این مطلب را یکی دیگر از دوستان کافه،امیر، به عنوان نویسنده میهمان نوشته است. امیر معتقد است باشگاههای ایرانی به جای حداکثر کردن سود خود به دنبال حداکثر کردن مطلوبیتشان هستند.
بسیاری از کسانی که با علم سر و کار دارند دوست ندارند دانسته هایشان به یک دنیای انتزاعی محدود شود و مایلند آنها را در میدان عمل هم بسنجند. این حس در اقتصاددانان به دو دلیل غلیظ تر است. اول آنکه غالبا دغدغه های اجتماعی، آنها را به خواندن این رشته کشانده و دوم آنکه تئوری های اقتصادی هنوز فاصله زیادی با کامل بودن دارند و دانشجویان اقتصاد اگرچه معمولا این تئوری ها را به عنوان تنها گزینه های ممکن می پذیرند، اما همچنان با دیده تردید به آنها می نگرند. بعضی مواقع آنچه که در دنیای واقعی می بینیم با آنچه تئوری اقتصادی پیش بینی می کند سازگاری ندارد. در موارد مربوط به اقتصاد کلان، این ناسازگاری ها با وقفه زمانی توجیه می شوند: دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. در دنیای خرد اما قضیه پیچیده تر است.
طبق تئوری اقتصاد خرد، در یک بازار نیروی کار رقابتی دستمزد نیروی کار به اندازه ارزش تولید حاشیه ای او است. به عبارتی دیگر، اگر با اضافه کردن یک نیروی کار جدید به بنگاه (بدون آنکه نیازی به تغییر سایر نهاده های تولیدی باشد)، تولید بنگاه X تومان افزایش یابد، دستمزد این کارگر نیز X تومان خواهدبود. در لیگ برتر فوتبال ایران، حقوق سالانه برای بازیکنان و مربیان معمولی بین 50 تا 200 میلیون تومان و برای بازیکنان و مربیان به نام تر، بین 500 تا 1500 میلیون تومان است. آیا این بازیکنان به همین اندازه عایدی برای باشگاه دارند؟ آیا در ایران جذب یک بازیکن می تواند به اندازه پول پرداخت شده به او حق پخش تلوزیونی به ازمغان بیاورد؟ کدام بازیکن فوتبال در ایران وجود دارد که آنقدر پیراهن باشگاه با اسم او پشت آن فروش برود که پول خرج شده رویش سر به سر بشود؟ اصلا اگر بازیکنی به تنهایی بتواند باشگاهی را قهرمان کند، آیا پاداش دریافت شده توسط باشگاه به اندازه حقوق آن بازیکن می شود؟
اکثر باشگاه های فوتبال در ایران را در دو دسته می توان جا داد: باشگاه های متعلق به کارخانه های بزرگ (نیمه دولتی) مثل ذوب آهن و فولاد و برق، و باشگاه های دولتی. انگیزه دسته اول از داشتن تیم فوتبال چیست؟ آیا داشتن تیم ورزشی سود این بنگاه ها را افزایش می دهد؟ این کارخانه ها همگی تولیدکنندگان انحصاری مربوط به صنایع مادر یا مواد اولیه هستند در نتیجه حتی انگیزه تبلیغاتی نیز نمی توان برای فعالیت ورزشی آنها در نظر گرفت. دسته دوم از اولی نیز مضحک تر است. معلوم نیست از چه زمانی باشگاه های استقلال و پرسپولیس به کالای عمومی تبدیل شدند و باید خرج آنها از جیب مالیات دهندگان تامین شود. اگر هدف ارتقای ورزش در کشور است راه های بسیار بهتری برای آن می توان یافت.
چند سالی است که فردی به اسم هدایتی وارد مدیریت فوتبال در ایران شده است. این فرد تا به حال چند ده میلیارد تومان در فوتبال ایران سرمایه گذاری کرده است. آیا این سرمایه گذاری سود دارد (با حساب هزینه فرصت)؟ اگر ندارد، انگیزه این فرد از خرج این همه پول چیست؟
به نظر من جواب سوالات بالا این است که این بنگاه های ورزشی، به جای حداکثر کردن سود به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت هستند و در تابع مطلوبیت آنها، عواملی مثل لذت قهرمانی و شهرت طلبی نقش مهمی دارند. می دانیم که دنبال کردن هدفی جز سود، خاص بنگاه های دولتی و خیریه است. همچنین نبود بنگاه های خصوصی در بین باشگاه های ورزشی به روشنی علامت می دهد که فعالیت این بخش سودآورد نیست و بدون پرداخت های انتقالی از طرف دولت یا یک کارخانه عظیم نمی تواند دوام بیاورد.
