محمدرضا پهلوی در سال 1341 با تکیه بر انقلاب سفید تلاش کرد تا وضعیت زندگی روستاییان را بهبود بخشد و پس از انقلاب اسلامی، این تلاش ها در قالب تاسیس جهاد سازندگی در سال 1358 پیگیری شد. در واقع تلاش برای بهبود زندگی روستاییان و ایجاد فرصت برابر با شهرنشینان در حدود نیم قرن است که توسط دولتمردان به صورت جدی پیگیری میشود، اما با این وجود به چه میزان این فعالیت ها موفق بوده است؟
اگرچه تغییر شکل زندگی و تغییر ساختار اقتصادی، مهاجرت روستاییان به شهرها را اجتناب ناپذیر میکند، ولی به نظر می رسد داستان مهاجرت روستاییان به شهرها در ایران داستانی متفاوت با تغییر ساختار اقتصاد از یک اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی دارد. بارها از گوشه و کنار شنیده میشود که در کشور پدیده یا به تعبیر برخی مشکل مهاجرت از شهرها به روستاها وجود دارد و این شنیده ها از طریق مسئولین نیز تایید شده است.
حال با این پرسش مواجه هستیم که انگیزه های روستاییان از مهاجرت به شهرها چیست؟ برای پاسخ به این سوال دلایل مختلفی مطرح میشود که از آن جمله می توان دسترسی به امکانات بهداشتی و فرهنگی، یافتن شغل و منبع درآمد، و حتی بهره مند شدن از سبک به طور نسبی لوکس تر زندگی شهری مطرح میشود. در این نوشته با استفاده از داده های بودجه خانوار 1387، مرکز آمار ایران، یکی از انگیزه های اقتصادی برای مهاجرت از روستاها به شهرها مورد بررسی قرار میگیرد. به طور معمول به دلیل توسعه اقتصادی شهرها، احتمال یافتن شغل در شهرها بیشتر از روستاها است، لذا روستاییان انگیزه لازم را پیدا می کنند تا به دنبال یافتن شغل بهتر راهی شهرها شوند. اما فارغ از شانس یافتن شغل، آیا می توانیم درآمد بالاتر در شهرها را به عنوان انگیزه ای برای مهاجرت مطرح کنیم؟ به بیان دیگر، حتی اگر شانس یافتن شغل در روستاها و شهرها برابر باشد، آیا انگیزه های اقتصادی مهاجرت به شهرها بر طرف میشود؟ یا اینکه میزان درآمد در شهرها و روستاها باید متناسب با یکدیگر باشد.
اگر سرانه هزینه های خانوار را به عنوان شاخصی از رفاه در نظر بگیریم، با نگاهی به توزیع این متغیر در خانوارهای شهری و روستایی در سال 1373 و 1382 مشاهده می شود که بعد از حدود 13 سال میانگین این متغیر در شهر و روستا تفاوت چندانی نکرده است(شکل یک)، اما روند مهاجرت همواره سیر صعودی داشته است.
اگر در تابع تولید نیروی انسانی، سرمایه و کالاهای عمومی را به عنوان عوامل تولید در نظر بگیریم. از میان این عوامل تولید، سرمایه و کالای عمومی به طور معمول در شهرها متمرکز شده اند. نیروی کار نه تنها به دنبال نقاطی میگردد که شانس یافتن شغل برای او بیشتر باشد، بلکه به دنبال مراکزی میگردد که بهره وری نیروی کار در آن بیشتر باشد تا درآمد بیشتری را به واسطه ی بهره وری بیشتر دریافت کند. در واقع بخشی از درآمدی که به نیروی کار تعلق میگیرد نه ناشی از بهره وری او بلکه ناشی از اثر بهره وری سایر نهاده های تولید بر روی بهره وری آن است. در ادامه این مطلب با استفاده از یک تحیلل سرانگشتی می بینیم که چگونه تمرکز امکانات تولید در شهرها می تواند به عنوان انگیزه ای برای مهاجرت مورد توجه قرار بگیرد.
