مقدمه
جمعیت[1] ایران در حال حاضر اندکی بیش از 70 میلیون نفر است. رشد جمعیت کشورمان حدود 1 درصد است که تقریبا با متوسط جهانی آن برابر است. از نظر تراکم جمعیتی، ایران یکی از نقاط دنیا با تراکم جمعیتی پایین است. یکی از نقاط عطف در رشد جمعیت ایران، پایان دهه ی 60 و ابتدای دهه 70 است که رشد جمعیت حدود 3 درصدیِ دهه ی 60 به کمتر از نصف کاهش یافت. پس از به حالت پایدار رسیدن این موضوع، دوباره، مباحثی در کشور پیرامون رشد جمعیت و سیاست های دولت در این زمینه درگرفته که عمدتا به اظهار نظرهای رئیس جمهور محترم بر می گردد. ایشان در سخنان خود سیاست های کنترل رشد جمعیت در کشور را مورد انتقاد قرار داده و خواستار اعمال سیاست هایی در جهت افزایش جمعیت شده اند[2].
مانند هر مسئله ی اجتماعی دیگری، این مسئله باید از زاویه های مختلف بررسی شده و جهت اثرگذاری آنها معین شود. در این نوشتار مسئله ی جمعیت و مزایا و معایب آن برای جامعه از لحاظ اقتصادی و سیاسی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و بر پایه ی این دو منظر، به جمع بندی می پردازیم که آیا این سیاست، از نظر اجتماعی مطلوب هست یا نه و اگر هست، پیش نیازهای آن کدام است و با چه زمان بندی باید پیاده سازی شود[3].
بخش اول: جمعیت از منظر اقتصادی
در ادبیات تجربی رشد اقتصادی، رابطه ی منفی بین رشد جمعیت و رشد اقتصادی گزارش شده است. به این دلیل که هزینه فرصت خانواده های فقیر در قبال داشتن فرزند عموما کمتر است، با اعمال سیاست های تشویقی رشد جمعیت، نرخ زادوولد خانواده های فقیر بیشتر افزایش می یابد. به این دلیل که خانواده های فقیر توانایی کمتری برای انباشت سرمایه ی انسانی فرزندان دارند، با افزایش بیشتر نرخ زادوولد خانواده های فقیر، متوسط سرمایه انسانی کاهش می یابد و لذا رشد کم میشود.
از طرف دیگر، این دینامیزم منجر به افزایش نابرابری در طول زمان می شود (به دلیل افزایش سهم جمعیتی فقرا). نابرابری ایجاد شده از طریق کانال های دیگری، مثل ناکاملی بازارهای مالی، منجر به کاهش رشد می شوند؛ در صورت وجود شرط «میزان کف دارایی» برای گرفتن تسهیلات از بازارهای مالی، با افزایش نابرابری، دسترسی طبقات فقیر به فرصت های مالی کاهش می یابد و نتیجتا نمی توانند در شرایط مشابه با ثروتمندن، ایده های خلاقانه ی خود را پیاده سازی کنند که این مسئله منجر به کاهش رشد می شود[4]، چرا که بخشی از جمعیت را از پیشرفت باز می دارد.
در مورد چرایی پیچیدگی رابطه ی رشد اقتصادی و رشد جمعیت توضیح بیشتری لازم است. اگر این رابطه در یک بازه ی کوتاه –مثلا 5 ساله- مد نظر باشد، انتظار یک رابطه ی منفی طبیعی است؛ به این دلیل که با افزایش جمعیت در کوتاه مدت، تولید کل نمی تواند اضافه شود و به عبارتی مخرجِ کسرِ محاسبه ی درآمد سرانه افزوده می شود. منتها در بلند مدت این رابطه بدیهی نیست؛ چرا که ممکن است استدلال شود که افراد تازه به دنیا آمده در یک بازه ی زمانی –مثلا 25 ساله- وارد بازار کار شده و احتمالاً با افزایش بهره وری حتی می توانند رشد اقتصادی را افزایش دهند. این جاست که استدلال ذکر شده در ادبیات به کمک می آید: با افزایش جمعیت (که به دلیل پیش گفته بیشتر توسط طبقات فقیر شکل می گیرد)، انباشت سرمایه انسانی فرزندان کاهش می یابد، زیرا منابع مالی لازم برای تامین هزینه های آموزشی، بهداشتی، درمانی و تفریحی کودکان کاهش می یابد. سرمایه ی انسانی یکی از موتورهای محرک رشد است. پس با کاهش متوسط سرمایه انسانی، رشد اقتصادی سرانه در بلند مدت کاهش می یابد.
بخش دوم: جمعیت از منظر سیاسی
جمعیت خود به خود یک اهرم کسب قدرت است. در یک کشور، اقلیت ها تمایل دارند جمعیت خود را افزایش دهند (یا به این مسئله وانمود کنند) تا قدرت چانه زنی شان و همچنین سهم آرایشان در انتخابات مختلف برای گرفتن امتیاز های بیشتر از دولت مرکزی بیشتر شود.
