در حوالی سالهای 1360 در حالیکه داریم از تاریخ میلادی و نه هجری صحبت میکنیم، یک حکیم مدرسی به اسم نیکل ارم رسالهای نوشت با عنوان درباره «منشأ، ماهیت، قانون و دگرگونیهای پول» با نام فرعی «ضرابخانه». او پدیدهای را موجب تباهی دانست که میگفت بدتر از رباخواری است و خودش آن را تنزل ارزش در ضرب سکه مینامید. قصه از این قرار است که به صورت تاریخی حاکمان در زمانهایی که نیاز به پول داشتند، مقدار فلز گرانبها در سکه را کاهش میدادند و سکه را به همان نام قبلی میخواندند. کافی است که شاهزادهای بدون افزایش پشتوانههای طلا و نقره، عیار طلا و نقره را در سکههای ضربشده کاهش دهد تا بتواند سکههای بیشتری برای خودش ضرب کند. شکل امروزی این حقه این است که دولتها به بانک مرکزی فشار میآورند که برای تأمین خرجهای دولت، پول بیشتری خلق کند. اما خلق پول، بدون افزایش متناسب تولید، موجب تورم میشود و در نتیجه قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند. پس این پدیده (یعنی کاهش ارزش در ضرب سکه) دقیقا نوعی مالیات است چون در آن، مثل همه انواع مالیات، قدرت خرید دولت با کم کردن قدرت خرید مردم افزایش مییابد.
یکی دو قرن پس از این، با کشف قاره نو و متعاقب آن کشف معادن طلا و نقره در آمریکای شمالی و جزایر دریای کارائیب سیلی از طلا و نقره به اسپانیا سرازیر شد. چندی نگذشت که اسپانیا با تورم بیسابقهای روبرو شد. اما این پدیده حتی خیلی قدیمیتر از این حرفهاست: سردار امیلیوس بعد از فتح پادشاهی مقدونیه که تحت حکومت ایران بود، آنقدر طلا و نقره به روم آورد که مردم از پرداخت مالیات معاف شدند ولی همزمان قیمت اراضی در روم در مدت کوتاهی تا دو سوم افزایش یافت (برای نمونه صفحه 40 و 41 کتاب سخنرانیهای تاریخ اقتصادی رابینز را ببینید).
در کشور ما، درآمدهای نفت «مستمرا» نقشی مثل سیل طلا و نقره در اسپانیای پانصد سال پیش یا روم هزار و پانصد سال پیش بازی میکنند. (حتی جالب اینکه در روم که اقتصادی باستانی داشته، زمین دارای بازدهی بیشتری نسبت به بقیه داراییها یا سرمایهگذاریها بوده، که در نتیجه قیمت زمین بسیار رشد کرده است. این خیلی شبیه به شوک نفتی سال 1384 (هجری شمسی) و متعاقبا افزایش بسیار زیاد قیمت زمین در کشور ماست!) از سوی دیگر، در کشور ما، بانک مرکزی مستقل همانقدر بیمسماست که قوه قضاییه مستقل. نتیجه این شده که کسی جلودار وسوسه دولت برای افزایش حجم پول نیست مگر نارضایتی مردم. اما بانک مرکزی و در واقع همان دولت ابزار دیگری برای کنترل نارضایتی مردم دارد و آن نرخ ارز است. نرخ ارز یک متغیر پولی (و نه مالی) است و اختیار سیاستگذاری برای آن باید در درست بانک مرکزی باشد. اما به همان دلیل که مستقل نیست تعیین نرخ ارز در عمل به اختیار دولت صورت میگیرد.
دولت با تثبیت نرخ ارز موجب افزایش واردات کالاهای خارجی میشود. تورم تک رقمی کشورهای خارجی در کنار تثبیت نرخ ارز باعث میشود که در سبد مصرفی مردم، سهم کالاهای ارزان خارجی، افزایش؛ و سهم کالاهای گران داخلی، کاهش بیابد. در نتیجه تورم عمومی تا حدود قابل توجهی تعدیل میشود و نارضایتی مردم کاهش مییابد. این چنین است که ترکیب منابع طبیعی، بانک مرکزی غیرمستقل و تثبیت نرخ ارز، موجب افزایش شدید نقدینگی و تنزل ارزش پول در کنار افزایش شدید نسبی واردات به صادرات میشود. تثبیت نرخ ارز در حکم یارانهای به خانوارها است. اما روی دیگر آن، هزینه مضاعف بر بخش تولید است. موازنه تراز تجاری (صادرات منهای واردات) با تثبیت نرخ ارز منفیتر میشود در حالیکه قاعدتا نرخ ارز هر سال باید به اندازه تفاوت تورم داخلی و خارجی رشد بکند تا قدرت رقابت تولیدکننده داخلی محفوظ بماند. در عوض سیاست تثبیت نرخ ارز فقط در هشت سال گذشته قیمت نسبی کالای داخلی به خارجی را بیش از صد در صد افزایش داده است. در نتیجه بخش تولید بسیار متضرر شده و مساله اینجاست که با سودآوری بیشتر واردات بهجای تولید، بخش قابل توجهی از تولیدکنندگان تولید را رها کردهاند و به واسطهگری مشغول شدهاند، در نتیجه نهتنها موافق افزایش نرخ ارز نیستند بلکه بهعلت موقعیت فعلی برای تثبیت نرخ ارز هم چانهزنی میکنند.