برای این منظور با استفاده از داده های بودجه خانوار سال 1387، از یک رگرسیون OLS استفاده میکنیم، که در آن متوسط درآمد ماهیانه متغییر وابسته و سن، تحصیلات، سن به توان دو، تحصیلات به توان دو، میزان ساعت کار ماهیانه و وضعیت تاهل، تعداد فرزندان زیر شش سال و تعداد فرزندان بالای شش سال متغیرهای وابسته است. بعد از برآورد ضرایب رگرسیون برای مردان و زنان در شهر و روستا، از این ضرایب برای یک سری از پیش بینی ها استفاده می کنیم:
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده مردان روستایی در شهرها |
4277951 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده مردان شهری در روستاها |
4390117 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده مردان شهری در شهرها |
4704878 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده مردان روستایی در روستاها |
4002885 ریال |
جدول 2
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده زنان روستایی در شهرها |
660942 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده زنان شهری در روستاها |
673487 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده زنان شهری در شهرها |
1019637 ریال |
میانگین درآمد ماهیانه پیش بینی شده زنان روستایی در روستاها |
385340 ریال |
جدول 3
شهرنشین بودن به چه میزان درآمد را افزایش و روستانشین بودن به چه میزان درآمد را کاهش میدهد؟ به عبارت بهتر اگر دو مرد(زن) با ویژگی های کاملا مشابه داشته باشیم، و تنها فرق آنها محل کار (شهر/روستا) این دو نفر باشد، به چه میزان درآمد این دو نفر با هم متفاوت است؟ برای این منظور، از ضرایب برآورد شده برای مردان و زنان شهری استفاده کرده و با استفاده از داده های مردان و زنان روستایی درآمد آن ها را پیش بینی می کنیم. این کار به ما کمک می کند تا به طور سرانگشتی بتوانیم تاثیر شهر نشین بودن را بر روی درآمد نیروهای کار داشته باشیم. براساس جدول دو، اگر درآمد روستاییان را با ضرایب رگرسیون روستاییان محاسبه کنیم، میانگین درآمدها 4002885 ریال است، اما اگر از ضرایب رگرسیون مردان شهری برای پیش بینی استفاده کنیم، میانیگین درآمد این افراد به 4277951 ریال افزایش پیدا می کند. به طور مشابه اگر درآمد شهرنشینان را با ضرایب رگرسیون شهرنشینان پیش بینی کنیم، میانگی درآمد افراد 4704878 ریال است، اما اگر از ضرایب رگرسیون روستاییان استفاده کنیم، میانیگین درآمد این افراد به 4390117 ریال کاهش میابد. بنابراین به طور آشکار می توانیم شهرنشین بودن و تفاوت در میزان درآمدها را به عنوان یکی از عوامل موثر بر مهاجرت از روستاها به شهرها مطرح کنیم.
در جدول شماره سه، تحلیل مشابه ای برای زنان روستایی و شهری انجام شده است. به طور مشابه زنان شهری در صورتی که از شهرها به روستاها منتقل شوند، درآمد آنها کاهش می یابد ولی این کاهش درآمد به طور قابل توجهی بیشتر از افت درآمدی است که برای مردان رخ می دهد. همین طور، این پدیده برای زنان روستایی درست است، به این معنی که در صورتی که زنان شاغل روستایی به شهرها مهاجرت کنند، و در شهرها مشغول به کار شوند، می توانند درآمد بیشتری را بدست آورند.
در این نوشته تلاش شد تا به صورت ساده تعیین شود که شهرنشین چقدر می تواند درآمد نیروی کار را افزایش دهد، و این تفاوت و افزایش را احتمالا می توانیم مربوط به میزان سرمایه، تکنولوژی و خدماتی که در شهرها در بخش تولید وجود دارد مربوط بداینم. برای بررسی دقیق تر و ارائه نظریه ها قابل اتکا لازم است تا در قالب یک تحقیق مستقل این پدیده به طور مفصل و با استفاده از روش های اقتصادسنجی دقیق تر مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد.
1- ممنون از مطلب جذابت، از این بابت که بنده خود از مهاجربن هستم و خوشحال شدم که کسی رفتار امثال بنده را از نظر اقتصادی مورد تحلیل قرار داده است. ما خودمان به خاطر این عوامل مهاجرت کردیم: اول، شهر امکانات بیشتری داشت یا به قول دوستان در شهر کالاهای متنوعتری برای انتخاب وجود داشت. دوم، در شهر کالاهای باکیفیتتر وجود داشت. روستای ما مدرسه و خانه بهداشت داشت اما در شهر این دو با کیفیت بالاتری خدمات عرضه میکردند. چند عامل شخصی دیگر نیز وجود داشت که معمولا آن ها در جز اخلال منظور میشوند. سایر روستائیان دلایل دیگری برای مهاجرت داشتند. مهم تر از همه برای به دست آوردن شغلهایی که درآمد بالاتر و سختی کمتری داشتند. نکته مهم این است که مردم در روستا شغل داشتند اما از شغلشان راضی نبودند. بسیاری از مردم درآمد خوبی داشتند اما درآمدشان نسبت به درآمد شهریها با ریسک بالاتری به دست میآمد. وقوع یک بلای طبیعی ممکن است درآمد سالانه یک روستائی را از بین ببرد و او را به خاک سیاه بنشاند.
