حامد قدوسی در وبلاگش نقدی خوب بر مطلب قبلی من در کافه نوشته است. قبل از اینکه بحث را ادامه بدهم اجازه بدهید چند مقدمه را بگویم.
1) اینجا کافه است و وبلاگ نیست. لذا بخش نظرات به اندازه متن مهم است و صرفا فیدبک نیست. نیام در کامنتها بحث را ادامه داد که به نظرم حرف حساب زده است. چون حرف نیام کاملتر از حرف من بوده دیگر من بخش نظرات را ادامه ندادم.
2) من مخاطبم با حامد فرق میکند. حامد گویی دارد با من و یا دیگر متخصصان اقتصادی صحبت میکند. مخصوصا وقتی به ما میگوید که بقیه افتصاددانان را نقد کنیم. من دارم با یک بنده خدایی که اقتصاد بلد نیست صحبت میکنم. متاسفانه سواد اقتصادی فعالین اقتصادی در ایران در حدی نیست که تفاوت حرف کلی که همراه با مثالهای جذاب و بیربط بیان میشد را با حرف دقیق و کارشناسی بفهمند. برای شناخت اینکه چه حرفی کارشناسی است نیاز به تخصص است. حداقل طرف باید مبانی اقتصاد مدرن را بداند که عملا در ایران وجود ندارد. با داستان گفتن و مثال زدن حرف سخنران تخصصی نمیشود گرچه ممکن است جذاب بیان شود. من به این مخاطب عام میگویم اگر میخواهی به حرف اقتصادی فردی اطمینان کنی ببین کجا مقاله چاپ کرده است. این آقای مثلا استاد، در دانشگاه و محل کارش وقتی با دیگر همکارانش نشسته است و مجبور است علمی حرف بزند، چه درسی را ارائه میدهد. در کنفرانسهایی که شرکت کرده و مقاله ارائه کرده چه تخصصی داشته است. اگر میخواهی نظر تخصصی در مورد بانکداری بگیری ببین این آقا درس مثلا بانکداری و یا کلان را تدریس کرده است و یا در تمام عمرش تاریخ اقتصاد تدریس کرده است؟ وقتی دانشجویان دکترا میخواهند پایاننامهشان را دفاع کنند، اگر بخواهند کلان کار کنند آیا با این بنده خدا تز میگیرند و یا شخص مورد نظر ما تابحال دانشجوی دکترای کلان نداشته و یا حتی بدتر دانشجوی دکترا تابحال نداشته است؟
اما اصل بحث. من پست حامد را در ادامه پست خودم میبینم. به نوعی تکمیل بحثی است که اینجا بیان شد. در پست قبلی احصا نشد که اقتصادخوانده فرنگی باید حتما مقاله اقتصادی در این حوزه نوشته باشد. من خودم واقفم به سطح نازل تحقیقات اقتصادی در ایران. مثالی که زدهام که این بوده که اگر طرف نه اقتصاد کلان تدریس کرده است، نه مقاله اقتصادی در کلان نوشته است، نه هیچ دانشجویی که پایاننامهاش اقتصاد کلان باشد داشته است و نه بر روی اقتصاد ایران هیچ مطالعه مدونی کرده است. بعد در مورد نرخ ارز به عنوان «متخصص» اقتصاد کلان و بانکداری نظرات کارشناسی میدهد. اینجا کمی اشکال دارد. اما و اگر حامد همواره میتواند درست باشد و نیازی به تدقیق خطای اول و دوم هم ندارد. هر کسی «ممکن» است در هر حوزهای بدون نوشتن مقاله، بدون تدریس، بدون داشتن دانشجو، و بدون تحقیق مدونی متخصص باشد. من با این احتمالات و خطای اول و دومشان کاری ندارم. این موارد از مرتبه اهمیت سوم است. مهم تاجر و بازرگان و رئیس بانک مرکزی و امثالهم است که بدون معیار ماندهاند و اما و اگر کردن ما و فرصتطلبی یک مشت اقتصادخوانده فرنگی نامتخصص بازار را مختل کرده است.
جنبه دیگر داستان که به اندازه اولی مهم است لوپ مثبت تحقیق است. ببین اگر مانند آمریکا سیاستگذاران و تجار بروند سراغ کسانیکه مقالات معتبرتر و بهتری دارند، و به انحای مختلف این را نشان بدهند، اقتصادخواندهها برای اینکه خودشان را جدا کنند تلاش میکنند، تحقیق میکنند و مقاله مینویسند. به عبارت دیگر تعادل درهمی که هیچ کسی هیچ مقالهای ندارد تبدیل به تعادل جدا میشود. برای همین مقاله خارجی نوشتن در میان هیات علمی ایران مهم است.
اما در مورد مثال هایی که گفتی:
من با کسی تعارف ندارم. یعنی دکتر نیلی هم مقاله نداشت، درس اقتصاد کلان ارائه نمیداد، دانشجوی دکترای کلان نداشت میگفتم متخصص نیست. برایم فرقی نمیکند. اما حتی اگر معیار خیلی سفت و سخت که چاپ مقاله است را نیز در نظر بگیریم دکتر نیلی حداقل چند مقاله دارد که از قضا نسبت به متوسط مجلهای که چاپ شده است ارجاعات خوبی دارند. من نمیگویم مقالات بسیار خوبی هستند ولی مقاله کلان است که نشان میدهد ایشان متخصص کلان هستند. ممکن است تخصصشان عمیق باشد و یا نباشد. حرفی نیست، مهم این است در کلان زمانی کار کرده و حوزه کاری ایشان است. از قضا به نظر من در سطح ایران ایشان مقاله خوب هم دارند. مثلا اولین مقاله زیر 12 تا ارجاع دارد. البته ایشان تعدادی مقاله در مجلههای انگلیسی زبان ایرانی دارند که من اینجا چون جزئیاتشان را نمیدانم (قابل دسترسی نیست) لیست نکردهام
- Nili, Masoud, and Mahdi Rastad. «Addressing the growth failure of the oil economies: the role of financial development.» The Quarterly Review of Economics and Finance 46.5 (2007): 726-740.
- Hemmati, Nili, Sadati «On the Convergence of Heterogeneous Reinforcement Learning Private Agents to Nash Equilibrium in a Macroeconomic Policy Game.»Australian Journal of Basic and Applied Sciences 5.7 (2011): 491-499.
- Hemmati, Mahdi, Masoud Nili, and Nasser Sadati. «Reinforcement Learning of Heterogeneous Private Agents in a Macroeconomic Policy Game.» Progress in Artificial Economics (2010): 215-226.
- Hemmati, Mahdi, Nasser Sadati, and Masoud Nili. «Towards a bounded-rationality model of multi-agent social learning in games.» Intelligent Systems Design and Applications (ISDA), 2010 10th International Conference on. IEEE, 2010.
البته مثالهای دیگری است که بیانش شاید مفید باشد
- Nili, Masoud. Aggregate Information, the Structure of Aggregate Supply and Stochastic Macroeconomic Analysis. Diss. University of Manchester, 1995.
- Nili, Masoud, and Solmaz Moselhi. «The Role of Government Activities in Explaining the Growth Failure of the Oil Exporting Countries.» Economic Research Forum Working Papers. No. 398. 2008.
تازه اگر دکتر حامد قدوسی، دکتر نیلی را به عنوان کارشناس قبول دارد و برایش معیار است ایشان وقتشان را چگونه تخصیص میدهند، اگر نگاهی به رزومه ایشان میانداخت، میدید که ایشان در سالهای اخیر برای نوشتن مقالات علمی فعالتر شدهاند. یعنی خود ایشان میدانند که حتی اگر وقتشان «در داخل ارزش اجتماعی» زیادی دارد، هرچه بیشتر مشغول کار علمی و چاپ مقاله باشند اعتبار خودشان را بالا میبرند.
البته حرف حامد نکته خوبی دارد که من بهش دقت نکرده بودم و داستان کسانی است که در شرکتهای اقتصادی کار میکنند. من با حامد هم رای هستم که این دسته افراد نیز میتوانند متخصص باشند به شرطی که در حوزه مرتبط کارشان نظر بدهند. مثلا دکتر شیخزاده در آمریکا گویا چند سال کار تخصصی خودشان را در شرکتها انجام دادهاند. البته من اصلا مدیریت و زنجیره تولید بلد نیستم تا نظر بدهم ولی بنابر مدعای رفقایم (مثلا در اینجا امیر چنین گفته است) این استاد دانشگاه شریف متخصص قابلی است. برای مثال اگر دکتر شیخزاده با عنوان کارشناس اقتصاد بانکداری و کلان در مورد نرخ ارز با تلویزیون ایران مصاحبه کند یک جای کار ایراد دارد.
بنابراین باز هم خطاب به مدیران روزنامهها، تجار، رادیو و تلویزیون، شرکتهای خصوصی، دانشگاهها و غیره و ذالک تاکید میکنم اگر دنبال متخصص در یک حوزهای میگردند که نظراتش در آن حوزه موثق باشد، بروند رزومه طرف را ببینند. ببینند طرف آیا مقالهای در این حوزه دارد. آیا در این حوزه درس اقتصادی داده است؟ آیا در این حوزه در کنفرانسی ارائه داشته است؟ دانشجوی دکترا در این حوزه داشته است؟ آیا در شرکت معتبر خارجی در این حوزه کار کرده است؟ آیا پروژه در این حوزه انجام داده است؟ اگر اینها را نداشت گول نخورند.
البته من منتظر میمانم تا حامد مثالهای بیشتری بزند، چراکه بحث اینگونه خیلی خوب پیش نمیرود. یک مثال از کسانیکه بر اساس معیار من حذف میشوند در این پست نیام به روشنی اشاره شده است.
من ابتدای امسال چند تامطلب تو این سایت خوندم راجع به مسائل حسابداری
این ترم میخوام پایان ناممو بنویسم ولی تو انتخاب موضوع موندم
اون مطالبی که اون زمان خوندم واقعا جالب بودن
میخواستم کمکم کنید تو انتخاب موضوع و پیدا کردن مطالب ناب
اینکه بتونم دیدم رو باز کنم
باتشکر
به نظر مساله، مساله تعیین معیاره که البته منطقا نمی توان معیاری را ارائه داد چرا که تعیین معیار منوط به تعیین مصادق است و تعیین مصادیق نیازمند داشتن معیار و در این مورد خاص:
– زمانی می توان کسی را اقتصاددان دانست که معیاری برای اقتصاد دان بودن یا نبودن داشت مثل مقالات و …
– از سوی دیگر زمانی می توانیم بدانیم معیار اقتصاددان بودن چیست که مصادیقی از اقتصاددانان خوب داشته باشیم.
پس مساله به دور می انجامد. جان راولز در فلسفه سیاسی اش برای رهایی از این دور تعادل انعکاسی را پیشنهاد می کند و می گوید که بین معیارها و مصادیق باید تعادلی ایجاد کرد.
یک جمع بندی پایانی هم راجع به تشخیص متخصص اقتصاد داخل ایران از دید یک اقتصاد نخوانده:
مقاله داشتن را باید فراموش کرد چون یا طرف متخصص نیست و یا هست ولی اغلب شامل مورد دو یا سه از موارد سه گانه ی استثنائات من میشود.(مورد استثنای اول بیشتر شامل حال متخصص ایرانی اقتصاد می شود که در کشورهای پیشرفته زندگی میکند)
خروجی خوب موارد مشاوره ی سابق اعتبار خوبی دارد مخصوصا در ایران که جرح و تعدیل اجرائی مضر در نظرات مشاور بیشتر از کشورهای توسعه یافته است.
گفت و گوی جمعی و جاری اقتصاددانان در نشریات داخلی هم سیگنال تشخیصی خوبی برای تشخیص سره از ناسره است.
نکته: من دارم روی اعتبار سیگنال جهت تشخیص متخصص صحبت میکنم و نه تشخیص غیر متخصص
لذا میگویم اگر فلان و بهمان اتفاق افتاد(مقاله معتبر داشت یا خورجی مشاوره ی خوب داشت) آنگاه با احتمال بالا متخصص است بنابراین روی خطای نوع دوم مترکز شدم و چندان بحثی از خطای نوع اول نکردم.
و به همین دلیل استدلال سوم را هم میتوان ساده تر نوشت:
اگر کسی در ژورنال معتبر مقاله دارد آنگاه او با احتمال بالا(و نه بسیار بالا) متخصص است
یک نکته تکمیلی:
در تعریف خطای نوع دوم، احتمال آنکه فرد مقاله در ژورنال معتبر داشته باشد ودر عین حال متخصصی مشمول استثناهای سه گانه من باشد تقریبا صفر است
مضاف بر اینکه ما دنبال اعتبار سیگنال مقاله داشتن هستیم و لذا فقط شق اول خطای نوع دوم یعنی متخصص نبودن اهمیت دارد
لذا در تعریف خطای نوع دوم کافیست بگوییم که چقدر احتمال دارد که فردی دارای مقاله در ژورنالی معتبر باشد اما متخصص نباشد؟
مطلبی که عنوان کردم به این معنیست که ممکن است بنابر دلایلی – مثلا هوش بالا یا … – کسی بتواند آن میانگین ممارست 20 ساله را در سالهای بسیار کوتاهی طی کند و متخصص شود که البته این نافی گذاره ی آماری من نیست.(این هوش بالا را هم همینطوری و بنا بر ایرونی بازی به قول دوست عزیز H نوشتم وگرنه واقعا در حال حاضر ایده ای براش ندارم)
اما مسئله ی مهمتری هست که مایلم بدان اشاره کنم. شما به صورت استدلال من توجه کنید و بیایید سعی کنیم با قواعد منطق آن را بشکافیم.
