دانشکده های مدیریت ایرانی قابل دفاع نیستن (هر چند ممکنه خروجی این دانشکده ها، یعنی فارغ التحصیلانشون، قابل دفاع باشن)…
بحث بین ما نسبت به کامنت های اول به تدریج وضعیت بهتری پیدا کرد و شاید بخش اعظمی از این وضعیت مرهون پاسخ های رفت و برگشتی ما بود (که حتی گاهی خیلی تند هم بوده) هر کدوم سعی کردیم مستنداتی برای حرف های خودمون بیاریم، کاش این جامعه اونقدر ظرفیت داشت که به جای رویکرد حذفی همه با هر نظری با هم صحبت کنیم، اونوقت شاید کسی به دنبال حذف یه دانشکده نمی رفت…
یکی از معدود وبلاگ هایی که نظراتش شاید مهم تز از خود پست ها باشه، همین کافه اقتصاده. من و بسیاری از کسایی که اینجا بحث میکنند، دنبال شناخت بهتر از یه موضوع هستند که با تبادل نظر و آموختن از یکدیگر به دست میاد. تندی نظرات هم برخی مواقع اجتناب ناپذیره، به هر حال خوشحالم که به یه نتیچه گیری نسبتاً نزدیک رسیدیم.
موفق باشی
۱- اول بحث باید مشخص کنم که در ادامه موضوع بحثم دانشکدههای اقتصاد و به خصوص دورههای مسترشون هست.
۲- این که در شریف تکستها معمولا ترجمه نمیشوند درسته. اما علتش معمولا اینه که مستقیما از تکستهای زبان اصلی استفاده میشه و کسی سراغ ترجمه نمیره.
۲- به نظر من لزوما چاپ مقاله در ژورنالهای داخلی نشانی از پویایی علمی دانشکده نیست. اولا خیلی از این مقالات واقعا در حدی نیستند که پشه بهشون گفت مقاله علمی-پژوهشی و کیفیتشون (در مقایسه با استاندارد بینالمللی) بسیار پایینه و دلیل اصلی انتشار اونها هم اینه که اساتید دانشجویانشون رو مجبور میکنند تا برای فارغالتحصیلی حتما مقاله داشته باشند تا اسم خودشون هم در این مقاله بیاد تا بتونند ارتقا رتبه بگیرند. خوبه بریم ببینیم چند درصد این مقالات باکیفیت هستند و اساتید خودشون زحمت تالیفشون رو کشیدهاند؟
۳- دوره مستر اقتصاد شریف هر بدیای که داشت (و من به شخصه کلی انتقاد بهش دارم) حداقل اجبار انتشار مقاله برای دانشجویان وجود نداشت که معقول هم هست چون برای دوره مستر دو ساله نمیشه انتظار داشت کسی بتونه کار تحقیقی در حد انتشار انجام بده. مگر این که کیفیت کار مهم نباشه و فقط چاپ مقاله مهم باشه.
۴- چون شریف دوره دکتراش خیلی نوپا هست و دو-سه دوره بیشتر نگرفته هنوز نمیشه شریف رو با جاهای دیگه از نظر مقالههایی که دانشجوهای دکتراش مینویسند مقایسه کرد.
۵-پویایی علمی دوره مستر شریف بیشتر در زمینه آموزش بود و این که سعی میکرد از منابع دست اول استفاده کنه، علم اقتصاد جریان اصلی رو آموزش بده، ارتباظش رو با دانشگاههای دنیا حفظ کنه (از طریق فرستادن دانشجو و دعوت اساتید خارجی برای تدریس).
خلاصه این که با وجود تمام نقدهایی که به دانشکده اقتصاد شریف وارده (و من خودم اونجا بودم و کاستیها رو از نزدیک درک کردم) اما این که صرفا بر اساس معیار چاپ مقالات در ژورنالهای داخلی بخواهیم یک دانشکده را قضاوت کنیم منصفانه نیست.