2- حتما توجه دارید که درست است در شهر درآمدها بیشتر باشند اما هزینهها هم بیشتر است. بنابراین فکر کنم اگر متغیر وابسته درآمد خالص باشد نتیجه معتبرتر است.
3- اگر ممکن است در مورد نمودار (1) بیشتر توضیح دهید.
4- در معرفی متغیرها اشتباه تایپی رخ داده و به جای متغیر وابسته دومی باید می نوشتید متغیر توضیحی.
5- اگر سی چهل هزار تومان فقط درآمد شهرها بیشتر باشد پس درآمد چندان عامل تعیین کنندهای نیست.
6- تعداد فرزندان زیر شش سال و تعداد فرزندان بالای شش سال را در هر دو رگرسیون به کار بردید؟
7- به نظر می رسد استفاده از متغیر درآمد انتظاری بسیار بهتر از متغیر درآمد واقعی است.
8- به نظر میرسد بهتر باشد مطالعهای منطقهای اجرا شود. به احتمال زیاد در جایی مانند مازندران که فاصله روستا با شهرها کمتر است علت مهاجرت با روستاهای سیستان و بلوچستان متفاوت است.
محسن جان دقیقا به نکته های خیلی خوبی اشاره کردی، که بخشی اش را با بچه های دیگه در کامنت هاشون بحث کرده بودیم.
نمودار یک به نحوی داره نشون میده که تفاوت رفاه در شهر و روستا چنان تغییر چندانی بعد از 13 سال نداشته.
ببین اتفاقا با یکی از بچه ها داشتیم در مورد این موضوع صحبت میکردم، که بحث شانس برای پیدا کردن شغل در شهرها به عنوان یک انگیزه مطرح شد. و عامل دوم هم که خودت خیلی خیلی خوب بهش اشاره کردی و من حتما باید لحاظش کنم، در نظر گرفت منطقه ها هستش. من باید استان به استان این را در نظر بگیرم، و حتی شهرهای بزرگ را یک جورایی متمایز کنم در کارم. حدسم اینه که تفاوت درآمد تهران باید خیلی بیشتر از روستاها و حتی شهرهای دیگه باشه. مثلا یک شهر توی سیستان بلوچستان متاسفانه ممکنه که درآمدش با روستا تفاوت چندانی نداشته باشه.
تعدا فرزندان را در هر دو رگرسیون در نظر گرفتم.
ببین درآمد انتظاری یک مفهوم ذهنی هستش، اندازه گیری یک مفهوم ذهنی دردسرهای خاص خودش را داره، البته که برا اندازه گیری اش یکسری از تکنیک ها مطرح شده. اما برای پست یک وبلاگ خیلی زمان بر میشد که بخوام روی اون تکنیک ها کار کنم، اما برای مقاله حتما یک گوشه چشمی بهش خواهم داشت.
و نهایتا عذر میخوام برای تاخیر در پاسخ
سلام
مدت زیادی بود که به این وبلاگ سر نزده بودم. چقدر تغییر کرده و چقدر زیاد یاد میگیرم.
ممنون.
اینکه کم کم بچه های اقتصاد دارند تحلیل های امپریکال ارائه میدند در مورد اقتصاد ایران خیلی خوبه. 2 تا سئوال در مورد تخمین هات:
1- من مطمئن نیستم که آیا شما دو معادله رگرسیون رو برای شهریان و روستاییان برآورد کردی یا اینکه داده ها را با هم در نظر گرفتی و فقط یک معادله را تحمین زدی. برداشت من این بود که اولی رو انجام دادی. اگر برداشت من درست باشه، سئوالم اینه که اگر همه داده ها را با هم یکجا در نظر میگرفتی و یه معادله رو تخمین میزدی با چند تا متغییر باینری برای زن و مرد بودن و شهر نشین / روستا نشین بودن به علاوه ضریب اونها در همدیگه، آیا راحت تر نبود کارت؟ یه چیزی مثل این:
WAGE=a0+a1age+a2age^2+a3edu+a4edu^2+a5eorkhr+a6single+a7child1+a8child2+a9urban+a10female+a11urbanfemale+a12urbanmale+a13ruralmale
اگه اینو با استفاده از کل داده ها تخمین بزنی، دیگه نیازی نیست که دوباره بری از نتایج تخمین پارامتر ها میانگین درآمد رو حساب کنی، درواقع a9 تفاوت درآمد شهر نشین و روستایی رو بهت میده، همینطور برای بقیه زن/مرد بودن و غیره.