من استدلال کردم اگر کسی هم متخصص باشد و هم شامل هیچ موردی از موارد استثنای سه گانه ی من نشود آنگاه با احتمال بسیار بالا در ژورنال های معتبر مقاله دارد.(توجه کنید چون ما سه مورد استثنای مهم را در مقدمه ی استدلال ذکر کرده ایم، سایر موارد استثنا تاثیر بسیار کم و نویزی خواهند داشت و لذا مقدار خطای نوع یک بسیار پایین خواهد بود)
از این استدلال میتوان نتیجه گرفت که اگر کسی در ژورنال های معتبر مقاله ندارد آنگاه با احتمال بسیار بالا یا متخصص نیست یا متخصص است و شامل یکی از موارد استثنای سه گانه ی من شده.(و با توجه به استدلال فوق، احتمال بسیار پایینی وجود دارد که هم متخصص باشد و هم هیچ کدام از استثناهای سه گانه ی من هم در مورد او صدق نکند)
اما توجه کنید که من از «اگر» استفاده کردم و نه از «اگر و تنها اگر». به تعبیر دیگر از استدلال اول من، استدلال دوم را هم میتوان نتیجه گیری کرد اما دیگر نمیتوان استدلال سوم مبنی بر اینکه : اگر کسی در ژورنال معتبر مقاله دارد آنگاه او با احتمال بسیار بالا هم متخصص است و هم شامل موارد استثنای سه گانه ی من نشده است را نتیجه گرفت.
اگر میخواهیم از این استدلال سوم استقاده کنیم باید مستقل از استدلال اول بدان بپردازیم و در اینجا پای خطای نوع دوم باز میشود که چقدر احتمال دارد که فردی دارای مقاله در ژورنالی معتبر باشد اما یا متخصص نباشد و یا متخصص باشد ولی شامل موارد استثنای سه گانه ی من شده باشد؟(در ضمن دوستان میدانند که خطای نوع اول و دوم هیچ ارتباطی با هم ندارند)
اگر من رجوع کنم به تعریفم از متخصص( که البته خروجی اش نهایتا مشاوره های با کیفیت بالا در بخش های خصوصی و دولتی باشد) آنگاه مطمئن نیستم که مقدار خطای نوع دوم در استدلال سوم بسیار پایین باشد هرچند احساس میکنم چندان هم نمیتواند بالا باشد. این احساس از اینجا ناشی میشود که در دنیای اقتصاد چیزی داریم به نام بازی با ریاضیات و اقتصاد تخته سیاهی. هر چند در مراکز تحقیقاتی معتبر درصد اینگونه بازی کردن ها کم است و به تبع آن ژورنالهای معتبر هم چندان از این بازی ها پر نیست اما باز مقدارشان صفر مطلق نیست. لذا تصور میکنم استدلال سوم را میتوان اینگونه نوشت:
اگر کسی در ژورنال معتبر مقاله دارد آنگاه او با احتمال بالا(و نه بسیار بالا) هم متخصص است و هم شامل موارد استثنای سه گانه ی من نشده است .
تصور هم میکنم برای کاهش مقدار خطای نوع دو- و معرفی یک سیگنال معتبرتر جهت تشخیص متخصص اقتصاد- میتوان توصیه کرد که در کنار توجه به داشتن مقاله در ژورنال معتبر به سوابق کاری و کیفیت و نتایج مشاوره های خارج از دانشگاه فرد نیز توجه کرد.
البته چون نتایج مشاوره فقط ناشی از راه حل ارائه شده توسط فرد مذکور نیست و عوامل دیگری مثل کیفیت اجرا و … نیز دخیل هستند لذا این سیگنال هم به تنهایی یک سیگنال کاملا معتبر نیست و باز خطای نوع دومش ناچیز نیست وگرنه من همین سیگنال را توصیه میکردم و قید داشتن مقاله در ژورنال معتبر را میزدم و به اقتصاد نخوانده ها توجه به مقاله داشتن را برای تشخیص متخصص اقتصاد توصیه نمیکردم.
پس به نظرم یک سیگنال دو وجهی شامل: داشتن مقاله در ژورنال معتبر(مگر با عذر موجه قرارگیری در جایگاه موارد استثنای سه گانه ی من) بعلاوه ی خروجی خوب مشاوره های قبلی فرد، میتواند سیگنالی معتبر با خطای نوع دوم پایین برای اقتصاد نخوانده ها جهت تشخیص متخصص اقتصاد باشد.
هم چین یه مورد هم نیست : ولی حرف شما هم درسته. من نمیدونم واقعا !!!
به نظرم تعلیلش میتونه راهگشا باشه.
یه نکته ای ولی هست : اونایی که تو این سطح پابلیش می کنن پایان نامشون هم در همین سطحه کم و بیش: یعنی نمیشه پایان نامه من در سطح اوپک رویو باشه و بعد با کار و زحمت و ممارست بعد از 30 سال در 50 سالگی :) خودمو به اکونومتریکا برسونم. یه جایی این تابع ناپیوسته میشه که تو هرچی هم روی محور افقی جلو بری دیگه روی محور عمودی بالا نمیتونی بری. من نمیدونم دلیل این ناپیوستگی چی اه. ایرانی بازی حکم میکنه که قضیه رو به تیزهوش :) بودن ملیسا :) ربط بدیم و مسیولیت رو از خودمون سلب کنیم.
به نظرم باید فاکتور های دیگری رو هم در نظر اورد.
من اشاره به یک واقعیت آماری کردم و یک واقعیت آماری را نمیتوان با چند مورد خاص رد کرد
هر چند تعلیل این موارد خاص هم در نوع خود جالب توجه است
وگرنه اقتصاددان زیر 40 سال هم داریم که عملکرد درخشانی داشته اند
خود حامد یه لینکی از یه دختره ای گذاشته بود که یارو هنوز دفاع نکرده بود ولی تو اکونومتریکا دوتا پیپر تک اوثره داشت. به نظرم مشکل جای دیگه ای هستش.
ملیسا بود اسمش :)
http://economics.mit.edu/grad/mdell/papers
لینک قیلی کار نمیکنه
http://scholar.harvard.edu/dell/biocv
H عزیز راستش من چنین حسی ندارم. اما برای پاسخم مجبورم یک توضیح اولیه بدهم. به نظر من در مقطع ارشد و دکتری ، مهندسین صنایع (با ماجور تحقیق در عملیات) و اقتصاددانان با هم پسر عمو هستند. چرا؟ چون در حیطه ی ابزارها با هم همپوشانی زیادی دارند هر چند پایه ی ریاضیاتی اقتصاددانان قوی تر است و مثلا ما مهندسین صنایع برای کشف کانوکس بودن یک تابع به تحلیل ریاضی روی نمی اوریم بلکه با چند تست عددی سریع رفتار تابع را (با تقریب مناسب) کشف میکنیم.
هر دو هم روی سیستم های شامل انسان به مدل سازی میپردازیم. فرق عمده نوع خاص این سیستم هاست که منجر به کار کردن روی موضوعات متفاوتی میشود. البته این هم مطلق نیست و در بسیاری جاها در موضوع هم همپوشانی داریم مثل فاینانس بنگاه یا تئوری قراردادها در زنجیره ی تامین و …
حالا این مقدمه را گفتم که بگویم من آن حس شما را راجع به توان چنین کاری ندارم. برای من که در پروژه های تحقیقاتی خارج از دانشگاه هم شرکت دارم این حس قویا در درونم لمس شده که سالها تمرین و ممارست لازم است تا بتوانم به آن حد تخصصی که نوشتم برسم و بتوانم پابلیش «درجه یک» داشته باشم
و این در حالیست سابقه ی تحصیلی بدی هم ندارم: فارغ التحصیل تیزهوشان و بعد هم پلی تکنیک به اضافه ی اینکه شخصا هم آدم خوره و پیگیری بوده ام.
میدانید دوست من، تصور میکنم سالها حرکت بین ابزارها و واقعیات لازم است تا این ابزارها ملکه روح و روان انسان بشود و تازه آنگاه واقعیات مثل موم در دستان تئوریکت نرم میشوند و شکل میگیرند و میشوند پابلیش درجه یک در ژورنال درجه یک…
نه
با سلام
مطلب و بحث بسیار جالبی است و بنده استفاده کردم. از این بابت ممنون
راستش من در مورد موضوعی به تحقیق پرداختم (در حد پایان نامه) و در جریان تحقیق متوجه شدم اطلاعاتی که از سازمان مورد نظر دریافت کردهام کاملا با اطلاعات واقعی مغایرند. (اطلاعات مربوط به پرونده های اعتباری مشتریان یک بانک بود که با اطلاعات همان مشتریان در وزارت دارایی مغایرت داشت) لذا برخلاف بسیاری از افراد که اولین مقاله شان رو از روی پایان نامه استخراج میکنند، اقدام به چاپ مقاله نکردم و به قول معروف عطای امتیاز پژوهشی رو به لقاش بخشیدم.
به نظرتون کارم منطقی بوده؟!
اولا باید عرض کنم بنده نه به عنوان یک اقتصاد خوانده بلکه به عنوان یک مهندس صنایع دوستدار اقتصاد اینجا مینویسم.
1. اولا میخواهم کلمه متخصص اقتصاد را برای ادامه مطلبم قدری ایضاح معنایی کنم. متخصص اقتصاد در نظر من فردی ست که روش های مورد استفاده در علم اقتصاد را بخوبی میداند و دارای تسلط کامل بر آنهاست. همچنین این متخصص همواره با واقعیات اقتصادی در تماس تنگاتنگ است و میتواند با عمق زیاد و با استفاده از ابزارهای تحلیلی ای که بر آنها مسلط است، این واقعیات را در تور تئوریکی که به قامت آنها میبافد درآورده و با این مدل تئوریک ،نتایج تحلیلی مناسب را استخراج کرده و با استفاده از آنها اقدام به ارائه ی راه حل و مشاوره کند.
2. با این تعریف به نظر من یک فارغ التحصیل دکتری اقتصاد حتی از یک دانشگاه معتبر متخصص نیست. زیرا تحقق تعریف فوق به سالها تمرین و ممارست احتیاج دارد. فکر میکنم که مشاورین اقتصادی مطرح در آمریکا بطور متوسط در حدود 50 سالگی یعنی حدود 20 سال بعد از اخذ مدرک دکتری به این مقام نائل میشوند و در طول این سالها در مقام محقق و دستیار متخصصین، به افزایش تسلط خود بر ابزارها و شیوه های تحلیل و نیز کلنجار رفتن با واقعیات اقتصادی میپردازند تا خود نیز متخصص شوند.
3. حالا سوال این است که متخصص با تعریف فوق نمیتواند در مجلات معتبر نام برده شده پابلیش داشته باشد؟
به نظرم جواب منفیست مگر در چند مورد:
• متخصص نام برده در یک موسسه اقتصادی/ مالی سطح بالا باشد و اجازه ی پابلیش نداشته باشد که حامد هم اشاره کرد.
• متخصص نام برده اصولا انگیزه ای برای این کار نداشته باشد. یعنی اگر متخصص نام برده – به هر دلیلی – بدون انجام این کار باز هم دارای درخواست بالا برای تدریس، سخنرانی و مشاوره باشد اصولا چرا باید این کار را بکند و به قول حامد وقتش را با جواب دادن به خرده فرمایشات داورها تلف کند؟ این میشود یک سیگنالینگ پر هزینه ی بدون بازگشت.
• یک مورد دیگر هم هست که باز حامد ذکر کرد اما من راستش من متوجه دلیل آن نشدم. حامد میگوید اگر متخصص یاد شده بخواهد در مورد ایران این کار را انجام دهد نمیتواند در مجلات معتبر پابلیش داشته باشد. اما سوال من این است که چرا؟ چون این ژورنال ها موضوع محور هستند و درباره ی موضوعاتی مثل ایران – صرف نظر از کیفیت فوق العاده ی مقاله – اجازه ی انتشار نخواهند داد؟ من میخواهم یک موقعیت فرضی را برای حامد تصویر کنم. فرض کن گری بکر یکسال به ایران بیاید و بطور روزانه درگیر اقتصاد ایران و مطالعه ی آمارها و جلسه با فعالان اقتصادی و مسئولین حکومتی شود. حالا اگر ایشان ایده ی خوبی پیدا کند و با مهارت مثال زدنی اش بخواهد در مورد ایران در همان مجلات مقاله ای چاپ کند باز نمیتواند؟!