مسئله جمعیت به خصوص هنگامی که مناقشات منطقه ای وجود دارد، بیشتر حائز اهمیت می شود. مثلاً یکی از نقاط قوت مردم غزه در برابر دشمن اسرائیلی، رشد جمعیت زیاد آنهاست. این رشد جمعیت، هزینه ی دشمن را در تقابلات احتمالی نزد افکار عمومی دنیا بالا می برد، و بر عکس هزینه ی تلفات انسانی برای ایشان را کاهش می دهد.
مثال دیگر، رشد جمعیت مسلمانان در اروپاست. بعضی از اندیشمندان اروپایی این مسئله را تهدیدی برای آینده ی اروپا می دانند[5].
همچنین، یک راه بلند مدت برای چرخش مناسبات بین المللی در بلندمدت به جهت مطلوب[6]، افزایش جمعیت است. در جهانی که مکانیزم های دموکراتیک روز به روز اهمیت –حداقل ظاهری- بیشتری می گیرد، افزایش جمعیت می تواند کفه ی تصمیمات کلان بین المللی را به نفع تمدن های صاحب جمعیت بیشتر تغییر دهد. یکی از مخالفت های اتحادیه ی اروپا برای پیوستن ترکیه به این اتحادیه تصاحب کرسی های زیاد این کشور در پارلمان اروپا در صورت تحقق این امر است. با توجه به این که رشد جمعیت ترکیه از رشد جمعیت متوسط بقیه ی کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا بیشتر است، این مسئله در فاصله ی زمانی –مثلا- 30 ساله تشدید می شود و هویت مسیحی این قاره را کم رنگ تر می کند[7].
بخش سوم: جمع بندی
طبیعی است وقتی علل موثر در یک مسئله در جهات مختلفی عمل کنند، تعیین جهت علیت مسئله با سختی مواجه میشود. مسئله هنگامی بغرنج تر می شود که بر خلاف مسائل اقتصادی محض، با مسائلی که وزن اجتماعی زیادی نیز دارند مواجه می شویم. همان طور که در بخش دوم اشاره شد، اصولاً جمعیت بیشتر از نظر سیاسی می تواند منشا قدرت بیشتر شود و لذا بررسی برآیند آنها بازهم مشکل تر میشود. در اینجا سعی می کنم با توجه به مکانیزم های علّی مطروحه ملزومات پیاده شدن سیاست های جمعیتی مختلف را بررسی کرده و به جمع بندی برسم.
1. ناگفته پیداست که اولین پیش نیاز برای رشد جمعیت، وجود پتانسیل های جغرافیایی است؛ به این معنا که کشور باید ظرفیت چنین جمعیتی را از نظر فضا داشته باشد؛ باید به اندازه ی کافی زمین برای سکونت با شرایط مناسب آب و هوایی در دسترس باشد. همان طور که ذکر شد، کشور ما جزو مناطق با تراکم کم جمعیت در دنیا محسوب می شود. مناطق شمالی و غربی کشور ما عمدتاً آب و هوای خوب و مناسب سکونت و حتی کشاورزی دارند. در مناطق شرقی نیز که آب و هوای گرم و خشک حاکم است، ظرفیت های زیادی از جمله ترانزیت، تولید محصولات کشاورزی و باغی خاص، توریسم[8] و غیره وجود دارد. در مناطق جنوب غرب و جنوب، امکان اشتغال مبنی بر کارهای مرتبط با دریا و همچنین صنایع مختلف وابسته به نفت هست. همه ی این نکات، توجه ما را از این دغدغه منصرف می کند.
2. اگر نظام اقتصادی یک جامعه سالم باشد، به این معنا که هزینه ی تبدیل ایده ها به تولید و همچنین نرخ بیکاری کم باشد و در کل، آنچه را که از آنها به عنوان شاخصه های اقتصاد سالم نام می بریم فراهم باشد، می توانیم فرض کنیم که افزایش همگن رشد جمعیت مابین طبقات مختلف جامعه، بتواند به دلایل عمدتاً سیاسی که در بخش دوم ذکر شد، به عنوان یک مطلوب اجتماعی برای جامعه ی ما مطرح شود. منتها تجربه نشان می دهد که اقتصاد ما به هر دلیل، شاخصه های یک اقتصاد سالم را ندارد و به عنوان یک شاخص بسیار واضح، نرخ بیکاری بالایی را در تمام یکی دو دهه ی اخیر تجربه کرده است. لازم به توضیح نیست که بیکاری به چه معضلات اجتماعی (از جمله فقر، فحشا، اعتیاد و …) می انجامد. این نکته، محسّنات احتمالی مکانیزم سیاسی را نه تنها تحت تاثیر قرار داده که حتی به دلیل افزایش ناهنجاری های اجتماعی ثبات کشور را کاهش داده و به یک مسئله ی «فقط ضرر» تبدیل می شود. مضافاً، با توجه به دلیلی که در ابتدای نوشته ذکر شد که با دادن سیگنال مبتنی بر افزایش رشد جمعیت، نخستین و قوی ترین گیرندگان این سیگنال طبقات با تمکن مالی کمتر هستند، مکانیزم اقتصادی مذکور (مخرب رشد) را کاملا فعال می کند.