خیلی وقتها که نظریات اقتصادی ناامیدمان می کنند باید یکبار دیگر تعریف این علم را مرور کنیم: علم تخصیص بهینه منابع کمیاب. کمیابی برای دولت به لطف نفت یا برای افرادی مثل هدایتی کلمه ای ناآشنا است. اگر می خواهید ببینید در زمان محدودیت منابع باشگاه داری در ایران چه سرنوشتی می یابد باید به سالهای جنگ هشت ساله نگاه کرد: مقطعی که لیگ فوتبال ایران تعطیل شده بود.
هموطن سلام و ممنون از موضوعی کهمطرح کردی سایر دوستان نیزبه طرح مباحثی پرداختند که مسئله را روشنتر کرد ممنون
اما به نظر من گاهی اوقات قوانین عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمت نیستند به عنوان مثال بعضی از فروشگاهها عملا کالایشان را گرانتر عرضه می کنند و تعدادی از مردم نیز کالا را از روی قیمتش ارزش گذاری می کنن و به دنبال کالای گران هستند ( اگر چه فاقد کیفیت باشد و یا همین کالا در یک فروشگاه پایین شهر با قیمت کمتری ارائه شود ) همین که در بوق و کرنا دمیده شود که فلان باشگاه حقوق میلیاردی به بازی کنند گان می دهد سر مردم گرم می شود و از طرف دیگر در مبالغ بالا است که اطرافیان و تنظیم کنندگان قراردادها و به نوعی مطبوعات نیز سهم بالاتری را می برند در نهایت به نظر من باز هم عامل اقتصادی در این مورد پررنگ تر است ازمطلوبیت افتخار و یا ارائه نمایش تنوری برای کسی گرم نمی شود
همونجوری که خودتم قبول کردی انگیزه باشگاه داری تراکتور و ذوب و …. کسب شهرت نیست. اما نمی دونم تو چه تاکیدی داری مسئله رو به شهرت طلبی و افزایش مطلوبیت افراد ربط بدی. تو اگه به این سوال جواب بدی که چرا خیلی از مدیران بلند مرتبه هم به دنبال ریاست باشگاه هایی مثل استقلال و پیروزی اند؟ می تونیم بیتشر بحث کنیم. آیا این مدیران دنبال کسب شهرت هستند؟ قاعدتاً ما بسیاری از مدیران رو داشتیم که شهرت کافی داشتند اما باز هم دنبال این کار بودند مثالشو اگر سرچ کنی پیدا می کنی. پس باید بازم بگردی؟ به نظر من بحث روی مسئله شهرت طلبی صرفاً نادرسته. همون هدایتی که گفتی، اونهم معافیت مالیاتی رو گرفته می دونی سالانه چقد معافیت مالیاتی بهش می رسه؟ به غیر این، می دونی حالا داره تبلیعات مجانی میکنه؟ و از خیلی رانت ها میتونه بهتر استفاده کنه
تازه کارش اونقدر هم بی عایدی نیست، حداقلش اینه که میتونه اسپانسر بگیره در ضمن بازیکنهاش هم که سرمایه یه ساله نیستن که کاملاً مستهلک بشن، میتونه از اونا هم پول در بیاره.
اینا همش واسه وقتی است که روی سفید فوتبالو ببینیم، حالا رو سیاهشو بیخیال شیم بهتره
حرف من این هست که اگر فوتبال رو مثل یک جعبه ببینیم در داخل این جعبه گردش مالی زیادی وجود داره. اما باید دید پول چطوری به داخل این جعبه تزریق میشه؟ در کشورهای دیگه این پول از محل تبلیغات، تماشاچی، فروش محصولات جانبی، حق پخش مسابقات تلوزیونی، کلاسهای فوتبال، و پرورش و فروش بازیکن تامین میشه. در ایران ولی این قضیه شفاف نیست.