اینکه میپرسم برای اینه که دیدم یه جای دیگه هم روشی مشابه شما اجرا کرده بودند، اما دقیقاً نمیدونم چرا! اگه ممکنه توضیح بدی ممنون میشم.
2- توی داده هایی که داشتی به احتمال زیاد، جمعیت کاری تصادفی انتخاب نشده، این باعث چولگی توی نتایج شما میشه. بهتر نیست روش هایی مثل Heckman را برای اصلاح عدم نرمال بودن استفاده کنی؟
یه مساله مهم دیگه که البته در داده های شما وجود نداره اینه که شبکه های اجتماعی افراد و موقعیت اونها را در اون شبکه ها به عنوان متغییر وابسته در نظر بگیریم. همینطور وضعیت اقتصادی خانواده افراد در روستا. من بعید میدونم که حقوق بهتر باعث بشه یک کسی که در روستا برای خودش کار و باری داره و همچنین همه دوستان و خانوادش در روستا زندگی میکنند را مجاب کنه که به شهر مهاجرت کنه. اگر این دو تا عامل رو کنترل کنی، نتایج خیلی قابل اعتماد تری به دست میاد.
بازم ممنون از زحمتی که کشیدی
الان سئوال امیر رو دیدم و پاسخ شما رو خوندم. سئوال اول منتفی شد!
سلام
مرسی از نظرات کامنت خوبت. اما جاب های من
اول. منظورت از اینکه جمعیت کاری تصادفی انتخاب نشده را متوجه نشدم، اگر منظورت این هست که من فقط روی شاغلین تمرکز کردم درسته و باید برای این کاری کنم تو تحقیقم. که فکر میکنم nested logit که دو مرحله ای هست، کارم را راه بندازه. من منظورت را از heckman متوجه نشدم، یک توضیح، لینک یا مقاله بزاری ممنون میشم
دوم. دوباره به موضوع خیلی جالبی اشاره کرده که اتفاقا یکی از استادهای خودم داره رو اثر شبکه های اجتماعی کار میکنه. نکته خیلی خوبی گفتی ولی خودت میدونی که چیز آسونی نیست :) اما کالا حق با توئه
بابک عزیز
منظور من از اینکه نمونه آماری غیر تصادفی انتخاب شده، این است که کسایی که درآمد داشتند، همانهایی هستند که کار میکردند. به قول خودت، فقط روی شاغلین تمرکز کردی.
به عبارت دیگر، بهتره اول احتمال شاغل بودن در شهر و روستا را بر اساس یه سری متغییر و از روش های معمول مثل مدل های لجیت یا پروبیت تخمین بزنی. و بعد تخمین ها را برای هر فرد در یک معادله دوم برای تخمین درآمد وارد کنی.
لینک زیر منبع خوبیه در مورد روش heckman
http://www.jstor.org/discover/10.2307/1911491?uid=3739832&uid=2&uid=4&uid=3739256&sid=21102205085447
با nested logit میخوای احتمال انتخاب شهر یا روستا رو مدل کنی؟
در مورد شبکه های اجتماعی، جمع کردن داده ها، اونم در موضوعی که تو روش کار میکنی خیلی دشواره. مخصوصاً اینکه احتمالا اصلاً دسترسی نداری به ایران. نمیدونم شاید بشه یه پروژه ای با کسایی تو ایران تعریف کنی که کمکت کنند در جمع آوری این داده ها. به نظر من نتایج این تحقیق خیلی میتونه برای سیاست گذاران مفید باشه.