3. بنابراین، اگر حاکمیت واقعا قصد دارد از مزایای رشد جمعیت استفاده برد، لاجرم ابتدا باید مشکلات ساختاری اقتصاد ایران –هر چه که هستند- را بر طرف نماید تا ابتدا عملکرد این بیمار به وضعیت عادی برگردد. مطمئناً این عمل در کمتر از ده سال آینده انجام نخواهد شد. سپس، سیگنال های موثری، با تمرکز بر این نکته که این سیگنال ها باید رشد سرمایه ی انسانی را هدف قرار داده باشند، ارسال شود تا بتوان در بلندمدت به مزایای گفته شده نائل شد. این سیگنال ها می توانند متمرکز بر کاهش هزینه ی تحصیل و بهداشت و درمان فرزندان باشند. همچنین این سیگنال ها باید به آرامی (با گام های آهسته) و در بلند مدت داده شود تا بتوان بر هر گونه عواقب احتمالی آن فائق آمد و سیاست های اصلاحی لازم را در طول اجرای طرح در صورت لزوم پیاده کرد.
[1] واکاوی این مسئله از ابعاد مختلف، نیاز به نوشته های دیگری دارد. مسئله پیری یا جوانی جمعیت و مسائل مربوط به آن در این نوشته مستقیماً مورد بررسی قرار نگرفته. نویسنده از مقالاتی که به تکمیل یا تصحیح این نوشته بپردازند، استقبال میکند.
[2] «طرح تامین آتیه مهر امام رضا» نام طرحی است که در این زمینه از سوی دولت برای اجرا آماده شده است. این نوشته، مستقیماً در صدد بررسی این طرح نیست، بلکه در پی بررسی سیاست کلی کشور در باب جمعیت است. تحلیل طرح مذکور، هر چند که بی ارتباط با موضوع حاظر نیست، مجال دیگری می طلبد.
[3] می توان از نظرگاه دینی نیز این مسئله را مورد مداقه قرار داد که نیاز به بحث جداگانه ای دارد.
[4] در ادبیات کانال های ارتباطی دیگری برای ارتباط دادن نابرابری به رشد ذکر شده که بعضی تاثیر منفی و بعضی تاثیر مثبت دارند. منتها، در کارهای تجربی، آنچه بیشتر گزارش شده تاثیر منفی نابرابری بر رشد است. به هر ترتیب، اگر نابرابری را از نظر اجتماعی بد بدانیم، مستقل از اینکه تاثیر مثبت یا منفی بر رشد داشته باشد، سیاستی که منجر به افزایش نابرابری شود، خواه ناخواه نامطلوب تلقی خواهد شد.
[5] به عنوان مثال نگاه کنید به:
[6] هر تمدنی مایل است که تاثیر گذاری خود را بر تمدن بشری افزایش دهد. در حالت خوب آن، عدالت، آزادی، رفاه و امنیت مورد توجه یک تمدن است و درحالت بد آن، نژاد پرستی و اجبار تمدن های دیگر به پیروی از آداب، سنن و اعتقاداتش.
[7] http://en.wikipedia.org/wiki/Accession_of_Turkey_to_the_European_Union#Population
[8] گرم ترین نقطه ی کره ی زمین در جایی در کویر لوت قرار دارد. طبعاً این مکان و مکان های مشابه می تواند مورد استقبال شدید گردشگران قرار گیرد:
http://joghrafi251.blogfa.com/post-9.aspx
http://www.kermantdc.ir/mods.php?id=Content&file=print&pid=4
نکته1 (اضافه شده در ویرایش دوم): این لینک به بحث جغرافیایی ما مربوط است
http://www.britannica.com/EBchecked/topic-art/293359/73655/Population-density-of-Iran
نکته2 (اضافه شده در ویرایش سوم):
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_sovereign_states_and_dependent_territories_by_population_density
رتبه ی ایران در تراکم جمعیت کشورها و مناطق دنیا 160 است، با تراکم جمعیت 45 نفر در کیلومتر مربع.
اگر فرض کنیم صرفا یک چهارم ایران قابل سکونت باشد، تراکم جمعیت در این حالت فرضی به 180 افزایش می یابد. در این حالت رتبه ایران به 70 تغییر می کند. به عبارت دیگر، حتی اگر همه ی کشورهای دیگر به اندازه ی یک چهارم کشور ما مناطق قابل سکونت با امکانات طبیعی ما را داشته باشند، باز هم ایران تراکم جمعیتی کمتر از اکثر کشورهای توسعه یافته دارد.
نکته3 (اضافه شده در ویرایش سوم):
با توجه به بحث هایی که در قسمت نظرات در گرفت، به این نتیجه رسیدم که در این نوشته، به بحث «دسترسی به آب شیرین» بی توجهی شده که سعی می شود در ویرایش های بعدی اصلاح شود.
به نظرم ادعات در مورد منظر سیاسی افزایش جمعیت جای بحث داره. یعنی فقط از یک جنبه به این موضوع پرداختی که البته در جای خودش درسته، ولی همهی ماجرا نیست. چون افزایش جمعیت، از کانالهای دیگهای که بهش اشاره کردی میتونه به تضعیف موقعیت اقتصادی منجر بشه و تضعیف موقعیت اقتصادی خودش تضعیف موقعیت سیاسی رو در پی داشته باشه.
ضمن این که بحثی که گفتی بیشتر در مورد مناقشات محلی (داخل یک کشور، یک قاره، یک منطقه) میتونه موثر باشه. و فکر نمیکنم بشه اون رو به قدرت در معادلات بینالمللی تعمیم داد.