من متوجه نمی شم. مثلا آقای هدایتی الان که از طریق فوتبال مشهور شده چه کاری رو میتونه انجام بده که قبلا نمی تونسته انجام بده؟ آیا بحث گرفتن اعتبار بانکی هست مثلا؟ حتی اگر فرض کنیم هدایتی به وام بانکی احتیاج داشته باشه آیا داشتن یک کارخانه اعتبار کافی براش نیست؟
در مورد معافیت مالیاتی هم فرقی نمی کنه. معافیت مالیاتی معادل این هست که دولت برای باشگاه داری به کارخانه ها پرداخت انجام بده. در هر صورت از جیب مالیات دهندگان داره صرف فوتبال میشه. البته با این حساب حداقل میشه انگیزه اقتصادی باشگاه هایی مثل دوب آهن یا تراکتور رو فهمید.
متاسفانه احساس می کنم که این نوشتار چندان در خورد کافه نبود، ایرادهای فراوانی بر این نوشتار واقع است، اصلاً انگیزه تیم داری در ایران را باید جدای سایر کشورها دانست. در ایران تیم و باشگاه دارای برای بسیاری از شرکتها، عایدی عدم پرداخت مالیات دارد. در قانون وجود دارد که شرکتها در صورت مدیریت تیم های ورزشی با تخفیف مالیاتی و گاهاً با بخشش روبرو می شوند، پس نمی توان گفت به «مطلوبیت» که خاص مصرف کننده است، توجه دارند، مطمئناً شرکت های خصوصی که وارد این کار نیز می شوند علاوه بر عایدی که به صورت اقتصادی برایشان دارد (تخفیف مالیاتی) در سطوح کلان می توانند از رانت جایگاه هم استفاده نمایند و در قبال آن به بسیاری از منافع کلان اقتصادی برسند. آیا تا به حال این سوال برای شما پیش نیامده که چرا ریاست فدراسیون فوتبال، با مدیریت باشگاه های پیروزی و استقلال برای بسیاری شاید پر اهمیت تر از پست های مهم اجرایی در وزارت خانه ها است؟ قاعدتاً تابع منافع افراد در این حالت، منافع کنونی نیست، و به منافع انتظاری خود نگاه می کنند، و قاعدتاً فردی همانند آقای هدایتی – که پیش از وارد شدن به فوتبال چندان در ایران شناخته شده نبود، حالا بسیار معروف تر و شناخته شده تر است فردی مثل وی اینقدر غیر منطقی نیست که به خاطر شهرت طلبی این کار را انجام دهد. به صورت خلاصه من اعتقاد دارم در اینجا توجه به بحث مطلوبیت یک اشتباه کودکانه در تحلیل اقتصادی است، اینجا بحث انتظارات و منافع – سود یا درآمد – باید لحاظ می شد. در ضمن این کاملاً بدیهی و روشن است که مدیران باشگاههایی مثل ذوب و برق و سپاهان که بنگاههایی دولتی هستند، به هیچ وجه به دنبال حداکثر «مطلوبیت» نیستند.
من دوست دارم فوتبال رو از دو زاویه نگاه کنم:
یکی فوتبال به مثابهی ابزاری سودمند برای عاملهای درگیر در بازی قدرت
و دوم، فوتبال به مثابهی ابژهی فرهنگی برای مردم و جامعه
مورد اول رو دوستان اشاره کردن و توضیحات خوبی دادن.
اما باید به پدیدهی فوتبال از زاویهی دید یک سیاستگذار اجتماعی هم نگاه بشه.
به این هم فکر کنید که اگر تیمهای استقلال و پرسپولیس و سپاهان و ذوب آهن و تراکتور رو حذف کنیم، یا اصلا خود فوتبال حذف بشه، … چه هزینههای اجتماعی جدیدی اضافه میشه …
حرفام این نیست که وجود فوتبال با همین شکل و شمایل فعلی، به لحاظ اجتماعی یا اقتصادی خوب هست، ولی حذف فوتبال هم اصلا و ابدا نمیتونه خوب باشه.