@ امیررضا
صرفا نه، اما این هم یکی از معیارهاییه که باید در نظر گرفت…
وقتی صحبت از ایران می کنیم، باید چارچوب، الزامات و محدودیتها ایران رو هم بپذیریم و پژوهش (به خصوص از نوع مقاله) یکی از پارامترهاییه که نمیشه اونرو انکار کرد…
در مورد اینکه شما میگی «بریم ببینیم چند درصد این مقالات باکیفیت هستند و اساتید خودشون زحمت تالیفشون رو کشیدهاند» خوب من هم می تونم این ادعا رو داشته باشم که «بریم ببینیم چند درصد این مقالات بی کیفیت هستند و اساتید خودشون زحمت تالیفشون رو نکشیدهاند» این ادعاها در مورد اینکه سهم استاد و دانشجو در این مقالات چقدره عموما قابل اثبات نیستن، کیفیت مقالات رو هم اگر بررسی کنین، عموما ناظر به مسائل روز ایران هستش، با این تفاوت که مابقی دانشکده ها ادعاهای عجیب و غریب در خصوص تاثیرگذاری فعالیت هاشون بر اقتصاد کشور رو ندارن (چیزی که در شریف ادعا میشه اما خروجی محسوس نداره) …
در مورد الزام به چاپ مقاله در دوره ارشد هم میتونم با صراحت بگم که اصولا کار علمی که نشه اون رو به داوری گذاشت و در مجامع علمی بین دانشگاهی (ژورنال یا کنفرانس) دفاع کرد، ارزش چندانی نداره… (صحبت من ناظر به همین ژورنال ها و کنفرانس های داخلیه وگرنه بحث در عرصه بین المللی کاملا جداست)
میلاد،
– به نظر من غیرقابل «اثبات» هم نیستند. با این که جمعآوری داده در این مورد ممکنه مشکل باشه اما غیرممکن نیست.
– «ناظر به مسائل روز ایران» (یا هر کشور دیگهای) بودن جزء ملاکهای کیفیت علمی یک مقاله نیست. با این که شاید جزء ملاکهای به درد بخور بودن مقاله باشه.
– قبول دارم که شریفیها گاهی ادعاهای عجیب و غریب در مورد خودشون میکنند. اما فکر میکنم این خصیصه کم و بیش در مورد بیشتر کسانی که در ایران کار «علمی» میکنند رایج باشه. تواضع علمی کلا پدیده کمیابیه در فضای آکادمیک ایران.
– در مورد تحقیق در دوره ارشد خب به نظر من اساسا این که از دانشجوی ارشد اقتصاد انتظار تحقیق دست اول داشته باشیم انتظار بیجاییه. دانشگاههای مطرح دنیا هم هیچ کدوم برای دوره ارشدشون الزام تحقیق جدی ندارند. تحقیق و کار علمی در اقتصاد به اندازه کافی مشکل هست که حتی در دکتراش هم دانشجوها بعد از ۵ سال با یک مقاله فارغ التحصیل میشوند و شغل میگیرند. این اجبار دانشجویان ارشد به تحقیق و چاپ مقاله باعث میشه که کمتر وقتشون رو بذارند و چیز یاد بگیرند و بیشتر با مسائل اداری و سیاسی چاپ مقاله درگیر باشند که این کارا نیست و اتلاف منابع هست. ضمن این که وقتی مقالهها و داوریهای بیکیفیت هستند دفاع از کار علمی در این «مجامع علمی» مثل دفاع نکردن میمونه و چیزی رو در مورد ارزش علمی اثر نشون نمیده. مثلا خود من یک مقاله برای یکی از همین مجلات «علمی پژوهشی» فرستاده بودم که داورهاش در نظراتی که داده بودند نشون میدادند بر مبانی اقتصادسنجی هم مسلط نیستند. خب آخرش هم مقاله من قبول شد. اما من خودم میدونم که اون مقاله هیچ ارزش علمی خاصی نداشت و تایید شدن اون در اون نشریه هم چیزی رو نشون نمیده. یعنی چه چاپ بشه چه چاپ نشه ارزش چندانی نداره…
میلاد من اینجا نمیخوام از شریف یا آدم خاصی دفاع کنم. اما حرفم اینه که باید قبول کنیم که سطح دانشکدههای اقتصاد ما در ایران (چه شریف و چه بقیه) خیلی پایینه. راهش هم این نیست که بچهها رو مجبور به نوشتن مقاله بکنیم. بلکه فعلا باید آموزش تقویت بشه. یک طوری بشه که دانشجوها برند خارج و یک درصدی از فارغالتحصیلاشون برگردند و تدریس کنند و این چرخه شکل بگیره تا جایی که به یک حد قابل قبولی برسیم و بتونیم شروع کنیم به تولید علم در سطح جهانی. این وسط هم دعوا و زیرآبزنی دانشکدهها چیزی رو حل نمیکنه. بلکه بهترین راه باز کردن فضا برای رقابت آکادمیک هست تا خوبها از بدها جدا بشند. و بستن شریف (با تمام انتقادهایی که بهش وارده) فقط فضا رو انحصاریتر میکنه.