4. با توجه به موارد بالا، اگر کسی که ادعای تخصص میکند اقدام به چاپ مقاله در ژورنال های معتبر نکند یا واقعا متخصص نیست و یا وضعش شامل یکی از دو یا سه استثنای فوق است. در بحث ایران و به نظر من، عمده این است که طرف متخصص نیست و در موارد کمی، وضع این افراد شامل مورد استثنای دوم میشود(احتمالا مانند دکتر نیلی)
5. حالا در این شرایط برای اقتصاد نخوانده ها باید چه کار کرد؟ چه سیگنالی برای آنان جهت تشخیص متخصص بهتر است؟ به نظر من اگر بین اقتصاد دانها یک گفتگوی جمعی و جاری برقرار شود و به قول حامد حوصله شان بشود راجع به اظهارنظرات یکدیگر مقاله کوتاهی در نشریات داخلی بنویسند تا حدی مشکل حل میشود و سره از ناسره مشخص میشود.
6. نکته ای هم راجع به مفهوم اقتصاد ایران داشتم. من راستش نمیدانم چرا هنوز انقدر روی مسائل روش شناختی در علوم اجتماعی بحث میشود. اما به نظر من مسئله ساده است. هر محقق اجتماعی- اعم از اقتصاد دان و جامعه شناس و …- یک سری از روشها و ابزارها را جهت مواجه با واقعیات اقتصادی و اجتماعی یاد میگیرد که جهانی هستند و البته به مرور هم اصلاح میشوند. اما در حوزه ی تعیین و تشخیص موضوع قطعا لوکال عمل خواهد کرد و در حوزه تجویز، ارزش های محلی را هم در نظر خواهد گرفت. لذا مفهوم اقتصاد ایران، به لحاظ روش ها و ابزارها بی معنی اما به لحاظ تشخیص موضوع و نیز تجویز کاملا واجد معناست.
7. به نظر بنده، مقایسه حامد و سروش عزیز با اقتصاد دانان درجه یک دنیا صحیح نیست. با توجه به توضیحاتی که راجع به معنای متخصص دادم، این افراد دارای مهارت جاافتاده در حرکت بین واقعیات و ابزارها و نیز تسلط مثال زدنی بر ابزارها هستند و حتی ابزارها را بهبود هم میدهند. تنها کافیست به یک متخصص درجه یک اجازه بدهید تنها یکسال در ایران باشد و از نزدیک با اقتصاد ایران درگیر شود انوقت خواهیم دانست فرق یک اقتصاددان درجه یک بین المللی با اقتصاد دانان جوان خودمان در چه حدی ست. هر چند ما امیدواریم اقتصاددانان جوانمان زمانی به کسوت متخصص مطرح جهانی درآیند…
نکات خوبی بود. ولی من احساس می کنم اگر «اصول» اقتصاد و ریاضی طرف «درست» باشه ، لازم نیست تا 50 سالگی صبر کنه و از همون پایان نامه دکتری در حین دفاع هم پیپر اکونومتریکا در میاد.
در مورد «اقتصاد ایران» من یک پست جداگانه در آینده می نویسم. احتملا 2 ماه دیگر. در آنجا خوشحال می شوم ناشناس و H در تکمیل بحث به من کمک کنند.
من کمی فکر کردم و بحث های دوستان را خواندم. و فهمیدم مدعای من در دانشکده های اقتصاد ایران نیز به صورت تابو در آمده است. به صورتی که هدف چاپ مقاله شده است و معیاری برای رقابت استادان شده است. و این دوستان می بینند استادانی که مقاله بیشتر دارند لزوما با سواد نیستند.
لذا من می خواهم مدعایم را کمی تدقیق کنم. اولا معیار این پست نمی گوید همه کسانیکه مقاله دارند با سوادند و یا تخصص دارند. دوما معیار مقاله و تاکید مقاله بر استادان اقتصاد در دانشگاه های خارج است. لذا مثال دکتر نیلی و دیگر اساتید ایران مربوط نبوده است.
با این دو مقدمه من ادعا می کنم اگر استاد اقتصاد خارج از کشور اگر مقاله ای در حوزه مورد نظر نداشت (می توان بر روی کیفیت مجله یحث کرد) و درسی در آن حوزه تدریس نکرده بود و دانشجوی دکترا در آن حوزه نداشت و در شرکتی بین المللی معتبر در آن حوزه کار نکرده بود، متخصص نیست.
مدعای دوم من این است همین معیار ساده و شل بسیاری از اساتید و فارغ التحصیلان خارج از کشور را از گروه متخصصین در حوزه هایی که اظهار نظر می کنند خارج می کند. و لذا معیار فوق برای قدم اول خیلی خوب است. و تاکید می کنم برای بحث در مورد اقتصاد ایران نیاز به تخصص در مورد اقتصاد ایران است.
[…] نیام یراقی بر پست حامد در یادداشتهای مدیریت ریسک) و اقتصاددانشناسی (پاسخ خود سروش به حامد در کافه […]
ببخشید در پیامی که گذاشته بودم چند تا ایراد بود اصلاحش کردم
اینجانب نیز با معیار مقاله موافق نیستم
1- در ایران اولا افراد زیادی وجود دارند که از سواد بسیار بالای برخوردارند ولی دنبال مقاله رفتن نیستند از زمانی که مقاله برای ارتقا اساتینجانب نیز با معیار مقاله موافق نیستم
2- در ایران اولا افراد زیادی وجود دارند که از سواد بسیار بالای برخوردارند ولی دنبال مقاله رفتن نیستند از زمانی که مقاله برای ارتقا اساتید خیلی مهم شده است اساتید دانشگاه دروس پایه را به امان خدا رها کرده اند و دنبال مقاله افتاده اند البته این گروه باز خوبند گروهی دیگر وجود دارند که دانشگاه دکتری و فوق لیسانس را به صورت مقاله می بیینند و خیلی از مقالات اصلا کار استاد نیست و زمانی که از استاد سوال می شود اصلا نمی دونه که کار چی بوده اصلا به ادبیات و تکنیکش اشنا نبوده و دارای تعداد زیادی مقالات است حال ایا با معیار مقاله میشود این استاد را با سواد دانست
3- خیلی از مقالاتی که نوشته می شود به صورت قراردادی بین اساتید است به این صورت که هر کدام یک مقاله کار کنند و موقع چاپ اسم دو نفرشان می خورد با این حساب یک مقاله در رزومه فرد قرار می گیرد که اصلا سوادش را ندارد. این مساله در ایران متاسفانه خیلی رایج است
4-ما در دوره لیسانس استادی داشتیم پروژه های بچه ها را برای خودش مقاله می کرد فصول یک کتاب را به بچه ها می داد و و ترجمه می کردن برای خودش کتاب می کرد. و صاحب بیشترین مقاله بود ولی از سواد این استاد یک مثال بسیار واضح برای شما می زنم
یکی از دوستان سر کلاس از ایشان پرسید چرا در فرمول کشش از لگاریتم طبیعی استفاده می شود جواب این استاد را بشنوید چون لگاریتم طبیعی در اقتصاد مهم است!!! در حالی که دلیل چیز دیگر بود
5- اکثر ایده ها برای مقاله نوشتن در داخل به صورت کپی از ایده مقاله خارجی است. مخصوصا در زمینه اقتصاد. بنابراین با خواند ن چهار مقاله و توهم کردن انها یک مقاله جدید تولید می شود. و شاید اصلا دردی از اقتصاد ما را دوا نکند.
6- فرایند داوری مقاله در ایران خیلی قوی نیست و مقرون به صرفه نیست برای استادی که می خواهد انرا داوری کند. اولا مقاله را برای استادی می فرصتند که اصلا تخصصی در ان زمینه ندارد مثلا استادی که در زمینه اختیارات هیچ مقاله ای ندارد و درس نداده است چطور می تواند ان مقاله را داوری کند بنابراین باید به ویرایش مقاله اکتفا کند. من نمونه اش را دیده ام که استاد مقاله را به دانشجوی دکترایش می دهد و بعضا به دانشجوی فوق الیسانس می دهد تا در حد ایرادات نگارشی مقاله داوری شود.
7- اینکه گفته می شود دکتر نیلی در طی این سالها به دنبال مقاله است به این خاطر است که ان دانشجوی که پایان نامه باهاش کار کرده است نیاز به امتیاز برای ادامه تحصیل دارد و نیاز به مقاله دارد و می دانیم از هر پایان نامه حداقل یک مقاله استخراج می شود بنابراین فرد مقاله اش را باید به همراه اسم استاد راهنمایش چاپ می کند.
و ….
در نهایت حرف من این است نه استادی که مقاله زیاد دارد در ان زمینه حتما با سواد است و نه اینکه استادی تمایل به مقاله دادن ندارد ادم بی سوادی است و توانایی چاپ مقاله هم دارد.
حرف شما درباره نشریات داخلی به طور کلی درست است. اما در مورد مقالات در نشریههای معتبر خارجی چطور؟ اصل بحث آنجاست،
والا در مورد مقالات خارجی باید بگم اینهای که چند اسمی هستند (نه همشون)حقیقتش اینها هم از مرز اخلاقی و علمی عبور کردند(انهای که از داخل برای مقالات خارجی می فرستند را می دونم) حتی تک اسمی ها خیلی هاشون نویسنده کسی دیگه بوده ولی با پول به اسم یکی دیگه چاپ شده یا اینکه اسم بقیه را با پول در کنارشان چاپ میشه. متاسفانه مسله نفع شخصی با مسئله اجتماعی غلبه کرده. من حرفم این نیست مقاله بده بلاخره اگر از بحث علامتدهی هم استفاده کنیم معیار خوبی است متاسفانه از مسیر اصل اش خارج شده و نظارت روش ضعیفه.
دوستمون (ناشناس عزیز) از کهنه کارهای دانشکده های اقتصاد در ایرانه. خیلی دوست داشتم ایشون دیدگاهش رو ذیل مسیله اقتصاد «ایران» هم با ما به اشتراک میذاشت.
با سلام
دوست عزیز اتفاقا من هنوز دانشجوی دکتری و ظاهرا از هم نسلهای خود شما می باشم برگردید یکبار نظرم را بخوانید بعدش در موردش با هم صحبت کنید. من منظور شمارا از مسئله اقتصاد ایران متوجه نشدم. من هم معتقدم چیزی به نام اقتصاد ایران و خارج وجود ندارد در اصل باید اصول و تئوریها را خوب یاد گرفت(که این اتفاق برای اقتصاد خواندهای ایرانی به ندرت می افته ) در مرحله بعدی با اگاهی از مشکلات ایران می توان به حل مشکل پرداخت.
کلا من حرفم این بود که صرف مقاله معیار خوبی برای سنجش نیست. منظورم این بود شما اول بیایید این مشکلات موجود در فرایند چاپ مقاله وجود دارند را حل کنید ان موقع از معیار مقاله برای ارزیابی استفاده کنید. به نظرم یک راهکار این می تونه باشه شمار هیت علمی زیاد بشه تا اینکه افراد در یک زمینه فعالیت کند نه کل علم اقتصاد را . ان موقوع سایر افرادی که در ان زمینه به صورت مشترک با ایشان کار می کنند بتون در مورد ش نطر بدهند که با سواد است چقدر تونسته مرز علم را جابجا کرده چقدر تونسته مشکل اقتصادی را حل کند. شما سایت دانشگاه بارسلونا مراجعه کنید چقدر هیت علمی داره و چایگاهش از رنک 80 در سال 2006 به چه رنکی جابجا کرده اند در حالی ما در ایران با 5تا هیت علمی می خوانیم 100 تا دانشجو را ساپورت کنند اخه مگه میشه. ولا تحصیل دکتری و ارشد(البته این مورد را در مورد شریف صدق نمی دانم زیرا اینجانب از منابع دوره ارشد و دکتری شان و اهمیتی که به دانشجوی ارشدشان می دهندو دروس متنوعی که برای بچه های دکترهاشان می گذارند و اینکه فشاری به دانشجو نمی ارند که حتما مقاله بدهند و … خبر دارم) در ایران واقعا کیفیتش پایینه استادی که هنوز روی برانسون و سنجی گچراتی و …. تاکید می کنه که در مقطع دکتر درس داده بشه چی میشه حالا مقالاتش هم زیاد.
این معیار مقاله باعث شده (به نظرم) اکثر اقتصاد خوانده های داخل خوب تئوری ها ی موجود را یاد نگیرند شما الان برید یک دانشجوی لیسانس که وارد مقطع ارشد می شد متاسفانه از دانشجویان دکتری یا از اساتید می پرسند که می خواهن مقاله کار کنند یعنی یادگیری تئوری براشون مهم نیست فقط می خواهند خودشان را به مقطع دکتری برسانند. این الان برای سیستم اموزش ما معضلی شده.
حرف بنده این است که ماهم مثل دانشگاه های خوب دنیا خوب روی تئوری ها در دوره دکتری کار کنیم و در مرحله تز به نمایش بگذاریم.
به نظر من مورد 7 شما کاملا درست است من به آن توجه نکرده بودم. این کامنت تاثیر بسزایی در نتیجه گیری کامنت بعدی من داشت.
اینجانب نیز با معیار مقاله موافق نیستم
1- در ایران اولا افراد زیادی وجود دارند که از سواد بسیار بالای برخوردارند ولی دنبال مقاله رفتن نیستند از زمانی که مقاله برای ارتقا اساتید خیلی مهم شده است اساتید دانشگاه دروس پایه را به امان خدا رها کرده اند و دنبال مقاله افتاده اند البته این گروه باز خوبند گروهی دیگر وجود دارند که دانشگاه دکتری و فوق لیسانس را به صورت مقاله می بیینند و خیلی از مقالات اصلا کار استاد نیست و زمانی که از استاد سوال می شود اصلا نمی دونه که کار چی بوده اصلا به ادبیات و تکنیکش اشنا نبوده و دارای تعداد زیادی مقالات است حال ایا با معیار مقاله میشود این استاد را با سواد دانست
2- خیلی از مقالاتی که نوشته می شود به صورت قراردادی بین اساتید است به این صورت که هر کدام یک مقاله کار کنند و موقع چاپ اسم دو نفرشان می خورد با این حساب یک مقاله در رزومه فرد قرار می گیرد که اصلا سوادش را ندارد.