مطالعهی این دو تا کتاب رو توصیه میکنم:
«روانکاوی فرهنگ عامه» نوشتهی بری ریچاردز ترجمهی حسین پایینده (فصل مربوط به فوتبال)
«فوتبال علیه دشمن» نوشتهی سایمون کوپر ترجمهی عادل فردوسیپورش
من هم از طرفداران کسانی هستم که انگیزه سود را رد فوتبال قوی تر از مطلوبیت می بینند. مستقیمن هم بحث هدایتی را مطرح می کنم تا در نهایت نشان دهم حتا برای شرکت های مادر تولید کننده مثل ذوب اهن و فولاد نیز همین بحث صادق است.
کسانی مثل هدایتی شاید در بحث خاص فوتبال سرمایه گذاری شان زیانده شود اما در بحث کلان یعنی مجموع سرمایه گذتری ها این به نوعی کسب وجهه، قدرت و نفوذ است که در سایر عرصه ها به کارشان می اید. یک شرکت بسیار بزرگ تر از استیل اذین برای دریافت تسهیلات از نظام بانکی با کلی مشکل مواجه است اما هدایتی هر زمان که اراده کند این امکان را دارد.- نگاهی به امار تسهیلات دریافتی هدایتی، استیل اذین و. شرکت های تابعه این موضوع را به خوبی نمایان می کند. در خصوص شرکت های بزرگ دولتی هم این حوزه نفوذی است که مدیران کارخانه ها کسب می کنند تا زمانی که حتا از ان بنگاه اقتصادی خاص مثل فولاد، مس ،و… کنار گذاشته شدند در جهت کسب سود بهره برداری کنند.
یک مثال بزرگ تر و مشخص تر؛ بن لادن بزرگ مناقصه تجدید بنای مسجد الحرام و مسجد النبی را برنده شد تنها با مبلغ یک ریال عربستان. در ظاهر امر شاید انگیزه این کار معنوی و کسب مطلوبیت باشد. اما اجرای این پروژه اعتباری به وی بخشید که یک اسفالت کار ساده خیابان ها صاحب بعد از انجام این پروژه به صاحب بزرگترین شرکت ساختمانی و عمرانی خاورمیانه تبدیل شد.-و هنوز پس از گذشت بیش از چهل سال با وجود شرکت های بزرگ در منطقه حق انحصاری بازسازی کلیه بناهای مذهبی در عربستان در دست این شرکت است- (و البته این شرکت اکنون توسط پسران بن لادن اراده می شود)
دولت داره یه هزینه ای می کنه! از نظر بنده و شما شاید این هزینه اقتصادی نباشه و سودی رو برنگردونه ولی از نظر اون کسی که داره این هزینه رو می کنه حتما یه سودی داره. البته خوب سودش ریالی و دلاری نیست و اندازه گیری اش یه مقدار سخته…
ولی به هرحال از نظر تربیت بدنی باید یه استقلال و پرسپولیسی باشه که رقمهای میلیونی توش جابجا بشه. این قضیه که دارم درباره اش صحبت می کنم جدا از (و درکنار ) قضیه دلالی و … است.
اون هزینه ای که باید دولت بکنه تا یه شورش رو سرکوب بکنه (که هم از نظر سیاسی کمرشکنه و هم از نظر اقتصادی فاجعه آمیز) خیلی خیلی کمترش رو توی فوتبال هزینه می کنه تا جلوی همون شوروشه رو بگیره. به نوعی فوتبال برای تربیت بدنی یه جور دمپر به حساب می یاد … ارجاعتون می دم به کتاب 1984 نوشته جورج اورول
به خدمت دوست هم نام خودم :
1-همانطور که نوشتم به نظر من ارباب قدرت آدم هایی هستند که به خاطر اینکه زیر ذره بین هستند نمی تونند با اسم خودشون وارد فعالیتها یشوند.این ربطی به آدمی مثل هدایتی نداره.به نظر من هدایتی در گروه دوم قرار می گیره.
2- خدا را شکر در این قسمت با هم تفاهم داریم
3- اینجا تعریف من از مطلوبیت به نوشته امیر بر می گرده.یعنی حسی که یک نفر ادم معروف نسبت به شهرتش داره.اینکه از شناخته شدن در کوچه و خیابان و روزنامه ها و تلویزیون به قول معروف «حال» کنه.انگیزه اقتصادی هم یعنی اینکه یک سرمایه گداری کنی تا ارزش سرمایه خودت را بیشتر کنی.
