این متن را دوستمان امیر برای کافه نوشته است.
میدانیم که یکی از سوالات اصلی علم اقتصاد، توجیه تفاوتهای فاحش در درآمد سرانه کشورهاست. دیروز به صورت اتفاقی به مقاله ای از عاصم اغلو، جانسون و رابینسون (2001) (با بیش از 4000 ارجاع) رسیدم که ایدهی بسیار جالبی برای پاسخ به این سوال پیدا کرده بود. میدانیم که عاصم اغلو به تاثیر نهادهای سیاسی و اجتماعی در رشد کشورها معتقد است. در این نوشته قسمت کوچکی از این مقاله را توضیح میدهم تا به خواندن مقاله تشویق شوید.
میدانیم که چند سده قبل، استعمارگری در بین اکثر کشورهای اروپایی رواج داشت و این کشورها به دلیل قدرت نظامی بیشتری که داشتند، از منابع کشورهای دیگر استفاده میکردند. نویسندگان مقاله دو شیوه کلی برای استعمارگری ذکر میکنند: در شیوه اول، یک نظام دستنشانده در کشور استعمار شده حاکم میکنند که وظیفهاش این است حداکثر منابع را از آن کشور به کشور استعمارگر انتقال دهد؛ مثل اکثر کشورهای آفریقایی. در شیوه دوم، مردم کشور استعمارگر خود به کشور استعمارشده رفته و در آنجا ساکن میشوند؛ مثل ایالات متحده آمریکا، کانادا و استرالیا. تفاوت این دو شیوه استعمارگری این است که در اولی نهادهای مخرب (بدتر از حالت قبل از استعمارگری) در کشور استعمار شده ایجاد میشوند و در دومی، افرادی که وارد کشور استعمارشده میشوند سعی میکنند همان نهادهای مفید و مشوق رشد (مثل حقوق مالکیت فردی و مکانیسمهای چک و بالانس دولت) که در کشور خودشان داشتند در محل جدید هم برقرار کنند.
عاصم اقلو و بقیه راه هوشمندانهای برای بررسی این موضوع انتخاب میکنند. آنها نرخ مرگ و میر سربازان و مبلغین مذهبی استعمارگران در مستعمرات را به عنوان نمایندهی نوع استعمار بر میگزینند. در جاهایی که بیماریهای کشنده استعمارگران را تهدید نمیکرده نوع دوم مهاجرت و در بقیه کشورها برپایی حکومت دستنشانده راه بهتری بوده است. نویسندگان مقاله فرض میکنند که حتی بعد از استقلال یافتن این کشورها، نهادهای ایجاد شده در آنها مثل قبل باقی مانده است. آنها لگاریتم درآمد سرانه کشورها در زمان حال را مقابل لگاریتم نرخ مرگ و میر استعمارگران در دوره استعمارگری را رسم میکنند و یک رابطه کاملا منفی بین این دو مشاهده میکنند.
فکر میکنم تا الان به اندازه کافی به خواندن این مقاله تحریک شده باشید. آنها در ادامه مقاله نقدهای مختلفی را که میتوان به این رویکرد وارد کرد به صورت کامل پاسخ میدهند.
خوب بود
ایم مقاله عاصم رو من قبلاً خوندم واقعاً مقاله جالبی بود. پیشنهاد می کنم که کسایی که تحصیلات تکمیلی اقتصاد هستن حتماً بخوننش. عاصم تو این مقاله قدرت های سیاسی جامعه رو به قدرت های رسمی و غیر رسمی تقسیم می کنه و منابع هر کدون رو هم بیان میکنه. در کلیت یک روند خیلی جالب دنبال میکنه و اهمیت نهادها رو توی اقتصاد روشن می کنه، واقعاً مقاله خوبی. در ضمن کار جالبی رو شروع کردید، هر چند وقت یه بار مقاله و کتابهای خوب و نوین دانشگاههای دنیا رو معرفی کنید، بدرد همه ما اقتصادیا می خوره
راستی یه چیز دیگه، اصل مقاله ای که ازش صحبت کردید تقریباً یه هندبوک 110 صفحه ای که به نظرم بهتره اونو بخونید تا این مقاله که لینک دادید رو. اصل مقاله رو با جستجوی نام زیر در گوگل هم میتونید پیدا کنید
Institutions as the Fundamental Cause of Long-Run Growth
Daron Acemoglu
Simon Johnson
James Robinson
درود بر دوست عزیز
من چند وقتی که با وب شم آشنا شدم و همیشه سر میزنم و حتی اونودر پیوند های وب خودم قرار دادم
وب خوبی دارین و مطالبشم عالیه راستی منم مثل خودتون اقتصاد میخونم ترم سه هستم وخیلی هم به این رشته علاقه دارم در واقع علاقه من به این رشته مربوط میشه به دوران راهنمایی و از آن دوران من به این رشته علاقه داشتم وکتابهای در این زمینه مخواندم
راستی میخواستم در مورد یه چیزی کمکم کنید ویکم راهنماییم کنید
من چند سالی است که بر روی یک طرح اقتصادی کار کردم و در این مورد مطالعات زیادی داشتم
و در مورد این طرح خیلی تحقیق کردم وحتی در مقیاس کوچک که سرمایه اونو داشتم انجام دادم و جواب داده حالا اجرای این طرح به سرمایه زیادی نیاز دارد ایا امکان دارد شرکت یا موسسه سرمایه گزاری در اجرای این طرح به من کمک کند ایا کسی رو میشناسید که در این زمینه بهم کمک کنه
با تشکر
در واقع این هم یک شاهد دیگر بر اهمیت نهادها هست. جاهایی که نهادهای اروپایی وارد شده رشد هم اتفاق افتاده صرف نظر از نژاد مردم اون کشور یا مقدار منابع زیرزمینیشون. این نکته قابل تاملیه به نظر من.