اما برای این که بدونیم وزن کدوم عامل بیشتره شاید بد نباشه که از شواهد و قراین استفاده کنیم و برای این کار یک نمودار قدرت سیاسی بر حسب جمعیت رسم کنیم تا حداقل ببینیم که آیا همبستگی منفی بین این دو تا وجود داره یا مثبت و بعد بحث رو ادامه بدیم.
سلام.
اول یک نکته را درباره آب عرض کنم.
ما در ایران آب کم نداریم بلکه منابع آبی را مدیریت نمی کنیم. شاهدش هم اینه که ما بعضاً در شمال کشور با وجود این همه رودخانه و بارندگی کم آبی داریم! فاضلاب ها به جای تصفیه شدن به درون چاه فرستاده میشه و باعث آلودگی منابع زیرزمینی میشه و … . اگر ایران منابع آبیش محدوده نباید بی جهت روی کشاورزی تکیه کرد و باید استراتژی صنعتی شدن را دنبال کرد.
اما آیا واقعاً افزایش جمعیت مفید است؟
ما می دانیم که افزایش جمعیت حد اقل برای ایران توجیه سیاسی ندارد. نرخ رشد مثبت است در حال جنگ نیستیم و اساساً در جنگهای امروز تکتولوژی نظامی حرف اول را می زند نه جمعیت. اگر هم جنگی اتفاق بیفتد مانند جنگ عراق نخواهد بود. در ثانی نظام بین الملل بر اساس حاکمیت ملی کشورها تعریف شده است و نه جمعیت کشورها. در این نظام رای بلژیک با رای هندوستان در سازمان ملل متحد برابر است.
اما از نظر اقتصادی، ما در وضعیت فعلی اقتصاد ایران با مازاد نیروی کار روبرو هستیم. فضای کسب و کار نا مناسب است و سرمایه خارجی رقبتی به حضور در ایران ندارد.
افزایش جمعیت هیچ تغییری در مناسبات موجود ایجاد نمی کند و نهایتاً سبب کاهش درآمد سرانه و افزایش فقر می شود.
من هم با آقای امیر حسین موافقم که علاقه دولت به افزایش جمعیت فقط یک علاقه ایدئولوژیک است برای افزایش جمعیت شیعیان در مقابل سنیان.
البته ناگفته پیداست که این سیاست یک سیاست جهان سومی و غیر کارشناسی است که نهایتاً منتهی به بدبخت شدن شیعیان و سنیان خواهد شد.
استرالیا و کانادا هر دو کشورهایی پهناور هستند با چگالی جمعیت پایین و هر دو در اقتصاد و سیاست جهانی به اندازه کافی تأثر گذار هستند.
اقتصاد شکوفا با جمعیت بالا رابطه مستقیم ندارد. نباید گول ظاهر چین و هند را خورد. چین درست است که دومین اقتصاد جهان شد ولی به نسبت جمعیتش از ایران هم فقیر تر است.
در مورد مبحث آب اضافه می کنم که ما در ایران سواحل طولانی و آفتاب سوزان داریم. از همان آفتاب و انرژی خورشید می توان استفاده کرد و آب دریا را شیرین کرد.
البته شاید علمی تخیلی به نظر بیاد ولی امکان پذیر است.
چند نكته در مورد جنبه ي سياسي:
اول: ايران يك كشور نسبتا يكدست از لحاظ مذهبيه . افزايش رشد جمعيت همانطور كه ذكر شد، تنها در جاهايي مي تونه موثر باشه كه چند كلوني قومي مذهبي براي افزايش قدرت چانه زني سياسي نياز به نفرات داشته باشند. لذا رقابت جمعيتي در كشور هايي مثل عراق و لبنان با معناست.
دوم: مقايسهي چين و هند با جمعيت بالاي يك ميلياردي با ايران مقايسه ي درستي نيست حتي اين دو كشور هم به نسبت سهمشون از جمعيت جهاني قدرت چانه زني كمي دارند اضافه بر اون كه ما ظرفيت جمعيت يك ميلياردي نداريم. بايد ديد كه آيا كشورهاي مشابه ما با رشد جمعيت بالا توانستند قدرت سياسي خودشون رو افزايش بدن يا نه. دو نمونه خوب پاكستان و مصر هست كه رشد بالاي دو درصد جمعيتشون در بيست سال اخير نه تنها كمكي به اقتصاد نيمه فقيرشون نكرده كه به بحران هاي اجتماعي و اقتصادي تو اين كشور ها دامن زده.
سوم: همانطور كه در بخش اقتصادي به درستي به سرمايه انساني اشاره كرديد، بايد در نظر گرفت كه سرمايه انساني در قدرت گيري سياسي هم سهم به سزايي داره. ازدياد جمعيت احتمالي در طبقات فرودست و كاهش كيفيت آموزش، تنها جامعه رو دوپاره تر و از لحاظ سياسي ضعيف تر مي كنه.
چهارم: سوال مهم «آيا ميشه همه ي طبقات رو تشويق به ازدياد جمعيت كرد؟» پاسخ به نظر من خير هست افزايش سطح آگاهي خانواده ها و بر نامه ريزي مفصل و احتمالا وسواس اونها براي كيفيت آموزش فرزندان قيمتي بيش از يك مليون تومان خواهد داشت. به نظر نرخ رشد جمعيت در تمام كشورها رو به كاهش هست . حتي كشورهاي عربي خليج رشدشون رو در چند سال اخير از سه به دو و بعضا نزديك يك رسوندن.