3- ما در دوره لیسانس استادی داشتیم پروژه های بچه ها را برای خودش مقاله می کرد فصول یک کتاب را به بچه ها می داد و و ترجمه می کردن برای خودش کتاب می کرد. و صاحب بیشترین مقاله بود ولی از سواد این استاد یک مثال بسیار واضح برای شما می زنم
یکی از دوستان سر کلاس از ایشان پرسید چرا در فرمول کشش از لگاریتم طبیعی استفاده می شود جواب این استاد رابشنوید که چون لگاریتم طبیعی در اقتصاد مهم است!!! در حالی که دلیل چیز دیگر بود
4- اکثر ایده ها برای مقاله نوشتن در داخل به صورت کپی از ایده مقاله داخلی است. مخصوصا در زمینه اقتصاد. بنابراین با خواند ن چهار مقاله و توهم کردن انها یک مقاله جدید تولید می شود.
5- فرایند داوری مقاله در ایران خیلی قوی نیست و مقرون به صرفه نیست برای استادی که می خواهد انرا داوری کند. اولا مقاله را برای استادی می فرصتند که اصلا تخصصی در ان زمینه ندارد مثلا استادی که در زمینه اختیارات هیچ مقاله ای ندارد و درس نداده است چطور می تواند ان مقاله را داوری کند بنابراین باید به ویرایش مقاله اکتفا کند. من نمونه اش را دیده ام که استاد مقاله را به دانشجوی دکترایش می دهد و بعضا به دانشجوی فوق الیسانس می دهد تا در حد ایرادات نگارشی مقاله داوری شود.
7- اینکه گفته می شود دکتر نیلی در طی این سالها به دنبال مقاله است به این خاطر است که ان دانشجوی که پایان نامه باهاش کار کرده است نیاز به امتیاز برای ادامه تحصیل دارد و نیاز به مقاله دارد و می دانیم از هر پایان نامه حداقل یک مقاله استخراج می شود بنابراین فرد مقاله اش را باید به همراه اسم استاد راهنمایش چاپ می کند.
و ….
در نهایت حرف من این است نه استادی که مقاله زیاد دارد در ان زمینه حتما با سواد است و نه اینکه استادی تمایل به مقاله دادن ندارد ادم بی سوادی است و توانایی چاپ مقاله می خواهد.
من يك جاهايي برداشتم از نظرات تون اين بود كه انگار ميخواهيد بگيد كدام اقتصاد دان ايراني اقتصاددان بهتري هست نه در اقتصاد ايران بلكه به صورت عمومي. خب كه خدا را شكر اشتباه بود برداشتم :)
خيلي ساده بخواهيم بگيم سوال اينه كه يك حداقل دانشي براي نظر كارشناسي وجود داره. نظر كارشناسي اي كه بشه براساسش سياست گذاري كرد.حالا سوال اينه كه راه حل يكتاست يا نه؟ به نظرم هر دو تاتون داريد يك راه حل را به عنوان راه حل بهتر معرفي ميكنيد. اگر نظر سروش را اكستريم در نظر بگيريم من اتفاقا ميگم كسي كه تو اون چند تا ژورنال تاپ مقاله چاپ كرده صلاحيت نظر دادن نداره، چون مطمئنا تخصصش ايران نيست، از طرف ديگه اون كسي هم كه در اقتصاد ايران كار داوري شده نداره و فقط براساس تجربه اش حرف ميزنه هم قابل توجه نيست. ماشالله ايراني ها همگي فيلسوف، اقتصادان و سياست دان هستند. راننده تاكسي هم در مورد اقتصاد نظر ميده، حالا فلان كارشناس تو بانك مركزي كه ديگه جاي خود داره! كارشناسي كه لزوما براساس شايستگي وارد اون سيستم نشده.
طبق این فرمایش شما اگر یه مدل سیدراسکی رو برداشتیم و با بتا، دلتا ایران کالیبره :) کردیم و در ژورنال رفری شده ی اوپک رویو ! چاپ کردیم صلاحیت بیشتری برای اظهار نظر درباره اقتصاد «ایران» داریم تا کسی که منظم داره تو بالاترین سطح دنیا پژوهش اقتصادی میکنه.
اولا که من صفر و یک نمی بینم که بگم این روش یا اون روش به هر دو تاش نقد وارده، هم چیزی که حامد میگه، هم چیزی که سروش میگه. تو این دورانی هم که تو علم و پژوهش بودم، یاد گرفتم که باید در مورد یک چواب یک سوال فکر بشه، این طوری نیست که بشینیم دور همی بگیم این روش بهتره و اون یکی بدرد نمی خوره، دقت هم کنی حامد و سروش دارند با هم دیالوگ میکنند.
دوم اینکه، اگر ادعا این را داری که میدونی تو سطح بالای اقتصاد دنیا چی میگذره، باید بدونی که اقتصاددانهای بزرگ تاکید روی دقیق بودن دارند، دقیق برای من بگو پژوهش تو بالاترین سطح دنیا یعنی چی؟
ما باید به جایی اینکه خط کش تعریف کنیم، بیاییم آدم ها را بزاریم کنار هم و بگیم کی از کی بهتر هست تو یک زمینه خاص. اینطوری فقط در مورد تفاوت ها دو نفر را معیار میگیریم و نظر میدیم.
من به طور مثال سروش و حامد را در مورد اقتصاد ایران صاحب نظرتر از مثلا پرسکات می بینم.
حالا اگر خواستیم دکتر صالحی اصفهانی را با دکتر نیلی مقایسه کنیم، اونوقت باید بپرسیم تو کدوم زمینه؟ اقتصاد جمعیت یا بازار ارز؟
ببین فقط کسی میتونه همچین ادعایی رو بکنه که خودش در اون سطح پابلیکیشن داشته باشه.البته ادما میتونن با توجه به مقالاتی که خوندن شهودی نسبت به اونچه در اون سطح میگذره داشته باشن.این بحثی که سروش شروع کرد به نظرم ابعاد مختلفش باز شده و دیدگاه های مختلفمون رو در موردش گفتیم: بنابراین ادامه اون چیزی اضافه نمی کنه و تکرار دیدگاه هامونه.فقط یه نکته رو من دوست دارم بگم :
ببین رفیق من به شخصه پدیده «اقتصاد ایران» رو ناشی از حقارت های تحصیلی اقتصاد خوانان ایرانی میدونم.وقتی با این حقیقت تلخ مواجه میشیم که با وجود همه زحمات طاقت فرسایی که کشیدیم نمی تونیم تو ژورنال های معروف پابلیکیشن داشته باشیم اونوقته که دست به اختراع «اقتصاد ایران» میزنیم تا به حساب خودمون با اون اطلاعات بی ربطی(به علم اقتصاد) که از این کشور داریم سعی کنیم عقب افتادگی توی سطح پژوهش هامون رو کاور کنیم و این سرخوردگی رو التیام ببخشیم در حالی که این موضوع کاملا طبیعی هستش و برخاسته از ماهیت پیچیده علوم انسانی و پروسس عجیب اموزش اون اه. هنوز زمان لازمه
تا این موضوع درک بشه و باهاش سازگاری پیدا کنیم.البته یه انگیزهای «دیگه» ای هم (درکامنت های قیلی گفتم که نمی خوام واردش بشم) هست که خوب من امیدوارم اینجا وجود نداشته یاشه.من برام عجیب بود که ظاهرا خود حامد با تو موافق بود که در زمینه «اقتصاد ایران» میتونه با «پرسسسسسسکات» ! رقابت کنه :)
اولا كه رفيق خودتي، من كلا به اين كلمه حساسيت دارم چون من را ياد خيانت هايي كه چپ ها به اين مملكت كردن ميندازه. من اسم دارم. ميخواي صميمي بشي هم ميتوني بگي دوست
دوم، برو به سايت دانشگاه هاي رده بالاي اقتصاد يك نگاه بنداز ببين چند تا از استادياراي كه استخدام كردند، مقاله دارند. اگر دارند چند تا دارند و كجا چاپ شده. بايد صبر كني بزاري ٥ سال از فارغ التحصيلي اين نسلي كه تو دانشگاه هاي خوب دكتري گرفتن بگذره، بعدش بيايي در مورد حقارت و اينا حرف بزني. برو علي شوريده را گوگل كن ببين مقالاتش چند تا ارجاع گرفته تا ببيني حقارت تحصيلي را كي داره. خودت ميگي خودت هم با چيزي كه گفتي حال ميكني.
سوم، خود اقتصاددان هاي آمريكايي تو وضع اقتصادي آمريكا موندن، خيلي از دانشگاه ها هم تحقيقاتشون تو باقالياست و كلي بهشون نقد وارده. پژوهش هاي اينا به درد خودشون ميخوره، اول و آخرش امثال سروش و حامد بايد رو اقتصاد ايران كار كنند، چون دغدغه ايران را دارند. هستند كسايي كه بي خيال ايران شدن و دارند رو اقتصاد آمريكا كار ميكنند و از نظر مالي و به قول شما مقاله چاپ كردن وضع خوبي هم دارند.
در ضمن من شماره گذاري ميكنم كه براساس همون شماره گذاريىها جواب بدي، نه اينكه موضوع جديد مطرح كني. اينجا بحث نمي كنيم كه فقط بحث كنيم، بحث ميكنيم كه ياد بگيريم.
اصطلاحات جالبی شما استفاده می کنی : باقالیا :)، حال کردن:) صمیمی بشی:) توش موندن :):)
البته خب طبیعی اه.
مگه اختراع «اقتصاد ایران» مال این چند سال اخیره آخه؟
اون «دوست» شما بود که می گفت چون اقتصاددونای ایرانی بی سوادن :) پیپر چاپ نکردن و من در جوابشون یاد اور شدم اعتبار داده شده به دانشگاه هایی مثل هاروارد، برکلی ومینه سوتا این قدر معتبر هست که سواد این افراد رو»گارانتی بکنه …
دکتر شوریده چه ربطی به سفره «اقتصاد ایران» داره؟ چرا شما از خودتون مایه نمیذارین؟
چرا اینقدر با لحن نامناسب با هم صحبت میکنید؟ هویت من مشخصه، من نه دوست بابک هستم نه رفیق شما! متاسفه سعادت آشنایی با هیچ کدام از شما عزیزان را هم نداشتم!
من گفتم اقتصاد خونده های ایرانی، همگی تازه پا هستند، دلیلش هم اینه که یه وقفه طولانی مدت بین آموختن اقتصاد بین ایرانی ها افتاده. بدنه دانش خیلی قوی، اونطور که الان در آمریکا هست، هرگز در ایران وجود نداره، به همین دلیل نتونستن به حدی برسند که مقاله چاپ کنند توی ژورنال درجه یک. ضمناً اضافه کردم که با روندی که مشاهده میشه، به زودی میتونند خیلی از همین دانشجوهای نسل جدید، مقاله قوی توی ژورنال قوی چاپ کنند.
در مورد دانشگاه هم گقتم برند دانشگاه درجه یک، لزوماً دانشجوی درجه یک را گارانتی نمیکنه.
من کلا تو این بحث شما رو خطاب نکردم. منظورم کامنت:»
در ژانویه 16, 2013 در 4:27 ق.ظ. | پاسخ سروش
به نظر من وجود داره. کسی جلو استادان ایرانی را نگرفته که برای بهترین مجلات اقتصاد مقاله بفرستند. فقط بی سوادی این افراد است که احتمالا بزرگترین مانع است. چرا چیزی که برای آمریکا خوبه برای ما بد است. تا کی می خواهیم فکر کنیم حتما ما تافته جدابافته هستیم؟
در ژانویه 16, 2013 در 12:17 ب.ظ. | پاسخH
والا ما اخر نفهمیدیم منظور تو از «بهترین مجلات اقتصاد» چی هستش؟ منظورت Opec Review اه:) یا QJE,JPE ؟ به هرحال الان ما فارغ التحصیلانی از هاروارد، یو پن، برکلی،مینه سوتا، کمبریج و … داریم که هنوز پیپری در مجلات گروه دوم چاپ نکردن.با معیار تو اینا همشون بی سوادن .شما بی محابا می نویسی عزیزمن. من که عددی نیستم ولی مطمینم این فارغ التحصیلایی که گفتم کیفیتشون از حدی بالاتره به این دلیل که اعتبار دانشگاهشون توی نهادهای «جهانی» متخصص در تحلیل اصطکاک های اطلاعاتی مرتب ارزیابی میشه و جزو بالاترین «برند» ها هستش. منظور من از مجلات یا دانشگاه های «معتبر» مجلات و دانشگاه های «محلی» قابل اتکا بود که برند هایی محلی اما جدی رو به افراد بدن که خوب ایران فاقدشه: یعنی مجلات داخلی و برندهای دانشگاهی داخلی سیگنال مشخصی از کیفیت فرد نمیده به دلیل دیورسیفیکیشن بالایی که محصولات این مجلات و دانشگاه ها دارن نمیشه از حداقل کیفیتی مطمین بود.»