یه مورد دیگه که الان به ذهنم رسید و شاید بتونی با داده هات بررسی کنی، میزان رفاهی است که حقوق یکسان در شهر و روستا میتونه خریداری کنه. مثلاً ممکنه 100 هزار تومن تو روستا قدرت خرید بیشتری داشته باشه تا توی شهر. ضمن اینکه روستاییان خودشان بخش زیادی از نیازهاشون رو تامین میکنند و به نوعی براشون خیلی ارزون تر تموم میشه تا شهر نشینان. اینه که اختلاف عددی در آمد ظاهری لزوماً به معنای رفاه بیشتر نیست.
مرسی بابت لینک
من فکر میکنم باید با یکی از این مدل های دو بخشی اول انتخاب بین شهر و روستا را مدل کنیم بعدش ببینیم که اثرات ویژگی های فردی بر درآمد چیه!
[…] مهاجرت از شهر به روستا (کافه اقتصاد) […]
فرید من فکر می کنم دسترسی به کالاهای بیشتر عامل مهمی نباشه آنچنان که در ادبیات trade است. من فکر می کنم دقیقا نکته ای که در ادبیات trade گم هست یعنی کیفیت مصارف و شکل سبد خیلی تعیین کننده باشه. (البته من قبول دارم که مشکل اصلی در ضعف این ادبیات نبود داده های کیفیت است و این چیز جدیدی نیست که من کشف کرده باشم)
من فکر می کنم عامل مهم تغییر در سبد مصرفی است حتی اگر همان تعداد کالا مصرف شود. به عبارتی مقایسه میانگین هزینه های مصرفی و درآمدی به شدت گمراه کننده است. مثلا اگر کسی مدرسه خصوصی بخواهد یا کالاهای وارداتی بخواند در روستا به شدت گران تر از شهری است. لذا این کالاها در سبد روستایی نیست و در سبد شهری ارزان تر است.
سروش من فکر کنم از داده های بودجه خانوار بتونیم تعیین کنیم که مثلا چند درصد هزینه ها خوراکی بوده، چند درصد آموزش بوده و غیره. با دنبال کردن هزینه ها در هر گروه شاید بشه متوجه یک چیزایی بشیم. مثلا میتونیم بگیم اگر خانوار روستایی بیشتر صرف آموزش و فرهنگ میکنه، احتمالا از یک رفاه حداقلی برخوردار شده و نیاز های اولیه اش پاسخ داده شده که الان به دنبال آموزش بهتر هست؟ نظرت چیه؟
یک کارهایی را می شه کرد ولی به هر حال کسی که روستا می ماند دقیقا آن کسی نیست که تصمیم می گیرد به شهر برود. نکته اساسی اینه که باید داده پنل باشه و ببینی اونهایی که روستا بودند و آمدند به شهر چگونه سبد مصرفشان را عوض کردند. این به نظر من خیلی موضوع تحقیق خوبی است و قابلیت چاپ در مجلات معتبر را هم دارد. مشکل اینه داده پنل در ایران نداریم. :(
سروش جان داده پانل که داریم. داده های ویژگی های اقتصادی-اجتماعی خانوارها اگر اشتباه نکنم برای 10 سال و هر سه سال یکبار انجام میشه جمع آوری میشه. دارم تو داده هام میگردم ببینم میتونم پیداش کنم یا نه.
بنظر من دسترسی به انواع بیشتر کالا عامل اثرگذاری هست چون در شهر بازار خیلی بزرگتری وجود داره.
کاملا قبول دارم که مقایسه هزینه سبد مصرفی گمراه کننده هست و باز هم قبول دارم که خیلی مساله چالش برانگیزی هست که کیفیت رو به چه نحوی تعریف میکنیم. مثلا میشه گفت که در روستا خدمات آموزش وجود داره ولی در شهر با کیفیت بهترش وجود داره ولی ممکن هم هست که در روستایی اصلا دبیرستان یا برخی از خدمات بهداشتی اصلا وجود نداشته باشه. دیگه اینکه من خیلی با ادبیات اقتصاد شهری آشنا نیستم ولی نکته دیگه هم مربوط به تسهیلات و امکانات شهری یا خدمات عمومی شهری هست در مقایسه با روستایی.
شاید من نکته کامنت تو رو نگرفتم و همینطوری راجع به چیزهای دیگه نوشتم!
بابک جان فقط کافی بود توی معادله ت یک دامی برای شهری/روستایی هم بذاری. مقدار اون متغیر تفاوت درآمد بعد از کنترل بقیه عوامل رو نشون میداد.