پنجم: به نظرعلت اصلي طرح اين مباحث كه عموما از طرف اقشار مذهبي و روحانيون حمايت ميشه، رقابت جمعيتي شيعه و سني باشه به خصوص كه وهابيون اين استراتژي رو به كار بستند و تبليغ مي كنند. اقايون مي توانند استثنائا اين بار از عزيزان يهودي يا صهيونيست الگو بگيرن. احتمالا براشون جالب خواهد بود اگر بدونن يهودي هايي كه همه دنيا رو بنا به توهمات برادرا كنترل مي كنند فقط چهارده مليون نفر جمعيت دارند.
آن رئیس جمهور از خدا بی خبرت چه به کارشناسی ؟؟؟
مهندس IT رو به سمت امور آسیا و مهندس برق و الکترونیک رو به منصب امور خاورمیانه منصوب کرده این رئیس جمهور چه به کارشناسی ؟؟؟
عملکردش برای ثبت در تاریخ جهل و ستم این مرز و بوم کفایت میکنه
فکر کنم شما به اشتباه به این وبلاگ آمده ای. جای این بحث ها این جا نیست. اگر دلت از مسئله ای پر است، فکر نمی کنم این وبلاگ محل مناسبی برای طرح آنها باشد.
عجب احمقی هستید شما دولتی ها و حامیان کودتاچی های سپاهی
بچه جان سفطسطه مسخره ای میکنی
تراکم جمعیتی ایران پایینه و این به واسطه وجود 2 کویر لم یزرع و غیر قابل سکونته اگه شما خودت در وسط کویر لوت که هیچ بشری قادر به زندگی نیست حاضری سکونت کنی پس حق داری این بخش از سرزمین رو در محاسبه تراکم جمعیتی اعمال کنی
عجب نفهمی هستی تو. سواد داری مقاله را بخونی یا فقط بلدی کامنت ها را بخونی. مشتی اصلا نکته بحث این نبود که تراکم جمعیت پایینه یا بالا، نکته ای که برات سخته متوجه بشی اینه که بتونی کمی فکر کنی و هزینه فایده اقتصادی و اقتصاد سیاسی بالا رفتن نرخ بچه داری را در ایران بفهمی.
تو که عقلت نمی رسه اینها را بخونی بگو یکی از بالا سری هات اینو بخونه و بعد کامنت بده تو اون را بلغور کنی. حیفه خودت را به زحمت بندازی کمی فکر کنی.
این کسی که تو داری بهش میگی کودتاچی یکی از نخبه های این مملکت هست، تو برو فکری به حال خودت کن که طرز برخوردت مثل همون به قول خودت کودتاچی هاست. خودت هم ماشاالله کم لمپن نیستی. بلد نیستی به نظرات دیگران احترام بگذاری، حداقل در مورد چیزی که متوجه نمیشی نظر نده. احمدی نژاد کسی غیر از ما نیست، همین رفتارهای تو و امثال تو نتیجه اش میشه احمدی نژاد، از آسمون که نیومدی حضرت استاد!
این کامنت نشان دهنده ی ادب شماست.
در مورد استدلال گفته شده، به پاسخی که به سهیل داده شده نگاه کنید.
سلام
آقا چند تا نکته ای که در مورد مقالت به ذهنم رسید:
1-تنها دلیلی که آوردی تا از منظر اقتصادی این موضوع را به نحوی تایید کنی این هست که:»چرا که ممکن است استدلال شود که افراد تازه به دنیا آمده در یک بازه ی زمانی –مثلا 25 ساله- وارد بازار کار شده و احتمالاً با افزایش بهره وری حتی می توانند رشد اقتصادی را افزایش دهند.» من واقعا نمی دونم چه جوری این نتیجه را گرفتی؟ این افراد 25ساله باید تغذیه و آموزش مناسب داشته باشند تا منجر به بهرهوری بشوند، حالا افزایش بهرهوری به جای خود.
2- بقیه بچهها در مورد نتیجهگیری شماره یک نظر دادند، اما در مورد شرق، برادر من کشاورزی در شمال داره به خاطر سیاستهای اقتصادی اشتباه نابود میشه، شما میگی بریم تو شرق کشاورزی داشته باشیم؟ یا اینکه پیشنهاد توریسم را میدی، توریسم حداقل چیزی که احتیاج داره، امنیت هست، واقعا فکر میکنی خارجی ها تو این کشور امنیت دارند؟ توریست می خواد بره یک کشوری که بهش خوش بگذره، ما باید بین توریسم و رعایت موازین شرعی انتخاب کنیم و انتخاب هم کردیم، رعایت موازین شرعی، حالا دیگه چرا اینقدر روی توریسم مانور میدیم، من واقعا نمی دونم!