با حرف هایی که گفتی در کلیت موافقم، مخصوصا «این وسط هم دعوا و زیرآبزنی دانشکدهها چیزی رو حل نمیکنه. بلکه بهترین راه باز کردن فضا برای رقابت آکادمیک هست تا خوبها از بدها جدا بشند. و بستن شریف (با تمام انتقادهایی که بهش وارده) فقط فضا رو انحصاریتر میکنه.» و البته در کنار این موافقت همچنان معتقدم فضای پژوهشی و روال مقاله نویسی هم باید ادامه داده بشه و هم تقویت و اصلاح؛ کسی که تلو تلو نخوره، راه رفتن رو یاد نمی گیره…
اشاره به «ناظر به مسائل روز ایران» بودن رو هم نه به سبب ادعا در مورد کیفیت مقالات، بلکه به سبب ادعای دانشکده شریف در باب خدمات بی شمارش به اقتصاد ایران آوردم، و صد البته همونطور که خودت هم تصدیق کردی شریفیها گاهی (و شاید غالبا) ادعاهای عجیب و غریبی در مورد خودشون و نقششون در توسعه علم اقتصاد در ایران میکنند
منم با تو موافقم که روال مقاله نویسی به هر حال نباید متوقف بشه بلکه باید به تدریج بهبود پیدا کنه و تبدیل بشه به یک فضای رقابتی علمی، حالا نه در سطح بهترینهای جهان، اما حداقل در حدی که توان و ظرفیتش رو داریم.
قضیه خیلی فراتر از » ادعا » داشتن یا » تواضع » نداشتن اه…
مثلا ادعایی که دکتر نیلی در مورد خودش داره رو هیچ وقت کریمی پور در مورد خودش نداره.
باز شدن فضای اکادمیک «اقتصاد» لازمش ادغام نظام اقتصادی ایران با دنیا اه. خیلی ساده لوحانه اس که الگویی که توی رشته های مهندسی نصفه و نیمه جواب داده رو برای توسعه کیفیت اموزش اقتصاد یا حتی رشته های انسانی اغشته به سیاست پیشنهاد بدیم. برای من جالبه که شما فکر می کنی بهبود اموزش مسیری جدا از پژوهش داره : اون اموزشی که درست انجام بشه خود به خود به پژوهش می انجامه.
آقا یا خانم H عزیز،
من از لحن کامنتهای شما بیشستر همون دعوا داشتن رو برداشت میکنم و این که انگار فقط میخواهید تک تک کامنتهای من رو نقض کنید و راستش رو بخواهید با خوندن اونها دقیقا نمیتونم درک کنم که آخرش چی میخواهید بگید. من هم میتونم دوباره به تک تک ادعاهای شما پاسخ بدم اما به نظرم این طور بحث سازنده نیست.
اگر مایل به بحث (و نه جدل) هستید میشه در چند جمله سلیس (که من کندذهن بفهمم) ادعای خودتون رو مطرح کنید و بگید موضعتون چی هست؟
اون فارغ التحصیلایی که توی داخل ایران و جدا از سیستم اقتصاد و اموزشش توی دنیا بخوان کار کنن کیفیتشون به سرعت افت می کنه : الان نمونه های زندشو داریم که از پایان نامه پی اه دیش توی اکونومتریکا پابلیش کرده و برگشته : الان وضعش معلومه. جزو همون «زیراب» زناس به قول شما :)
توی 10 سال گذشته کدوم یکی از فارغ التحصیلاتون از مینه سوتا : کمبریج و … تونسته قبل از دفاع از پایان نامش توی اکونومتریکا پابلیش کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیتونی بگی اون بنده خدا کیفیتش پایین بوده. اینجا هم کیفیتش بالا اه. منتها اونجا یه چیزی ازش می خواستن : اینجا یه چیز دیگه می خوان.
داخل همون دانشکده اقتصاد شریف کوچکترین رقابتی تحمل نمیشه و همه چیز رو میزان ذوب بودن در مدیریت تعریف میکنه : عین بقیه جاها : بعد شما میای از رقابت و انجصار صحبت می کنی ؟؟
حتما شوخی می کنی …