بود.
من در كامنت هام توهين و بي ادبي نمي بينم.
من تو كافه اينطوري صحبت ميكن، اگر خواستي مي تونيم براساس عرف ديپلماتيك هم صحبت كنيم.
اولا كه خوشم مياد جواب نداري، اما مياي يك چيزي ميگي كه گفته باشي
دوم، اون مايه گذاشتن را خوب اومدي
سوم، شما خارج از ايران داري اقتصاد ميخوني يا خوندي؟ فارغ التحصيل بركلي ميشناسم كه شاگرد شانون بوده، اگر باهاش يك ساعت حرف بزني دو تا ايده نميتوني براي تحقيق در بياري!
چهارم، تو گفتي بچه هاي ايراني كه اقتصاد خوندن نتونستند مقاله هاي خوب چاپ كنند، من گفتم علي شوريده.
پنجم، من از يك طرف با سروش موافقم از يك طرف با حامد. سروش دوستم هست، ولي من از سروش دفاع نمي كنم، با تو مخالفت ميكنم، چون براي خودت يك چيزايي را پشت سر هم رديف ميكني و اون وسط به يك سري از آدم يك تيكه اي ميندازي و ميري. بحث كن! بحث علمي نه بحث پايه كرسي :)
من برام سواله، هم از سروش و هم حامد که چرا اقتصاد دان ایرانی را معادل با اقتصاد ایران دان میگیرید؟ یک نفر میتونه ایرانی باشه، اقتصاد هم خونده باشه، اما اصلا اقتصاد ایران را بلد هم نباشه ولی از نظر آکادمیک موفق باشه. از طرف دیگه، یک نفر میتونه اقتصاد خونده باشه و روی اقتصاد ایران خوب کار کرده باشه، ولی چون موضوع اقتصاد ایران برای مجله های رده اول اقتصادی جالب نیست، مقاله ای هم نتونسته باشه چاپ کنه! خب این شدنیه دیگه!
من با سروش از این نظر موافقم که حتی اگر کسی داره تو اقتصاد ایران کار میکنه باید ببینیم تو کدوم قسمتش داره کار میکنه، اگر یک نفر داره روی اقتصاد پول کار میکنه، نباید بریم ازش در مورد مسکن ازش سوال کنیم! مثل اینه که بریم از مهندس مکانیک سیالات بخواهیم بیاد برامون موتور ماشین را طراحی کنه. میتونه در مورد موتور ماشین حرف بزنه ولی حرفش به اعتبار اون مهندس طراحی موتور نیستش!
ولی سروش بدون اگر کسی بخواد رو اقتصاد ایران کار کنه، نمیتونه مقاله اش را تو اون 6 تای معروف چاپ کنه، باید معیار را به قول خودتون شل کنیم.
بابک من متوجه سوال تو نشدم. یعنی فکر نمیکنم چیزی متفاوت از پاراگراف اول تو در ذهن داشته باشم. حداقل دغدغه خود من در این بحث اقتصاددانانی هستند که روی ایران حرف میزنند. اقتصاددان ایرانی که روی ایران کار نمیکنه که داره توی بازار جهانی کار میکنه و اعتبارسنجیاش روشنه.
کل پاراداکسی که دارم سعی میکنم سروش را متوجهش کنم همون جمله آخر توه: اگر بخواد روی ایران کار کنه حالا حالاها نمیتونه جای برتر چاپ کنه. اگر ژورنالهای برتر را هم کنار بزاریم همه یه مقالههایی دارند یا میتونن داشته باشند و دیگه کسی فیلتر نمیشه.
دست همگی درد نکنه
بحث بسیار خوب و لازمی رو شروع کردید. من با با معیار مقاله موافقم
1- این معیار باید برای ما دانشجوهای فعلی و فارغ التحصیلان جدید که روزنامه و نشریات جدیدا علاقه زیادی به معرفی و مصاحبه کردن با هاشون پیدا کردن بشه و نه استادهای ما که در زمان خودش که ما رو آموزش دادند مشخصا از همه هم رده هاشون بیشتر از اقتصاد جریان اصلی سررشته داشتند و ضمنا از نزدیک با اقتصاد ایران هم درگیر بودند و هستند
2- کسانی که در شرکتها سطح بالا کار می کنند همانطور که نیام گفت با همین معیار مقاله استخدام شدند. در حقیقت این آدمها اگر اونجا نبودند حتما توی یک دانشگاه بودند و در حال تحقیق. ضمن اینکه این افراد این قدر زیاد نیستند که نشه اونها رو شناخت.
3- اتفاقا معیار مقاله باعث تلاش بیشتر و بیشتر می شه. هر چقدر رقابت برای چاپ مقاله و به موازات اون تعداد کساییکه مقاله های بی کیفیت در ژورنالهای سطح پایین منتشر می کنند بیشتر بشه ، همانقدر هم افراد با کیفیت تر تلاش بیشتر می کنند برای چاپ کردن در ژورنالهای سطح بالاتر تا خودشون رو از محققین بی کیفیت تر جدا کنند. در حقیقت این معیار به مرور باعث ایجاد و هل دادن نسل جدید اقتصاد خونده ها مثل ما برای سخت کار کردن می شه و فضای آکادمیک و سیاست گذاری ایران رو در مسیر نزدیک شدن به فضای آکادمیک و سیاست گذاری آمریکا می اندازه. هرچند که خیلی باهاش فاصله داریم.
4-همه می دونیم که در آمریکا کسانیکه مشاوران اقتصادی و سیاستگذاران هستند کسایی مثل لری سامرز هستند که هنوز مقاله چاپ می کنند. در نهایت معیار مقاله برای دعوت شدن برای مشارت در امر سسیاست گذاری هم خودش مشوق لازم می شه برای کسانیکه کار سیاست گذاری و اجرایی رو به کار صرف دانشگاهی ترجیح می دهند. این طوری اونها هم می دونند که باید اول نشون بدهند که صلاحیت لازم رو دارند.
حامد من با این نظرت کاملاً موافقم.
اگرغیر متخصصان بخواهند کسی را انتخاب کنند، راهش دانشگاه است که متاسفانه همان مسیری را میرود که قبلاً دکتر شدن رفت. اما چیزی که موجب خوشنودی است، این تعداد زیاد دانشجوهای خوب اقتصاد است و فضای بازی که به یمن تکنولوژی به وجود امده. یعنی کم کم هم نقاد خوب به وجود آمده و هم رسانه خوب. این اتفاق فرخنده ای است.
نیام! کلیت حرفی که میزنی درست است ولی دقت کن که هدف نوشته سروش معیار دادن به غیرمتخصصان بود. جامعه اقتصاددانان که راحت میتواند آدم قوی و ضعیف را تشخیص بدهد و لذا اینکه میگویی در بلندمدت نمیتواند همکارانش را فریب بدهد کاملا درست است ولی صورت مساله ما این نیست. مساله این است که آدم غیرمتخصص چه طور بتواند اقتصاددان خوب و بد را تشخیص بدهد؟
وقتی به نکته خیلی مهمی که H (در ساعت ۵:۴۰) گفته دقت کنیم معضل پیچیدهتر میشود. الان این قدر بساط انتشارات بیکیفیت و فساد اطراف آن زیاد شده که دیگر چیزی به اسم مقاله (با انواع پسوندها: خارجی٬ بینالمللی٬ ISI و امثال آن) نمیتواند علامت معتبری برای فرد غیرمتخصص باشد.
بحث من این است که ما خودمان نباید با طرح مقاله به عنوان راه علامتدهی به گسترش اعتبار این ابزار بیکیفیت دامن بزنیم. یک وقتی مدرک دکترا علامت اعتبار بود و دیدیم که چه طور بیاعتبار شد. دور از ذهن نیست که مقاله هم در کشورهای در حال توسعه همین مسیر را برود (ضمن اینکه تا حدی رفته).
بیایید گزینه فعالین در صنعت بسیار با سواد را از بقیه جدا کنیم. اصلاً بپدزیم که کسانی که در فلان هجفاند در فلان سطح کار یکنند باسوادند. قبول.
بقیه را چگونه ارزیابی کنیم؟ آن اکثریتی که در دانشگاه مشغولند و یا در آینده نزدیک شغول خواهند شد.
بهتز است فعلاً هیئت علمی شریف را وارد این معادله نکنید.
ایا این فرض را قبول دارید که دانشگاه میتواند کمک بزرگی به صنعت باشد؟ نه تنها راه چاره، اما احتمالاً بهترین راه چاره را دانشگاه ارائه میدهد همواره. ممکن است یه فرد دانشگاهی نظری اشتباه بدهد ولی نهایتاً جامعه دانشگاهی تفکر جمعی بهتری ارائه میدهد. اگر این فرض را قبول ندارید که اصلاً بحث تمام است، ولی اگر قبول دارید، احتمالاً باید این را هم بپذرید که در همین سیستم دانشگاهی، شاید تنها مهیار ارتقا داشتن مقاله است. ممکن است کسی به قول حامد با چند تا مدل VAR بتواند من عامی را خام کند، اما در بلند مدت، متخصصان و همکاران خود را هرگز نمیتواند گمراه کند. زندگی آکادمیک به دور از قیل و قال و هارت و پورت است. شما چه بخواهی و چه نخواهی، علی رغم تمام کاستی ها و نقص هایی که سیستم ارزشیابی برای نوشتن مقاله دارد، اگر طالب ماندن در دانشگاهی، باید مقاله داشته باشی. مقالات شما هم نباید چند تا مدل VAR باشد، چون باید پیوسته تولید کنی. میتوان چند تا مقاله با دیدی سطحی نوشت، اما نمیتوان اعتباری آکادمیک را روی آنها بنا کرد.
من اگرچه از تمام شلی یا تنگی فیلتر مقاله برای سنجش تخصص آگاهم، چون قیلتر بهتری ندارم، فعلاً به آن راضیم.
حالا برگردیم سراغ هیئت علمی عزیز شریف. من متاسفانه فرصت آشنایی با هیچ کدام از این بزرگواران را نداشتم، اما فکر میکنم تاثیری که آنها بر شما داشته اند و دیدی که شما از آنها در دوره کارشناسی دارید، مشابه همان تاثیری باشد که استادان صنعتی اصفهان در دوره کارشناسی بر من داشتند. من با تمام احترامی که برای آنها قائلم، هیچ کدامشان را از این فیلتر رد نمیکنم. بماند که نوشتن مقاله مهندسی به مراتب راحت تر از مقاله اقتصادی است.
مشکل بزرگ اینجاست که پس با این فیلتر همین چار نفری که همه نسبت به صلاحیت آنها متفق القولند را نیز باید بگذاریم کنار. به نظر من جواب این اگر، حقیقت تلخی است که دلیل آن را باید در اندیشه حکومت چند ده پیش و دیدگاه و نظرش به علوم انسانی و بالاخص اقتصاد و کاربرد آن جستجو کرد.
این که اقتصاد مال ما نیست و مال چیز دیگری است، باعث شد وقفه طولانی مدتی بین روند دانش آموزی در اقتصاد بیافتد. کسی که 20-30 سال پیش مثل شما میتوانست بیاید آمریکا و یا اروپا و شاید الان یکی بشود مثل پسران، ماند ایران یا احتمالاً برق خواند و این شد که دانشکده برق شریف شد برق شریف و اقتصاد شریف همینی است که الان میبینید.
اگر جمع دانش آموختگان اقتصاد ایرانی جمع بزرگی بود، این بحث خیلی راحت تر پیش میرفت. مثال ها خیلی بیشتر بود. فعلاً جامعه آماری خیلی کوچکی است و به همین دلیل خیلی سخت است که صحت تئوری را روی آن بررسی کرد.
جالبه کسی که خودش اسم اساتید توی ایران را ردیف کرده و در مورد سوادشون نظر میده جرات نداره اسم خودش را بالای وبلاگش بیاره :) میگه اسمشو نمیگه تا مردم مرعوب اسم و رسمش نشن :)
و معلومه شما چقدر نابینا تشریف دارید. چون بعدش گفتم اسمم را نمی گذارم تا کسی بی سوادی ام را مسخره کند. استاد محبوب شما اگر بلد نیست یک مقاله در مجلات خوب اقتصادی بنویسه که مربوط به ایران باشه، احتمالا تنها دلیلش بی سوادی استادتان است. این را هر بی سوادی مانند من می تواند ادعا کند. اصلا مهم نیست مدرک من چیست.
به هرحال اتفاقا این مسیله » رتبه بندی اعتباری » توی دانشگاه ها، برای اپلیکنت ها، استادها ،دانشجوها ، هم مثل بقیه جاها کاملا مطرحه.منتها یه وقت توی جامعه سرراست اکادمیک امریکا این رتبه بندی می خواد انجام بشه که خوب خیلی راحت تره.ولی یه وقتی هست که توی جامعه جهان سومی مثل ایران یا هند مثلا می خواهیم رتبه بندی کنیم دانشجوها رو، استادا رو : خوب کار خیلی سخت میشه: چون حقه بازی خیلی بیشتره به این دلیل که اطلاعات خیلی سخت تر جریان داره و نهاد های اعتباری تعریف شده ای مثل دانشگاه های «معتبر»، مجلات «تاپ» وجود نداره که به اتکای تجربه و مهارت اونا توی تشخیص اطلاعات خصوصی بشه رتبه بندی کرد.