3-با تحلیلت در جمعبندی 2 موافقم
———————————————–
به نظر من این طرح یک میلیون تومانی تاثیر چشمگیری بر رشد جمعیت نخواهد داشت، چرا که لازمه تولد بچه ازدواج هست(حداقل در کشور ما :دی). مشکلی که در کشور ما وجود داره، سخت شدن ازدواج و ناپایدار بودن ازدواج ها آن هم عمدتا به خاطر مسائل مالی و اقتصادی هست. در ضمن هزینههای بچهدار شدن و تربیت آن خیلی بیشتر از این یک میلیون تومان هست، کما اینکه دولت هم اجازه برداشت از این مبلغ را به خانوادهها نمیده
———-
نکات حاشیهای:
1-آقا اگر دموکراسی به صورت ظاهری وجود داره، چطوری ازش برای تحلیلت استفاده میکنی؟
2-شما به عنوان استاد من بهتر میدونی که برای افراد در مقالات از لقب و شاخص استفاده نمیکنند، مثل آقا، دکتر، مهندس و البته محترم! به نظر من به جای رییس جمهور محترم باید مینوشتی رییس جمهور! البته ایشون واقعا هم محترم نیستند، آدم محترم در ملا عام از کلماتی مثل «ممه» و «خره کی باشه» استفاده نمیکنه!
——
مخلصیم محمدرضا جان، آقا دیگه سال دومی شدی، بیشتر بنویس
سلام بابک
1. اتفاقا من این جمله را نه به عنوان دلیل که به عنوان یک تلقی در بدو امر آورده ام. استدلال اقتصادی ام بحث مربوط به سرمایه ی انسانی است. بخش اول را لطفا دوباره مطالعه کن.
2. قسمت اول حرفت همونه که من توی قسمت دوی جمع بندی آورده ام.
3. در مورد بحث توریسم، به نظرم این بحث کاملا قابل کنکاش بیشتریه. اینکه گفتی کاملا نکته ی درستیه و به عنوان یک دلیل موجه برای عدم استفاده از این ظرفیته که بحثش فراتر از اقتصاده و به ساختار فرهنگی مردم و حکومت بر میگرده؛ منتها به نظرم ما نمی تونیم به همین دوکلمه از این ظرفیت بزرگ بگذریم؛ بگذار مثال بزنم. گردشگران اروپایی و آمریکایی که می آیند ترکیه، دو مقصد اصلی دارند: یک عده که هدف اصلی شان ساحل و مسائل مشابهه، می روند آنتالیاو قسمت دیگه ی اونها که عشق دیدن ابنیه تاریخی و جاهایی با بافت متفاوت از فرهنگ خودشون هستند، می روند استانبول. من می گم با همین شرایط فعلی، ما از اوناییکه می روند آنتالیا صرف نظر میکنیم، ولی آیا نمیشه برای دسته ی دوم فکری کرد. می خواهم بگم که این دلیل نباید توجیهی باشه برای ناکامی شدید اقتصاد ما در مسئله ی گردشگری و باید بیشتر بهش فکر کرد.
در مورد امنیت، من فکر نمی کنم مسئله ی مهمی باشه. درسته مناطقی از سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسان جنوبی ناامنه ولی بقیه مناطق را فکر نمی کنم. به نظرم این مسئله در کانون اهمیت توریسم (در شرایط کنونی ما) قرار نداره.
ما باید سریعا در جهت افزایش جمعیت حرکت کنیم. این جمعیت متولد شده در دهه شصت در 40 سال آینده به پیری میرسن اون موقع کی باید شکم اونها رد سیر کنه، یکی باید باشه که کار کنه یا نه؟
برادر من رشد جمعیت منفی نیست که یک همچین نتیجهای میگیری. ما الان شکم این ملت را نمیتونیم سیر کنیم، حالا بیایم جمعیت را هم افزایش بدیم؟ شما از کجا میدونی که نسل آینده اینقدر می تونه تولید کنه که هم شکم خودش را سیر کنه، هم به نسل قبلش کمک کنه؟ تازه از کجا معلوم نسل بعد را به نسل قبل ترجیح نده؟
همون طور که ذکر کرده ام، این وجه موضوع هم قابل بررسی است که من در این نوشته بدان نپرداخته ام.
با عرض پوزش
علاقه مندم که در خصوص مطلب لینک زیر، دوستان اظهار نظر بفرمایند. مطلب بسیار جالبی است.
با تشکر
Click to access 1046872770.pdf
با تشکر! در مورد مسکن، مطالعه ی مجزایی تا کنون نداشته ام.
مسألهی تأمین آب، به خصوص آب شیرین (برای کشاورزی و شرب و صنعت) خیلی مهمه و به نظر من در این مقاله بهش بیتوجهی شده. این مشکل اونقدر بزرگ هست که به تنهایی ما رو از افزایش جمعیت منصرف کنه. الان آب نصف شهرهای ایران در تابستان جیرهبندی میشه.
مردم قبل از این که به شغل نیاز داشته باشند، به آب و غذا نیاز دارند. بنابراین استدلال مبنی بر وجود فرصتهای اقتصادی در مناطق دارای تراکم جمعیتی پایین محکم نیست.
هر چند که من صرفا به این مسئله اشاره کردم، ولی این انتقاد را کاملا می پذیرم که به بحث آب توجه درخوری نشده. سعی میکنم در ادامه ی کامنت ها بهش بپردازم.