من نفهمیدم که بالاخره حرف حساب عاصم اغلو چیه. داره از استعمار دفاع میکنه؟
فراموش نکنیم، استعمار همراه با سلطه و از بین بردن آزادی های فردی بوده است. حتی اگر مدلهای شما هم بگویند که بهینه یابی اینطور میگوید!! اخلاقی نیست. اصلا لیبرالی نیست. به هیچ وجه نباید آزادیهای اساسی (اخلاق) فدای بهینه یابی (کارایی) شود.
از این کامنتهای بالای هم سر در نمی آورم. هیچکدامشان. چرا این کامنتها مدیریت نمیشوند! فقط بلدید با بهینه یابی استعمار ار توجیه کنید. خب، کامنتها را بهینه کنید.
Wait a minute! Who said that colonization has *always* led to undermining personal freedoms? This is a pretty strong claim. You should compare personal freedom before and after colonizations before you judge.
(Sorry for English, don’t have a Persian keyboard here(
با رژیم قبلی اش مقایسه نکن. حرفت عملا درسته. اما حرف من توی تعریف استعماره ، یعنی اگر استعمار رو برداریم وبه وضعیت قبل (رژیم قبلی که احتمالاً ارتجاعی تر هم بوده ) برنگردیم وضعیت بدون استعمار بهتره از با استعماره. وگرنه که کلا انتقادت به جاست وکاملا درسته. اصلا حتما این مستعمره ها یک مشکلی داشتند که مستعمره شدند.
قبول دارم که در طول استعمار معمولا به مردم آن کشور ظلم میشود و تحقیر میشوند و قصد دفاع اخلاقی از استعمار را ندارم. اما برایم واضح نیست که اگر در هر زمان استعمار را برداریم و به وضعیت «بدون استعمار» برویم بهتر باشد. چه بسا دوباره به شرایط بدتر قبل از استعمار برگردیم. بنابراین شاید بشود یک زمان بهینه برای استقلال یا پایان استعمار تعریف کرد که زمانی باشد که حداقل آن نهادهای لازم ایجاد شده باشند به نحوی که پس از بیرون کردن خارجیها اوضاع نابهسامان نشود.
یک مثالی که گاهی برای استقلال زودهنگام مطرح میکنند هاییتی است که چون خیلی زود استعمارش پایان یافت هیچ گاه نتوانست در مسیر توسعه قرار بگیرد (البته جای بحث دارد این و فقط یک فرضیه است)
در ضمن نوع استعمار هم به نظرم مهم است. مثلا مستعمرههای انگلیس که در آنها نهادهای آنگلوساکسونی ایجاد شده بعدا موفقتر عمل کرده اند. مثل هند، سنگاپور و آفریقای جنوبی. البته این مستقیما ربطی به بحث ندارد!
خب آن نهادها چه هستند. حقوق مالکیت؟ (استعمار حقوق مالکیت نیم بندی دارد ، برای استعمار کننده هست ولی هر لحظه خطر تجاوز به حقوق مالکیت افراد تحت استعمار هست) آزادی های فردی؟ (متاسفانه افراد تحت استعمار ا ز آزادی های اساسی خود برخوردار نیستند) به اضافه اینکه فضای استعمار، فضای برادری و تعاون هم نیست، عده ای در خدمت اهداف عده ای دیگر هستند، نه به دلخواه و مشارکت خود بلکه گاه حتی با قوای قهریه. ضمن اینکه انواع تبعیضها در حقوق بین استعمارگر و افراد استعمار شده هست که مغایر با برابری حقوق هست. پس اصولی که ما باور داریم موجب ترقی ملل است (آزادی، برابری و برادری) هیچ یک در استعمار نیست. از این جهت است که برداشتن استعمار (به معنی ایجاد بستری برای شکل گیری چنین اصولی) موجبات پیشرفت ملت را فراهم میکند. اما این سوال ملیون دلاری که چه زمان این اصول، در جامعه نهادینه میشود، سوال خوبی است که فکر نمیکنم جواب واضحی داشته باشد. اما هر جوابی هم که داشته باشد مسلما یک شرط لازمش آـنست که همان زمان که استعمار هم نباشد. چه چنانکه دیدیدیم استعمار اساسا ناقض همین نهادهاست. این از اثبات اینکه نمیتوان از وجود استعمار دفاع کرد (به طور کلی).