امیر جان من نمی خواستم تفاوت درآمد را محاسبه کنم، من می خواستم اثر تفاوت ساختاری را بررسی کنم. اینکه ببینیم یک کسی از روستا به شهر مهاجرت کنه، به چه میزان درآمدش تغییر میکنه با یک دامی کارمون را نمیفتاد. چون دامی مشخص میکنه که به طور میانگین چقدر درآمد روستایی ها با شهری ها متفاوت هستش. اما این روش کمک میکنه که بتونیم اثر عوامل ساختاری را در ضرایب رگرسیون شهری و روستایی ببینیم.
ممنون از نوشته ات بابک جان.
من همیشه فکر میکنم که نگاه کردن به درآمد مردم، نیمی از ماجرای رفاه هست. نیم دیگر، قیمت و ترکیب سبدهای مصرفی است. اگر میخواهی بصورت جدیتر به این مساله فکر کنی، بنظرم خیلی عالی هست که سه عامل رو decompose کنی. یکی تغییر رفاه از طریق دسترسی به تعداد بیشتر کالاها هست (gains from variety)، دوم تغییر رفاه از طریق تفاوت قیمتها در شهر و روستا است. سوم تفاوت درآمد انتظاری هست. بنظرم همه ی این داده ها موجود هست و میتونه خیلی تحقیق خوبی بشه.
فرید جان کاملا باهات موافقم. این مطلبی که تو این پست آوردم در واقع قسمتی از یک مقاله ای هست که دارم روش کار میکنم و امیدوارم به زودی آماده بشه. درآمد، هزینه ها و قیمت ها. امیدوارم که بتونم نتیجه خوبی بگیرم. ایشاالله تو یک فرصت در موردش باهات صحبت هم میکنم :)
فقط در مورد دسترسی به تعداد کالاها بیشتر منظورت را متوجه نشدم، میتونی لینکی به یک مقاله در موردش بهم بدی؟
به هر حال خیلی ممنون از کامنتت.
ببین در واقع چیزی که دارم میگم اینه که وقتی فرد از روستا به شهر میاد به بازار بزرگتری دسترسی پیدا میکنه. این اثر خیلی شبیه به آزادسازی تجاری هست که مردم یک کشور به بازارهای خارجی دسترسی پیدا میکنند با این تفاوت که اینجا فرد روستایی یک هزینه میده و میاد نزدیک بازارهای بزرگ در شهر. در ادبیات trade چند نوع مهم gains from trade هست و یکیشون که برمیگرده به مقاله های کروگمن gains from variety هست که یعنی به دسترسی به انواع بیشتری از کالا. ببین مثلا کسی که در روستا هست دسترسی به سینما نداره وقتی میاد شهر میتونه سینما بره و مثالهایی از این دست. کسی که gains from variety رو تخمین زده robert feenstra هست و حداقل یکی دو مقاله در این زمینه داره.
فرید اتفاقا منم دارم به این موضوع فکر میکنم اما از یک دید دیگه و محدود به یک مضوع خاص. من تو ذهنم یک حالت خاصی از اون چیزی که تو داری میگی هستش. ایشاالله کارم که رفت جلو برات یک نسخه اش را برات مفرستم که نظرت را داشته باشم.
یه جیزی که فکر میکنم مهم باشه، ارزش هر یک از انتخاب ها برای افراد هستش. مثلاً آیا دسترسی به سینما، برای روستاییان همانقدر مهم هست که دسترسی به بیمارستان؟ این برای افراد مختف حتی متفاوته. مثلاً یه روستایی جوان ممکنه براش سینما مهمتر باشه، در حالی که یه روستایی متاهل و نسبتاً مسن، بیمارستان براش مهمتره. شاید دسترسی به اینترنت پر سرعت برای هیچ کدوم چندان اهمیتی نداشته باشه. فکر میکنم نمیشه به سادگی گفت که لزوماً دسترسی به انتخاب های بیشتر در مهاجرت تعیین کننده است.
نیام با این حرفت خیلی موافقم. به صورت تئوریک میشه این حرف هایی که میگی را لحاظ کنیم، اما ارزش این تیپ کارها بیشتر به بخض امپریکالش هستش. اون را چه جوری باید روش کار کنیم، این سوالی هست که مطرح میشه! البته این تئری های تمایل به پرداخت یک صحبت هایی در مورد این موضوعات میکنه، اما بحث اونجا در مورد تعدادی محدود از کالاهاست، آیا میشه این بحث رو روی یک سبد کالا هم بکنیم؟
ببخشید به خاطر تاخیر.