1- به نظر من اربابان قدرتی که شما میگید با این قدرت، میتوانند از رانت هایی استفاده کنند که پولهای دلالی فوتبال در مقابل اون هیچه.
2- از دید اقتصادیها مطلوبیت هم یک نوع انگیزه اقتصادی هست. انگیزه اقتصادی اصطلاحا خانوار میشه مطلوبیت، انگیزه اقتصادی بنگاه میشه سود.(البته تا اونجایی که من میدونم)
یک مورد دیگه هم بحث عوارض خاصی هست که مطابق قانون مصوب مجلس شرکت های بزرگ باید درصدی از درآمد (یا سود) خودشان را صرف ترویج ورزش کنند.این درصد گرچه خیلی کم هست.ولی برای شرکتی که گردش مالی بالایی دارد عددی میلیاردی می شود.این شرکت ها برای اینکه اختیار این پول را بیشتر داشته باشند خودشان اقدام به باشگاه داری می کنند.به همین دلیل هم هست که میبینی فقط تیم فوتبال ندارد و تیم هایی مثل بسکتبال و هند بال و … را هم دایر میکنند.حتا شرکتی مثل فولاد مبارکه یک تیم فوتبال دیگر به نام سپاهان نوین داره که در لیگ یک بازی می کنه.فکر کنم با من هم عقیده باشید که داشتن تیم های کوچک و غیر فوتبالی به منظور کسب مطلوبیت نیست.
دوست عزیز سه تا نکته:
1- در ااینکه در فوتبال هم بخش سیاه وجود داره شکی نیست، ولی دلالها پولی به جیب میزنند چه ربطی به آدمی مثل هدایتی دارد؟ یعنی هدایتی پول خرج میکنه و این پول بعد از چرخش بین یک عده به خودش بر میگرده؟ در ضمن این ارباب قدرت کیه؟ این کیه که همه جا حضور داره ولی ما نمی شناسیم! تو سیاست، تو ورزش، تو فرهنگو…
2-من با قسمت دوم حرفت تقریبا موافقم و اتفاقا فکر میکنم که این مدیران باشگاه هستند که با پول خرج کردن برای خودشان اعتبار میخرند. چون به جز یک تعداد کمی از بازیکنان، بقیه اصلا کاریزما و اعتباری ندارند که بتوانند محرک یک سرمایه گذاری باشند
3- تعریف مطلوبیت چیه؟ تعریف انگیزه اقتصادی چیه؟ به نظرت چه فرقی با هم دارند؟
پ.ن. من بابک از کافه نویسان هستم. گفتم اشتباه نشه :دی
من با این نظر موافق نیستم.فوتبال ایران هم مثل بسیاری دیگر از کسب کار های ان یک جنبه نا پیدا دارد که در این نظر به ان توجهی نشده.قسمتی از این پول های کلان به صورت دلالی دست به دست می شود و به جیب ارباب قدرت که احتمالا نمی توانند به صورت رسمی کسب درآمد های کلان کنند می رود.به این صورت که به فلان بازیکن گفته می شود که ما ترتیبی اتخاذ می کنیم که تو به فلان باشگاه بروی در عوض باید این مبلغ را بپردازی.علاوه بر دلال ها مربیان و اعضا هیات مدیره باشگاه و برخی روزنامه نگار ها به این طریق عمل می کنند.
نکته دیگر اینکه در کشور ما همان مطلوبیت که در مطلب بالا ذکر شده هم پتانسیلی برای کسب درآمد هست.یک نمونه بارزش آستفاده از نام این بازیکنان در سرمایه گداری های کلان هست.اشخاص صاحب نفوذ که خودشان مستقیما نمی توانند وارد بازار ها شوند از این بازیکنان(و همچنین بازیکنان سینما وتلویزیون) استفاده می کنند.
آقای امیر مطمئن باشید که هر قدر مطلوبیت نکته مهمی باشد باز هم باید انگیزه های اقتصادی قوی در میان باشد تا پول هایی با این حجم در فوتبال ما رد و بدل گردد.