به نظر من وجود داره. کسی جلو استادان ایرانی را نگرفته که برای بهترین مجلات اقتصاد مقاله بفرستند. فقط بی سوادی این افراد است که احتمالا بزرگترین مانع است. چرا چیزی که برای آمریکا خوبه برای ما بد است. تا کی می خواهیم فکر کنیم حتما ما تافته جدابافته هستیم؟
والا ما اخر نفهمیدیم منظور تو از «بهترین مجلات اقتصاد» چی هستش؟ منظورت Opec Review اه:) یا QJE,JPE ؟ به هرحال الان ما فارغ التحصیلانی از هاروارد، یو پن، برکلی،مینه سوتا، کمبریج و … داریم که هنوز پیپری در مجلات گروه دوم چاپ نکردن.با معیار تو اینا همشون بی سوادن .شما بی محابا می نویسی عزیزمن. من که عددی نیستم ولی مطمینم این فارغ التحصیلایی که گفتم کیفیتشون از حدی بالاتره به این دلیل که اعتبار دانشگاهشون توی نهادهای «جهانی» متخصص در تحلیل اصطکاک های اطلاعاتی مرتب ارزیابی میشه و جزو بالاترین «برند» ها هستش. منظور من از مجلات یا دانشگاه های «معتبر» مجلات و دانشگاه های «محلی» قابل اتکا بود که برند هایی محلی اما جدی رو به افراد بدن که خوب ایران فاقدشه: یعنی مجلات داخلی و برندهای دانشگاهی داخلی سیگنال مشخصی از کیفیت فرد نمیده به دلیل دیورسیفیکیشن بالایی که محصولات این مجلات و دانشگاه ها دارن نمیشه از حداقل کیفیتی مطمین بود.
فکر میکنی چند درصد دانشجوهای شیکاگو یا یوپن میتونند به حد استاداشون {متخصص دارای اعتبار جهانی} برسند؟ خیلی خیلی کم. اما با این حال، احتمال موفقیت این دسته از دانشجوها نسبت به دانشگاهای درجه دو و سه بسیار بالاتره.
به نظر شما همه دانشجوهای برق شریف 100% شون باسوادند؟ میتونی بگی باهوشند، چون از غول کنکور به خوبی رد شدند، اما لزوماً باسواد نیستند، چون هستند مثالهایی که از همین دانشجوها که از مراحل بعدی نمیتونند عبور کنند، اگرچه بسیاریشون موفقند.
همین قضیه در مورد هر دانشگاهی در سطح خودش مصداق داره.
بنابراین در مخالفت با نظر شما میگم که این فیلتر سروش به درستی، درصد بسیار بالایی از دانش آموختگان استنفورد و شیکاگو رو از خودش رد نمیکنه. مطمئنم که خود اونا نیز خودشون رو متخصص در سطحی که فیلتر سروش تعریف کرده، نمیبینند.
این برند محلی و … رو نیز من واقعاً متوجه نمیشم. وقتی یک سیستم مورد قبول جهانی وجود داره، چرا ما ازش استفاده نکنیم؟ به نظر شما سخته که 10 تا ژورنال درست و حسابی اقتصاد رو معرفی کرد؟ من مطمئنم که این کسانی که اینجا رو میخونند خیلیشون به راحتی میتونند حداقل 4 تا ژورنال که کسی در کیفیتشون شک نداره رو بدون حتی فشار آوردن به حافظشون برات ردیف کنند.
ما باید بپذریم که خیلای خیلی عقبیم. مخصوصاً در اقتصاد و البته مدیریت. باز جای شکرش باقیه که شما اقتصادی ها چند تایی متخصص با نام و نشان که در مورد ایران ممکنه کار کرده باشند دارید که همتون بر تخصص آنها متفق القولید، در مدیریت یا چنین کسانی وجود ندارند، یا اگر دارند، سالهاست که با ایران و مسائل ایران و حتی مخاطب ایرانی خداحافظی کرده اند. بسیاری از آنها را من شخصاً ملاقات کردم و به تجربه میگم حتی تمایلی به فارسی صحبت کردن ندارند. همین به نظر من قحط الرجال الان باعث شده است که ما اینجا اینقدر سر و صدا کنیم. اقتصاد و مدیریت برای دانشجویان ایرانی، مثل فیزیک و شیمی است، برای دانشجویان دارالفنون زمان امیرکبیر، حالا با خیلی ارفاق، زمان پهلوی اول. شما نسل اولی هستید که بعد از یک وقفه 30 ساله دارید تازه اقتصاد میخونید، حالا حالا هم هیچ کدومتون – با عرض معذرت – هیچ جیزی نخواهید شد. کسایی مثل من که مدیریت میخونند هم البته از این قاعده مستثنی نیستند.
نکته مهم اینه که بدون تعارف این حقیقت را بپذیریم و بدانیم که در ابتدای کاریم
نتیجه گیری شخصی من از این بحث ها و نظرات این است که متخصص در اندازه ای که اینجا مد نظر است، تنها راه شناختنش، مقاله و کارهای آکادمیک فرد است. اگرچه تاکید میکنم که این روش هم مانند هر روش دیگری خطا دارد ولی نسبت به دیگر گزینه ها بهترین روش موجود است. مساماً در آینده نه خیلی دور، تعداد متخصصان ایرانی در این حد، بسیار زیادتر از آنی میشود که الان هست.
ببخشید ولی من کلا کامنت های شما رو چه در وبلاگ حامد و چه در اینجا خیلی وارد نمیدونم.
اولا مسایل مختلفی در اونها طرح شده که بسیار پراکنده است و خیلی سطحی از روش رد شدید:
مثلا کی گفته کنکور قراره هوش ادما رو بسنجه؟ ایا تستی که «سنجش» طراحی میکنه چه قدر ابزار انبایاسدی برای اینکاره؟ و خیلی نکات در هم و برهم دیگه.یعنی نوشته هاتون کوهرنسی نداره.
به هرحال الان ما نیازمند این هستیم که سره رو از ناسره تشخیص بدیم.واقعا این موضوع بدیهی نیست؟
بالاخره بازار نیروی کار اکادمیک محلی ایران می خواد با بازار جهانی مرتبط بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب اگر پاسخ مثبته پس ما تا زمانی که با برند های جهانی نتونیم کار کنیم نیازمند برندهای محلی هستیم تا
این تجارت شکل بگیره و گرنه هیچ وقت نمیتونیم وارد تعامل بشیم به دلیل وجود تنوع بسیار زیاد در محصولات داخلی(واریانس بالای کیفیت) و وجود اطلاعات خصوصی زیاد در این بازار نیازمند این هستیم تا مجلاتی » محلی» اما متخصص و انبایاسد داشته باشیم که اعتباری در حد ارزش متوسط بازار برای پژوهشگران جدی ایجاد کنند و گرنه فقط بنجل(Lemons) ها میدان دار تحلیل و حضور اجتماعی میشن که باعث میشه ارتباطمون هم چنان با بازیگران جهانی قطع بمونه.
من نگتم کنکور لزوماً هوش رو میسنجه، اما به احتمال بسیار زیاد 100 نفر اول کنکور بسیار باهوش تر از عموم جامعه هستند. در این شکی داری شما؟ استثنا نیار لطفاً برای مثال نقض که یکی رو میشناسی خیلی خنگ بود ولی چون کلاس تست زنی رفته بود، شد رتبه 1 کنکور.
نکته دوم اینه که همین 100 نفر افراد باهوش، لزوماً در دانشگاه به خوبی تحصیل نمیکنند و همین باعث میشه که لزوماً با سواد نباشند. اگرچه باز هم به طور نسبی از فارق التحصیلان فلان دانشگاه پیام نو در فلان روستای ایران باسواد ترند. باز میگم لطفاً مثال استثنا نیار که فلان دانشجوی پیام نور خیلی با سواده.
امیدوارم این توضیح قسمت اول رو روشن کرده باشه، یا به قول شما کوهرسنی داشته باشه :)
همین مثال را بعد بسط بده به استنفورد. شما گفتی همه دانش آموختگان استنفورد و بقیه دانشگاه های درجه یک دنیا، باسوادند ولی چون مقاله ندارند و از فیلتر سروش رد نمیشند، پس فیلتر ایراد داره. من با عنایت به مثال اول؛ گفتم، نه عزیز من، خیلی از همین دانشجو های استنفورد ، اگرچه باهوشند، ولی لزوماً باسواد نیستند. سواد سطح بالا، در حد تخصص جهانی رو باید با نوشتن مقاله های درجه یک در ژورنال های درجه یک اثبات کرد، وگرنه مدعی زیاد است!
من کی گفتم سره رو نباید از ناسره تشخیص داد؟ اصلاً همه این بحث بر سر راهکار شناخت سره است از ناسره. شما میگی چون فعلاً ما عرضه نداریم کار درست و حسابی انجام بدیم، بیاییم دور هم جمع شیم، خودمون یک ژورنال راه بندازیم. بعد هر کی تو اون مقاله داشت بشه سره. من میگم نمیشه عزیز من. اینکه میگه میشه مصداق خفته را خفته کی کند بیدار! داور او مجله من درآوردی شما میشه یکی مثل من نوعی بی سواد. یه سیکل معیوب ادامه پیدا میکنه. ضمن اینکه حتی اگر دنبال یه همچین ژورنالی باشی باز هم به اندازه کافی میتونی ژورنال با کیفیت پایین پیدا کنی. از اونجا شروع کنید، کم کم که باسواد تر شدید، ایشالا توی Econometrica و AER هم مقاله مینویسید.
برند محلی چه صیغه ای هستش؟ واقعاً فکر میکنی با ژورنال ایرانی میتونی تعامل ایجاد کنی با جامعه جهانی؟ کدوم آدم درست و حسابی حاضرمیشه وقتش رو بزاره مقاله های ژورنال شما رو بخونه چه برسه به اینکه بخواد داوری کنه براش و یا مقاله توش چاپ کنه! این تعاملی که شما فکر میکنی، هرگز با درست کردن یه ژورنال جدید ایجاد نمیشه.
اگر فعلاً کسی نیست در اون حد و اندازه ها که مد نظر ماست، توی ژورنال های پایین تر مقاله بنویسد، به مرور زمان سوادش و کاراییش بیشتر میشه، میتونه اونوقت توی جاهای بهتر هم پیپر داشته باشه.
امیدوارم موضوع رو باز کرده باشم به اندازه کافی
من اصلا در مورد کنکور ایران نمی خوام صحبت کنم.من خودم مدرسه تیزهوشان درس خوندم.ولی الان خیلی شک دارم که اون امتحانی من در اوردی که سوم راهنمایی دادم چه قدر تخمین زننده «دقیقی» از هوش ادما بوده. شمام بهتره مراقب باشی.
مجله فقط مثالی از نهادهای رتبه بندی بود که اتفاقا ما فاقد اون هستیم.
مجله انگلیسی بنجل هم کم نیست.
اگه شما اقتصاد می خوندی شاید میشد بهتر بحث کرد.
استنفورد چه ربطی به شریف داره اخه ؟ شما همه چی رو با همه چی قاطی پاطی میکنی. لابد کنکورم با GRE قابل مقایسه اس از نظر شما ؟؟؟؟؟؟؟باسواد یعنی چی؟ من گفتم برند استنفورد این رو «گارانتی» می کنه که فارغ التحصیلش از یه «حدی» باسوادتره. یعنی سوادش از یه حدی بزرگتر یا مساویه ولو نتونه تو رقابت با قوی تر ها پیپر پابلیش کنه.
اگرچه بحش سر امتحان تیزهوشان نبود، اما در این مورد منم با شما کاملاً هم عقیدم. امتحان تیز هوشان کلاس سوم راهنمایی که شما درش شرکت کردی، قطعاً اون انتظاری که ازش داشتند رو برآورده نکرده.
یه کم دقیقتر نظرات من و بقیه رو بخون.
من دقیق صحبت نکردم. منظور من از بهترین مجلات دقیقا این است:AER, JPE, QJE, Econometrica, RED, RAND, و همین طور برو تا انتها. برای من مجلات داخلی ایران اصلا در رنکینگ نیستند و هیچ ارزشی ندارند.
کاملا این معیار من کار می کنه. شما ار فارغ التحصیل هاروارد هستی و خیلی هم کارت میان همکلاسات درسته، خیلی برات زوده بری با تلویزیون ایران مصاحبه کنی و یا با روزنامه مصاحبه کنی و یا برای مدیران اقتصادی کلاس ورکشاپ بذاری و از نظرات خودت به عنوان متخصص حرف بزنی. اشکال نداره تدریس کنی ولی حتما تو هارواردی تازه فارغ التحصیل متخصص نیستی. باید صبر کنی بیشتر کار کنی تا مقاله ات منتشر بشود و بعد شروع کنی به عنوان متخصص نظریه بدی برای public و سیاست گذار
خوب الان دکتر «نیلی ها»، » صالحی اصفهانی ها» ، «جلالی»! ، توی کدوم یکی از این ژورنال هایی که نام بردی ، پیپر پابلیش کردن ؟ امیدوارم نگی که اونا » فرق » دارن چون «مشخصا ؟؟ از همه ؟ هم رده هاشون بیشتر از اقتصاد جریان اصلی؟ سررشته؟؟ داشتند و ضمنا از نزدیک:) با اقتصاد ایران؟؟؟؟ هم درگیر! بودند و هستند » از الان به بعد این قانون پیپیر واسه » بقیه » وضع شده :)، در این صورت «خیلیای» دیگه جزو همین»بقیه» قرار میگیرن که مطمینم مطلوب خود تو هم نیست.