سلام محمدرضا
شما بهتر بود به نقشه تراکم جمعیت در ایران هم رجوع میکردی و بعد جمعبندی شماره ۱ رو میگفتی. اتفاقاً در مناطق قابلسکونت، ایران جزء کشورهای با تراکم جمعیتی بالاست. ممکنه جاهای دیگه کشور از نظر معادن و ذخایر غنی باشن، ولی واقعاً قابلسکونت نیستن. شما کافیه یهبار سوار هواپیما بشی و از شمال کشور بری جنوب. دقیقاً بهعینه اینو میبینی که دیگه تهران رو که رد کردی میرسی به بیابون! یعنی بهندرت اثری از شهر و مدنیت میبینی. هیچی نیست! یعنی حتی یه جاده نمیبینی اون وسط که ماشینی از توش رد بشه، چه برسه به خونه یا آدمیزاد! واقعاً من نمیدونم اون عده قلیلی هم که کویرنشینن چهطوری زندگی میکنن. فقط میدونم هیچی ندارن، هیچی.
زیادیم، خیلی زیاد محمدرضا!
سلام سهیل
1. ابتدا به نکته ای که توی آخر کامنت گفته ای(«بهنظر من تو این شرایط، صحبت از افزایش جمعیت کردن با هر استدلالی، ابداً محلی از اعراب نداره و بهکل خطاست. بههر حال من و شما اقتصاد خوندیم و توقع اینه که وقتی چیزی میگیم تمام جوانب امر رو سنجیده باشیم، منجمله جانب اقتصاد سیاسی قضیه رو») اشاره می کنم. اتفاقا بحث هایی از این قبیل جاش توی همین کافه ی ماست. زیرا مخاطب ما -علی الاصول- انسان هایی هستند که استدلال ها را می شنوند و تصمیم می گیرند و بر فرض اگر من بگم: «اگر الف، آنگاه ب»، اونها متوجه می شوند که «ب» شرایطی داره. درسته اگر عوام باشند، باید توجه به این مسئله هم بکنی که ممکنه استدلالت را کاملا نشنوند.
2. مقاله ی اخیر دکتر نیلی را دیده ام و بسیار آموزنده است؛ منتها من به صراحت اشاره کرده ام که اگر سیاستی مبنی بر افزایش جمعیت بخواهد اعمال شود، واجب است که پیش نیازهای آن قبلا آماده شود که این مسئله شاید حدود یک دهه ی آینده هم بر آورده نشود. منتها به نظرم استدلال دکتر نیلی در مورد اینکه 10 سال دیگر متولدین دهه ی شصتی که قسمت زیادی از آنها تحصیلکرده/زن هستند، وارد بازار کار می شوند، نفیا یا اثباتا ربطی به استدلال من نداره.
3. نقشه ی تراکم جمعیت را در پایان مقاله اضافه کرده بودم. نکته ای که هست، اینه که مثلا من می تونم برای شما نمونه ی کره ی جنوبی را بیارم. (تعمدا ژاپن را نگفتم که گفته نشه که قیاس مع الفارقه). کره جنوبی حدودا 100000 کیلومتر مربع وسعت داره و حدود 50 میلیون نفر جمعیت.
بگذریم،این را حتما نگاه کن:
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_sovereign_states_and_dependent_territories_by_population_density
رتبه ی ایران در تراکم جمعیت 160 است با تراکم جمعیت 45 نفر در کیلومتر مربع. فرض کن که صرفا یک چهارم ایران قابل سکونت باشه. تراکم جمعیت در این حالت فرضی میشه 180. در این حالت رتبه مون توی تراک مجمعیت میشه 70 بین حدود 239 کشور و منطقه. قبول درای که این تراکم جمعیت بالایی محسوب نمیشه (به عبارتی من فرض کرده ام که همه ی کشورهای دیگر به اندازه ی یک چهارم قابل سکونت ما امکانات طبیعی داشته باشند.) و خیلی از کشورهای توسعه یافته تراکم جمعیتی بیشتر از ما (در حالت فرضی و نه حالت واقعی) دارند.
نکته ای که من به عنوان ضعف استدلالم می پذیرم, عدم توجه کافی به بحث آب هست که سعی می کنم در یک کامنت دیگه بهش فکر کنم و نظرم را بدهم.
سلام،
باید دید که آیا اقتصاد مملکت چه مسیری رو طی میکنه. اگر چشمهایمان رو باز کنیم، متوجه میشیم که متوسطه رشد اقتأسادی مملکت پایین. حتا اگر آمار دولت ایران رو باور کنیم. ساختار سیاسی و اقتصادی ممملکت هم اصلا طوری نیستن که بشه امیدوار بود این وضع بهتر بشه. مسالهٔ دیگه مشکله شدید کمبود آبه. بهتره به این آمارها هم یک نگاهی بندازی.
نکته ی اول شما درسته؛ فعلا فکر چنین سیاستی را با توجه به دو منظری که بیان کرده ام نمی شه کرد. در مورد مسئله ی کمبود آب سعی م یکنم در کامنت های بعدی بحث کنم
سلام
مقاله بسیار عالی و آموزنده بود به خصوص که از موضوعات روز ایران است. تشکر می کنم.
بنده اضافه می کنم که دولت در ایران کنونی اساساً نمی تواند به صورت دستوری جمعیت را افزایش دهد. آنچنان که در دهه 60 توانسته بود.