گرچه همزمان نباید از یاد برد که همین استعمار خدمات و منافعی هم برای مستعمرات داشته (مثل احداث راه آهن ویکتوریا در هند) ولی اینها غالبا از جنس مادی هستند و کمتر به شکل گیری حاکمیت قانون حقوق برابر متضمن آزادی های فردی انجامیده است. (باز این گزاره آخر هم ارزش صد در صد ندارد، چه گاه همین رشد ابنیه و حمل و نقل و… راه را برای ایجاد چنین حاکمیتی هم هموار کرده است، اما آنچه باید به شکل غالب دیده شود این نیست).
در اینکه عاصم اغلو از ریاضیات به شکل جالبی استفاده میکند تردید نیست. اما آنچه اصل است و نباید فراموش کرد فرضیات مدل وی است که در غالب کارهایی که من از او دیدم (و نه لزوما غالب کارهای او) فضایی میسازد که اکثرا غیرواقعی است. ضمن آنکه همه سناریوها را هم بررسی نمی کند. البته بایداعتراف کرد این ساده سازی ها بسیاری از امور واقع شده در تاریخ را هم نادیده می انگارد. پس چندان هم قابل تکیه نیست.
امیر جان پست جالبی بود،به نظرم لابلای نظرات اقتصادی دوستان بعضی موقعها صرف نقل قول هم خیلی مفیده،
دوست عزیز(مایک) اگر ما در درک تفاوتها و شباهتها بسیار هوشیاریم، در درک تفاوت بین متن عقلانی وانقلابی هم باید توانا باشیم،
لطفا نظری که مینویسی روشن بنویس، چی داری میگی و چی میخوای نتیجه بگیری وصغری کبری حرفت چیه، وگرنه بعضی مواقع سکوت بهتر از آسمون و زمین و به هم بافتنه،
و اینکه ازین «استحمار» امثال شریعتی چیزی درنیماد که معلوم نبود با این حرفا دنبال چی میگردن
ماها اگه به همون دانسته های اندکمون بسنده کنیم و تحلیلامونو محتاطانه رو هم بچینیم خیلی مفیدتره، تحصیلات به طور طبیعی رو نحوه فکر کردن و حرف زدن تاثیر میذاره که بالامنبری حرف نزنیم(قصد توهین به کسی ندارم فقط یه اصطلاحه)
فشار چطور؟ مثلاً وقتی اعدام میکنن شاعر رو مجبوره تو لفافه شعر بگه جلوی سلطان. کی گفته سوات تو بیشتر از مایکه .
یکبار عاصم اغلو نوشته ای، یکبار عاصم اقلو. من با عاصم اقلو، موافقم چرا که اساسا ق حرف فارسی نیست و ترکی-عربی است، اما غ حرف فارسی است. البته بعضی هم عجم اقلو میخوانندش که به نظر من صحیح تر است. به قول شکسپیر که
A rose by any other names smells just as sweet
این را گفتیم که در تاریخ بماند، ما در درک تفاوتها و شباهتها بسیار هوشیاریم و فرق استعمار و استحمار را هم میفهمم و میفهمیم که این ممالک اجنبی چه خدمات شایسته ای کرده اند به برخی مملکتهایی که در آن حکومت دست نشانده! کار گذاشته اند. و میفهمیم برخی شرکای تجاری که به دنبال استحمار بودند، همیشه چشمشان دنبال سهم بیشتر بوده است، از خزر و حاشیه هاش گرفته تا رسیدن به خلیج فارس!
ما میفهمیم، حمار که نیستیم میفهمیم نیویورک تایمز میخوانیم :
Despite sanctions and trade embargoes, over the past decade the United States government has allowed American companies to do billions of dollars in business with Iran and other countries blacklisted as state sponsors of terrorism, an examination by The New York Times has found.
به خصوص اینجایش را
Most of the licenses were approved under a decade-old law mandating that agricultural and medical humanitarian aid be exempted from sanctions. But the law, pushed by the farm lobby and other industry groups, was written so broadly that allowable humanitarian aid has included cigarettes, Wrigley’s gum, Louisiana hot sauce, weight-loss remedies, body-building supplements and sports rehabilitation equipment sold to the institute that trains Iran’s Olympic athletes.
آدرسش:
http://www.nytimes.com/2010/12/24/world/24sanctions.html?_r=2&nl=todaysheadlines&emc=a2#