در مورد ژورنال های «ایرانی» : ببین اوپک رویو هم ایرانی نیست ولی همه جور پپیری توش پیدا میشه. به قول رفیقمون جزو ژورنال های «به اندازه کافی با کیفیت پایین» قرار میگیره که باید از اونجا شروع کنیم:) تا «کم کم» به اکونومتریکا برسیم.انگار مثلا جاده مشهد تهرانه که بعد از نیشابور به شاهرود می رسیم. نه عزیز جان اصلا قصه این نیست.
یه نکته دیگه : بعضی از ورکینگ پیپرهای NBER، یا Brookings اعتبارش خیلی زیاده، اینام حساب نیست ؟؟؟؟
بله خوب سوادشون در حد AER نیست. هیچ فرقی با بقیه ندارند. استاد من بوده اند و در این حد خوب نیستند با کسی که شوخی نداریم. در متن من داشتم می گفتم آیا برای مشاوره به مثلا دولت متخصص هستند که جوابم با معیارهای شل آری بود. ولی کسی که مقاله ندارد اصلا و هیچ کدام از بقیه شروط را ندارد نباید ازش مشاوره گرفت.
تا حد اطلاع من، ما هیچ مقاله ای در مورد ایران نداریم دکه ر این مجلات چاپ شده باشد. از استادهای ساکن ایران هم فقط یک نفر هست سابقه چاپ مقاله در این مجلات را داشته باشد. البته نباید هم انتظار داشت آنچه در AER در مورد ایران چاپ می شود خیلی به درد ایران بخورد.
در عین حال، این افراد بهترین مقالات و پروژه های در مورد ایران را انجام دادند و اعتبارشان در حد همین مقالات است.
در واقع هر مقاله به اندازه میزان ارجاعات معتبر است. این دو جایی هم که گفتید بعضا مقاله خوب دارند ولی مقالات اینجاها معمولا بعدا در مجله ای چاپ می شود.
ببین اصلا این اصطلاح مضحک اقتصاد «ایران» ، در باره «ایران» ، کلان «ایرانی» و… رو فراموش کن.اقتصاد همه جای دنیا یه جور کار میکنه. اونایی که این اصطلاح رو جا انداختن دنبال چیزای دیگه ای بودن که من نمیخوام واردش بشم…تورو خدا رها کن این اصطلاح رو.
من با این بخش حرف حامد هم اونجا که میگفت :» چاپ کردن پیپر تو اکنومتریکا مستلزم حل یک مساله «ریاضی باریکه» و بنابراین : نمیتونه انعکاسی از دانش کلی نسبت به اقتصاد کلان «ایرانی» بده. » هم کاملا مخالفم.اگرکسی به طور منظم در این Level بتونه مسایل «باریک» حل کنه این قدر کارش درست هست که اصطکاک های داخلی اقتصاد کوچولویی مثل ایران رو کاملا بفهمه و تحلیل کنه.
من به نظرم تو داری پیچیدگی اقتصادهای محلی را دست کم میگیری. فکر کنم حرف واضحی میزنم ولی تکرار میکنم که احتمالا قواعد پایه اقتصاد همه جا کمابیش یکسانه ولی اگر بخواهی اصطکاکها را مطابق ساختار نهادی به طور درستی وارد مدلها کنی و با دادهها کالیبره کنی و الخ کلی کار میبره. موافقم که کار شاقی نیست ولی به هر حال باید وقت گذاشت و جزییات را شناخت و این اصلا بدیهی نیست.
ببین مثال اکستریم میزنم که بحث پیش بره: تو در اکونومتریکا مقاله چاپ میکنی و یک شکل خاصی از ترجیحات اگزوتیک را در مدلهای مکرو وارد میکنی و خیلی هم خوب است. حالا من اگر از تو بخواهم در مورد رفتار چرخههای تجاری در ایران و واکنش دولت به آن و تاثیرش روی عملکرد بنگاهها و غیره حرف بزنی مقاله اکونومترکایت چه کمکی به اعتبار حرفت میکند؟ (غیر از اینکه نشان میدهد آدم کالیبر بالایی هستی و اگر روی موضوع وقتی بزاری احتمالا طور درستی بهش نگاه میکنی.)
مهم ترین کمکی که میکنه اینه که نشون میده اون فرد «اصول» علم اقتصاد (همون مبانی مارشال !) رو خیلی عمیق فهمیده که میتونه طبق اون اصول تولید دانش کنه.اینجا دو تا بحثه:
1. اینکه بتونه مدل مقداری واسه یه اقتصاد محلی بسازه و احیانا کالیبره کنه: حتی برای اقتصاد های نسبتا سرراست تر امریکای لاتین هم اینکار وقت میبره که بدیهی هستش برای ایران اینوقت بیشتره.
2. واکنش ایجنت ها رو با توجه به سیاست های مختلف به طور کیفی تحلیل کنه. به نظرم برای این کار اگرچه اقتصاددان حرفه ای «قدری» تجربه برای شناخت منافع موجود نیاز داره : اما بعد از کسب این تجربه، تحلیل «خیلی» پرقوت تری ارایه میده(به دلیل تسلط به همون اصولی که در مقدمه گفتم)، تا اقتصاددان داخلی که «شاید» بهتر این منافع و انگیزه ها رو بشناسن(؟؟ واقعا به صرف تجربه اجرایی بهتر میشناسه؟؟؟؟؟؟به نظرم اون چیزی که تو پیچیدگی های اقتصاد های محلی می خوانی هم برای درک نیازمند درک عمیق اصول است که خوب اگر وجود می داشت تولیدات اکادمیک داخلی جهش میزد) اما روی اون اصول اونقدر مسلط نیستن که به تولید دانش رسیده باشن و بتونن این تجربه اجرایی رو با اون اصول ترکیب کنن برای تحلیل شرایط داخل
آقای H جدا معتقدی که آدم مقاله اکونومتریکا مینویسه که بگه اصول مارشال رو فهمیده؟ و آیا واقعا اصول مارشال انقدر کامله که باهاش میشه به معماهای محلی و جهانی اقتصاد جواب داد؟ این طوری که این کارا لازم نیست. آندرگردهای اقتصاد هم بعضا اصول مارشال رو خیلی عمیقرمیفهمند.
مضحک این حرفه که در مورد «اقتصاد ایران» نمی شه حرف زد. مضحک این تفکره که اگر مبانی اقتصاد در همه جای دنیا یکی هست، حتما توصیه های اقتصادی هم یکی هست. مضحک اون استاد ایرانی دانشگاه خارج هست که بدون مطالعه اقتصاد ایران و بدون اینکه حتی اعداد ساده مانند درآمد سرانه و سهم و دولت را بلد باشه برای ایران نسخه می پیچه. این حرف ها را میزنید که حتی یک مدیر میانی در بانک مرکزی هم شماها را مسخره می کنه. چون اون مدیرمیانی می دونه چیزی به اسم «اقتصاد ایران» وجود داره. وقتی استاد جون جونیتون سرش را از برف درآورد و کمی داده های اقتصاد ایران را مطالعه کرد می فهمه که نظم های آماری پایه ای مانند Kaldor Fact که در اقتصاد آمریکا برقرار است در ایران وجود نداره، اونوقت می فهمه «اقتصاد ایران» وجود داره.
اون استاد جون جونی که سرقفلیش مال «بچه های خودتون» اه. من چند استاد داشتم که اتفاقا همشون ادعای «ایران» کار بودن داشتن.دیدکاه هاشون به شما خیلی نزدیک بود:) ولی با من خیلی مشکل داشتن. اتفاقا توشون مدیرای رده «بالا» ی بانک مرکزی هم بودن.
اقتصاد همه جا یک جور کار نمی کنه، این انگیزه ها هستند که همه جا یک جور کار میکنند. ایران هم از هر نظر با آمریکا و اروپا فرق داره. دغدغه اقتصادانان آمریکایی متفاوت از دغدغه اقتصاددانان اروپا هست و همین طور اقتصاددانان ایرانی دغدغه متفاوت از اروپایی ها و آمریکایی ها دارند. چیزی به اسم تورم فقط دغدغه اقتصاددان و اقتصاد خوان ایرانی هستش، اقتصاد سیاسی نفت دغدغه اقتصاددان ایرانی هستش. اینجا استاد داره روی اثر شوک کردیت روی TFP کار میکنه، فکر هم میکنه داره روی مرز دانش اقتصاد کار میکنه، هر کس هم غیر از این ایده ای بده،بهش میگه: This idea is bullshit
به کافی:
ببین شرط «لازم» برای کار کردن در اون سطح درک عمیق نسبت به «اصول» هستش. بدیهی اه که تسلط به ابزار های مدرن در کاربست اون اصول برای پاسح دهی به سوال «اوریجینال» هم لازمه تحقیقات در اون سطحه
همین که می پذیری انگیزه «ایرانی مسلمان» با انگیزه اون یارو جهوده یکی هستش، خودش یک گام رو به جلو اه :). طبیعی هستش که «سوال» ها متقاوت باشه: ایا چهارچوب عقلانی که ما برای پاسخ گویی به سوال های متفاوت انتخاب می کنیم نمی تونه یکسان باشه؟ اگر ما «روش شناسی» این چهارچوب {(همون پرینسیپل مارشال ، ونه اون خزعبلاتی که به اسم متودولوژِی درس میدن)} رو فهمیده بودیم : فکر نمی کنی تحقیقاتمون فرتیل میشد؟
من والا تو اینجا چیزی به اسم اصل مارشال نشنیدم. اتفاقا باهات موافقم که متدلوژی خیلی خوب و قوی هست، با متدلوژی اقتصاد نه تنها اقتصاد بلکه میشه سوالاتی که در علم سیاست، سیاست گذاری، جرم شناسی و… پرسیده میشه را هم میشه بررسی کرد. مشکل اینجاست که در درجه اول، فسلسفه ای که براساس اون این متدلوژی کار میکنه مشکل داره از دید من یا بهتر بگم به اون خوبی که میگند نیست و باید حواسمون موقع استفاده ازش باشه. دوم، این متدلوژی ها شامل یک سری ابزارها و تئوری های ریاضی هستند مثل برنامه ریزی پویا که در جهت سوالاتی که در اقتصاد آمریکا مطرحه هست توسعه پیدا کرده. من نمی دونم چرا شما چکونگی تحقیق کردن و پیدا کردن سوالات خوب تحقیقی را جزیی از آموزش اقتصاد نمی دونید؟ ما لازم داریم تا یاد بگیریم که در مورد اقتصاد ایران چه سوالی را مطرح کنیم و دنیال جواب براش باشیم. اینجاست که بحث اقتصاد ایران مطرح میشه.
معرکه است. همین رو کم داشتیم که بشینیم آدمها رو بذاریم تو ترازو بگیم کی رد میشه از فیلترمون کی رد نمی شه.
حسین اگر چنین برداشتی شده اشتباه من بوده. من کامنت دو تا بالاتر را ادیت کردم
البته این را هم بگذاریم که چنین چیزی در آکادمیک کاملا رسم است و کسی معنی بدی مانند چیزی که شما گفتی ازش برداشت نمی کنه. و البته من هیچ ایرادی نمی بینم معیاری به دست کارفرمایان ایرانی بدهیم تا دزد را از آدم کاردست تشخیص بدهند. چرا چنین فیلتری بد است؟
ممنون سروش. درست میگویی که آنجا صحبت از تنگی فیلتر میکردم و اینجا شلی. دلیلش تغییر برداشتم از برداشت تو از مقاله است. (و آخر کامنتم هم توضیح دادم). اولش فکر کردم داری مقاله را منحصر میکنی به ژورنالهای بالا و گفتم کسی از آن رد نمیشود. بعد وقتی دیدم مقالات دکتر را که من ازش پریدم و گفتم مقاله نداره تو داری میشماری دیدم آهان منظورت آن طرف طیف بوده که در این صورت خیلی گشاد میشه فیلترت و خیلیها ازش عبور میکنند.
ببین این در حد یک حدسه ولی به این فکر کن که چاپ مقاله در ژورنال پایین تا حدی کژگزینی هم داره. ایده درجه یک نمیخواد ولی باید یک وقت ثابتی باید بگذاری برای آمادهسازی مقاله برای چاپ. حالا اگر آدمی باشی که ارزش خصوصی یا اجتماعی وقتت زیاد باشه و اعتبار زیادی را هم از یک ژورنال پایین کسب نکنی٬ کلا بیخیال چاپ مقاله در این سطح میشی. ولی فرض کن کسی هستی که کسی بهت کار مشاوره ارجاع نمیده٬ دانشجو زیاد نداری٬ برای سخنرانی و مصاحبه دعوت نمیشی و الخ. در این صورت هزینه فرصت وقتت کمه و شاید بتونی بشینی تو دفترت و سالی چند تا مقاله این طوری چاپ کنی که از این طریق علامت بدی. (شاید به همین دلیل در خیلی جاها مقاله سطح پایین بیشتر علامت منفی میده تا مثبت). این کژگزینی ممکنه باعث شده باشه که حتی در همین ایران هم اگر به مقاله به صرف مقالهبودن وزن بدی فهرستی که تهیه کنی خیلی غیرشهودی بشه٬ یعنی مثلا آدمهایی که ما میدونیم چیزهای خوبی میدانند ممکنه برن ته یا وسطهای لیست.