اول این که سطح تحصیلات مردم به خصوص مادران جوان افزایش یافته است.
دوم هنوز سابقه وحشتناک انفجار جمعیت در دهه 60 در ذهن ها زنده است.
و سوم شرایط اقتصادی چنین اجازه ای را به مردم نمی دهد.
متشکرم. نکات شما در جای خودش قابل بررسی است که اساساً آیا این مسئله در شرایط حال حاضر ایران قابل سیاست گذاری هست یا نه
من نمیدانم چطور میگوئید وضعیت جغرافی ایران برای سکونت مناسب است . اصلا خودتان کجا ساکن هستید؟ اگر در شهرهای کویری بودید این حرف را نمی زدید . شهر سمنان با وجود جمعیت بسیار کم مشکل آب دارد و هنوز تابستانها بعضی مواقع آب قطع میشود . تازه خشکی و گرمای شدید هوا در مناطق کویری مسئله دیگری است .چطور توقع دارید مردم در گرمترین نقطه زمین زندگی کنند . رشد جمعیت زیاد برای کسب قدرت چندان باعث افتخار نیست وگرنه سوسک ها هم رشد جمعیت خوبی دارند هم پراکندگی جمعیتی خوبی دارند هم با شرایط سخت آب و هوایی و تشنگی و گرسنگی خوب مقابله میکنند . چین هم از وقتی قانون تک فرزندی را اجباری کرده رشد اقتصادی داشته است .
ادعای من در مو رد وضعیت جغرافیایی ایران آن است که با توجه به تراکم جمعیتی پایین، اولا در مناطق شرق کشور که الان از نظر بیکاری در وضعیت وخیمی قرار دارند، امکان فراهم کردن شرایط اشتغال به وسیله ی گزینه هایی که توضیح دادم فراهم است. در مناطق دیگر نیز، به جز قسمت هایی از شمال کشور، تراکم جمعیت هنوز زیاد نیست و قابل زیاد شدن هست.
http://www.britannica.com/EBchecked/topic-art/293359/73655/Population-density-of-Iran
بنده نگفته ام که ملت بروند و در گرمترین نقطه ی کره ی زمین زندگی کنند. برای ملتی که در این نقاط زندگی می کنند، می توان با بررسی نقاط قوت اشتغال منباسب را پیدا کرد.
اگر تراکم جمعیتی پایین هست علتش این هست که خیلی قسمتهای کشور قابل سکونت نیستند. جاهایی که میشده زندگی کرد اتفاقا حسابی دنس هستند.
دلایل سیاسی هم بی منطق هستند. هدف اصلی حاکمیتها باید تامین رفاه جامعه باشد و سیاست هم راهی برای رسیدن به این هدف است نه اینکه خودش هدف باشد. کشورهایی مثل چین و هند شاید الان در معادلات جهانی وزنی داشته باشند ولی اولین چیزی که با آمدن اسمشان به ذهن می رسد مردمی فقیر و بدبخت است. ضمن اینکه به اعتقاد من موفقیت این دو کشور در دیپلماسی ناشی از درک درست آنها از قواعد دنیای امروز و خوب بازی کردن با آنهاست وگرنه کشورهایی مثل اندونزی و پاکستان هم که چهارمین و ششمین کشورهای پرجمعیت هستند وزن کمی در معدلات جهانی دارند.
فکر میکنم خیلی از مردم ایران ترجیح می دهند مثل کشورهای اسکاندیناوی زندگی آرام و مرفهی داشته باشند تا اینکه مثل چینیها درآمد سرانه 6500 دلاری داشته باشند + حق وتو در شورای امنیت.
-«ضمن اینکه به اعتقاد من موفقیت این دو کشور در دیپلماسی ناشی از درک درست آنها از قواعد دنیای امروز و خوب بازی کردن با آنهاست». قطعا این مسئله را به عنوان یک مولفه ی ضروری می پذیرم و نه به عنوان تمام ماجرا. کشورهای کوچکی هستند که رشد اقتصادی دو رقمی دارند ولی هیچ نقش تعیین کننده ای در معادلات بین الملل ندارند.
-یکی از اهداف حاکمیت افزایش رفاه است که من در بحث اقتصادی به آن اشاره کرده ام، ولی این همه ی ماجرا نیست؛ اگر شما از موضع عدالت طلبی به مسئله نگاه کنید و معتقد باشید که کشور شما نسبتاً از بقیه عادلانه تر در معادلات بین المللی نقش ایفا می کند، یا اینکه حتی از موضع اعمال قدرت به مسئله نگاه کنید، (که تفاوتی در نتیجه گیری نمی کند) هر کشوری متمایل است که حوزه ی تاثیرگذاری و قدرت تاثیرگذاری خود را افزایش دهد.
-من هم علاقه دارم مثل کشورهای اسکاندیناوی زندگی خوب و مرفهی داشته باشیم؛ ولی چه نتیجه ای از آن می خواهید بگیرید؟ من نگفتم که ما مثل چین شویم.
-نکته ی دیگر: ارزیابی این که با توجه فاکتورهایی که من به صورت کیفی برشمردم، دقیقاً چه جمعیتی و با چه رشدی نتیجه می شود، نیازمند تحقیقات گسترده تر است.