مقاله چاپ کردن در جای پایین این قدر که تو میگی «سخت» نیست. مقاله خوب چاپ کردن خیلی سخته. مقاله پایین چاپ کردن ممکنه وقتبر و حوصلهسربر باشه ولی خیلی راحت شدنیه.
من واقعا سنجه بهتری ندارم و نمیگم راهحل دارم. گفتم که صورت مسالهای که گفتی مهم و قابل تامله ولی نقدم صرفا به ابزاریه که ارائه کردی و هنوزم میگم این قدر خطاش زیاده که یا میتونه گمراه کننده باشه یا بهدردنخور. (طرف میره چهار تا مقاله محاسباتی یا صرفا ریاضی یه جایی با ربط و بیربط چاپ میکنه و بعد به اعتبار حرف توی سروش اون آدم غیرمتخصصی که گفتی را گول میزنی چون غیرمتخصص که نمیفهمه مقاله در چه موردی بوده و کجا چاپ شده. میبینه طرف کلی مقاله خارجی داره و بهش اعتماد میکنه و اعتبار میده). (البته این احتمال را برای خودم باز میزارم که به هر حال فرهنگ مقاله چاپ کردن بودنش از نبودنش بهتره حتی اگر جای پایین باشه. شاید حتی اصرار به چاپ مقاله ولو در ژورنال پایین هم باعث بشه طرف مجبور بشه تا یک حدی حرف منسجم و مشخص بزنه و همین سطح بحث را در میانمدت بالا ببره)
یاد یک بنده خدایی افتادم که یک دانشگاهی یک بار استخدامش کرد. طرف تزش را در مورد بهبود سرعت الگورتیم ژنتیک و محاسبات موازی و چیزهای این طوری نوشته بود و چاپ هم کرده بود. بعد به اعتبار اینکه استاد یه دانشکده مدیریت معتبر در ایران بود به عنوان متخصص مسایل مدیریتی در حوزه تحول سازمانی و اینا حرف میزد. مقاله خارجی هم داشت٬ کنفرانس هم رفته بود٬ حتی آن موضوع را درس هم میداد ولی خب …
به سروش(عزیزم سانسور نکن)
ببین اقا این چیزا رو این جوری بی محابا ننویس، ابرو و حیثیت خودتو استادات رو می بری.
تو دکتر پسران رو واقعا می خوای با یکی مثل جلالی مقایسه کنی؟ اینا اصلا Level شون فرق داره مشتی.واقعا نمی فهمی ؟!! وقتی این جوری مینویسی ادم شک میکنه که درس خودتونم شاید خوب نخوندین.
باز حامد خیلی ابرومندانه تر بحث میکنه.
من سانسور نکردم. چی را سانسور کردم.
من نفهمم فبول. حرف حساب اگر داری بزن.
آقای H
اینجا شدیدترین انتقادها هم شده، کسی سانسور نکرده، سعی شده بهش جواب داده بشه. همین پست ریشه اش برمیگرده به یک کامنتی که در انتقاد به ما بود! حالا شما راه افتادی جار میزنی که سانسور شده؟
شما هر حرفی داری بزنه، کافه اهل سانسور نیست!
ببین اقا: من دوبار ذیل پست «چرا ملت ها ناکام می شوند» کامنت دادم: پابلیش نشد. بعد از اون هم ذیل
پست «سدیچ» در دو روز متفاوت باز کامنت دادم : باز هم پابلیش نشد.
گاهی وقتا کامنتا خودکار میره توی هرزنامهها و دست ما نیست. اگه باز این اتفاق افتاد اگه حوصله داشتی ایمیل به زن به گروه ما (اون بالا) تا کامنتت رو منتشر کنیم.
چون گفتید مصداقی بحث کنیم من فقط خواستم یک مثال بزنم. این فرد ادعای اقتصاددان بودن ندارد، اصلا هم دانش آکادمیک اقتصادی ندارد ولی به نظر من تحلیلی که از پدیدهها ارائه میدهد فوقالعاده کاربردی و دقیق است و اگر من به شخصه بخواهم کسی را استخدام کنم با این فرد وارد مذاکره میشوم چون حتی یک دهم این حد از استدلال را در اقتصاددانان ندیدهام.
مطالب در مورد بحران مالی
http://9133.blogspot.com/2011/10/blog-post_22.html
http://9133.blogspot.com/2011/10/derivatives.html
http://9133.blogspot.com/2011/10/blog-post_31.html
http://9133.blogspot.com/2011/11/blog-post.html
http://9133.blogspot.com/2011/11/blog-post_13.html
نقد شاخص رشد اقتصادی
http://9133.blogspot.com/2012/03/blog-post.html
نقد جریان متعارف اقتصادی
http://9133.blogspot.com/2012/09/blog-post_10.html
اولا من این بنده خدا را نمی شناسم. دوما با عرض شرمندگی کمی که نوشته های ایشان را مرور کردم و دیدم همه اینها می تواند ترجمه چند متن خارجی باشد. مثلا کدومش متن جالب و مهمی است؟
این آیتم جا افتاده بود: خلاصه اینکه معیار مقاله تو یا محدود به چند تا ژورنال درجه اول است که احتمالا هیچ اقتصاددان ایرانی ازش عبور نمیکنند (یا تعداد بسیار اندکی عبور میکنند) و خیلی از مثالهای واضح را هم رد (ریجکت) میکند یا دایره مقالات و ژورنال و کنفرانست را گسترده میکنی که در این صورت کمابیش همه از آن عبور میکنند و عده کمی فیلتر میشوند. این است که میگویم در واقعیت جامعه علمی فعلی این معیار هنوز به کاری نمیآید.
ببخشید من دیر جواب دادم. امروز روزی بسیار شلوغ بود.
حامد لحن کلامت به نظرم عوض شد. خوب معلوم است هر فیلتری تعدادی نشتی دارد. در وبلاگت فیلتر را بسیار «تنگ» توصیف کردی و در اینجا «شل». می دانی این خود نشان این است شاید فیلتر خوبی است؟ نه؟
دوم مدعای من این نیست این بهترین فیلتر است. مدعای من این است که این چیزی است که من الان بلدم. لذا احصا نشده. تو ایده بهتری داری؟
حامد دقت داری که نیلی و فرجادی و مخصوصا جلالی با همین مقالات دست و پاشکسته متخصص ترین اقتصاددانی هستند که در مورد ایران می شناسیم. چون مقالاتی در مورد ایران در همین مجلات دست و پا شکسته دارند. لذا از قضا به نظر من خوب هم کار می کند و من نمی دانم تو چرا میگویی خوب کار نمی کند. مگر تو کلان اقتصاد ایران را یک حوزه بسیار لاغر نمی دانی؟
نه حامد جان. نوشتن مقاله کار بسیار سختی است. نوشتن مقاله مطالعه پیرامونی می خواهد باید کاملا جغرافیای حوزه مذکور را بفهمی و در نهایت بتوانی مقاله ات را جای خوبی قرار بدهی. به این آسونی هم نیست.
در مورد رفیق پرسپولیسی ما تو راست می گویی و من گفتم به آن دقت نکرده بودم. کار در شرکت معتبر حتما به اندازه نوشتن مقالات سواد را نشان می دهد.
تنها موردت که من را نگران می کند. گزاره 5 است. واقعا من نمی دانم چه کسانی مد نظر تو هستند. یکی را مثال می زنی حداقل با اسم مستعار هم می تونی اینجا مثال بزنی. من همواره آماده ام بگویم اشتباه کرده ام.
ببین حامد در نهایت من می گویم که غربال من موفقانه طبیبیان و نیلی ها و جلالی و صالحی اصفهانی ها و … را رد می کند. ولی بسیاری از بی سوادان را که مثلا فوق لیسانس و یا دکترای الکی گرفته اند و الان بازار ایران را تصاحب کرده اند را غربال می کند. من حتی اگر با بیشتر احتمالات تو موافق باشم سوالم این است که معیار تو چیست؟
ممنون سروش. من پست جدید نمینویسم چون بحث خیلی دو طرفه و مصداقی است و همینجا ادامه میدهم.
ببین خلاصه نقدم به هر دو پستت (که به نظرم با پست جدید خیلی اطلاعات متفاوتی ارائه نشد) این است که خطای معیارهایت این قدر بزرگ است که به کار همان تاجر و غیرتاجر هم نمیآید. چون او هم که باهوش باشد یکی دو بار معیارت را به کار میگیرد و میبیند که با شهودش نمیخواند و کنار میگذارد. این حرف بدیهی است که هر معیاری مقداری خطای آماری دارد ولی مشکل این است که وقتی معیارهای تو را (نه فقط مقاله بلکه حتی تدریس کلان و امثال آن) را با نمونههای واقعی کالیبره میکنیم خطای بزرگی دارد و این باعث میشود بهش اعتماد نکنیم.
۱) دکتر نیلی یک مثال بود٬ شما بردار با همین معیارت دکتر طبیبیان٬ دکتر عسلی٬ دکتر جلالی نایینی و … ارزیابی کن. این آدمها را ما از نزدیک میشناسیم و میدانیم که بلاخره هر کدام درک خوبی (با معیار علم اقتصاد) از بخشی از اقتصاد کلان ایران دارند. ببین چند تا مقاله ازشان پیدا میکنی؟ (اگر سرچ کردی و ازشان مقالاتی پیدا کردی که من هم میشناسمشان به آیتم ۲ مراجعه کن).
۲) مثالهایی که از مقالههای دکتر نیلی آوردی کار را خرابتر کرد.من اتفاقا سیوی دکتر را خوب میشناسم ولی من از روی آن مقالات گذاشتم و تو نگذشتی. قرار نیست که به قول رفقا هر مقاله ISI را بشماریم. آخه برادر من مقاله چاپ شده در یک کتاب (که معمولا ریفری ندارد) یا یک ژورنال غیراقتصادی عمومی در استرالیا یا کنفرانس منا چه کمکی به ما می کند؟ یعنی آدم مریخی من اگر شخص دکتر نیلی را نشناسد و به تواناییهای او واقف نباشد با صرف دیدن چنین مقالات به چه جمعبندی میرسد؟ (استثنایش مقاله خوبشان با مهدی راستاد است که به قول تو ارجاع هم زیاد گرفته)
۳) متخصص شدن با معیار تو راحت است. یک نفر را به من بده که کلان کار نباشد. من بهش یاد میدهم که اگر امپریکال کار هستی یک مدل VAR یا حتی SVAR بزن و اگر کمی کار محاسباتی بلدی یک مدل RBC درست کن و یکی دو اصطکاک بهش اضافه کن یا ترجیحات عاملش را کمی مد روز تغییر بده و کالیبره کن. قول میدهم نه تنها چند تا کنفرانس ارائهاش میکنی بلکه با احتمال نزدیک به یک بلاخره یک جایی در دنیا چاپ هم میشود. یکی دو سال که چند تا از این مقالات آخر هفتهای بنویسی با معیار سروش متخصصی. خب به نظر توی سروش حالا این مقالات فرد را متخصص کرد؟ از فردا حرفش را در مورد اقتصاد کلان ایران جدی بگیریم؟
۴) مثال استخراج بهینه را زده بود و شبیهش را برای کلان هم میشود فراوان زد. طرف حتی اگر مقاله خوب هم داشته باشد ممکن است مال گوشهای باریک از ادبیات باشد. تو میتوانی یک مقاله خوب در مورد خطای روشهای عددی برای حل مدلهای کلان را در JEDC چاپ کنی. ژورنالی خوب و مورد عنایت کلانکارها است. حالا این مقاله چه چیزی به صلاحیت طرف در مورد بحران ارزی ایران اضافه میکند؟
۵) از آن طرف چه قدر آدم داریم که در داخل یا حتی خارج ایران اقتصاد کلان هم درس دادهاند٬ اتفاقا دانشجوی دکترا هم داشته اند و به خاطر دانشجو اتفاقا مقاله هم دارند بعد وقتی تحلیل میکنند سر آدم سوت میکشد؟ (مثالهای این مورد را اسم نمیبرم).
۶) مثال شرکتیها آدمهای واضحی هستند. یک مثالش همین رفیق چپگرای خودمون که روی ورشکستگی مقالات خوبی نوشته اخیرا. مقاله ریفری یا ارائه کنفرانس داره روی دینامیک ورشکستگی؟ نه!! ولی من که از نزدیک باهاش ارتباط دارم میدونم که روی این موضوع تخصصی کار میکنه و مدل میسازه و خوب ادبیات را میشناسه و فقط مجاز نیست مقاله چاپ کنه.
زنده باشی.
همچنان به نظر من افراد متخصص احتیاجی به اثبات خود با ارایه مقاله ندارند