مطمئنا این نوشته حاوی هیچ حرف جدیدی نیست و هر عقل سلیمی کلیات این استدلالها را در توضیح نظمهای آماریای به گستره اقتصادها و به قدمت تاریخ حکومتها میپذیرد. اما با این حال ما شاهد عدم تحقق سیاستهای اصلاحی درباره متغیرهای رشد پول و نرخ ارز در کشورمان هستیم. منطقا چارهای نیست جز اینکه بگوییم یا عقل سلیمی در کار نیست یا آنکه پای منفعتی به هزینه افول روزافزون رفاه مردم در کار است. نمیدانم کدام یک بدتر است.
سلام
من برای کار پایان نامه ام می خوام از این مدل dsge استفاده کنم موندم معطل که بخش دولت و بخش خارجی را در ایران چه مدلی باید در نظر گرفت چون تو همه مدلها برای دولت دذآمد مالیاتی در نظر گرفتند منتها در اقتصاد ما درامدهای نفتی سهم وسیعی را در درآمدهای دولت دارد و همچنین روی تراز تجاری و نرخ ارز اثر می گذارد مقالات زیادی خوندم ولی متاسفانه همه برای اقتصادهای توسعه یافته است.
سایت قشنگی دارین …
سلام دلم می خواد در باره ی دیدگاه های اقتصادی فرشاد مومنی چیزهایی بدانم . شما در باره اش چی می دانید؟ مهمترین نظراتش چیه؟ یادمه چند باری هم توی یه مناظره ی تلویزیونی شرکت کرد .
سلام
خوشم اومد از این متن. خصوصا دو نمونه تاریخی و نقد اون برادر مدرسی مون!
ابنکه چرا اصلاحات انجام نمیشه به نظرم سؤال جذابیه. ادبیات مفصل و (به نظر من) جذابی توی اقتصاد سیاسی هست در مورد اینکه چرا اصلاحات انجام نمیشه، علبرغم اینکه همه می دونن باید بشه
ممنون از توضیحتون
من پارسال بدنبال گرفتن یک پروژه در خصوص رکود و رونق اوداری تو بخش مسکن بودم که از مدل DSGE (همون مدل دینامیک اما استوکاستیک) با یکی از اساتید فن بودم که متاسفانه دنیای تحقیقات رانتی با همه رانتی که ما داشتیم اجازه نداد. این بهترین فرصتی بود که می شد در این مورد مطالعه کنم. حیف!
اما برای نوشتن پروپوزالش چند تا کاری که خونده بودم جالب بودن. یکیشون حتی تونسته بود بحران مسکن آمریکا رو پیش بینی کنه.
اما با فقر آماری در ایران اصلاً نمی شده به جواب این مدلها اعتماد کرد. مگر اینکه آمارها رو خوب بشناسی و بتونی تعدیلشون کنی.
سلام
اگه امکانش هست یکم در مورد این مدل های دینامیکی توضیح بیشتری بدید. به نظر خیلی جالب میاد. چطور میشه این مساله مطرح در پست رو به صورت یک مدل دینامیکی نوشت؟ واقعاً شما می تونید به نتایج یک مدل دینامیکی برای تحلیل اقتصاد اعتماد کنید؟ این اعتماد تا چه حدیه؟
http://en.wikipedia.org/wiki/System_Dynamics
در مورد اعتماد به مدلهای دینامیکی هم یک جملهی معروف هست که میگه «All models are wrong!» یعنی هیچ مدلی نمیتونه صددرصد واقعیت رو مدل کنه؛ مجبوریم با لحاظ یک سری محدودیتها و شرایط از مدلها استفاده کنیم. به هر حال میزان اعتماد به هر مدلی در علوم تجربی بستگی به قدرت پیشبینی اون مدل در دنیای واقعی داره، که با آزمایش مشخص میشه.
فکر میکنم قدرت واقعی این مدلها نه در پیشبینی آینده که در کمک به فهم بهتر پدیدههاست، همونطور که در تعریف سیستم داینامیکس در مقالهی ویکیپدیا هم اومده.
System dynamics is a methodology and computer simulation modeling technique for framing, understanding, and discussing complex issues and problems.
البته من نمیدونم که آیا اصطلاح مدل دینامیکی برای مدلهایی غیر از مدلهای مطرح در سیستم داینامیکس هم به کار میره یا نه. فکر کنم روشهای دیگهای هم برای تحلیل سیستمهای پویا وجود داشته باشه.
به سام و محمدحسین: تا جاییکه من میدونم اصطلاح مدلهای دینامیکی در اقتصاد بهویژه در زمینه Dynamic General Equilibrium Models بهکار میره که در اقتصاد بسیار پر کاربرده و مثلا مدلهای معروف OLG یا Over-Lapping Generations رو شامل میشه. مساله از این قراره که با داشتن یک سری مقادیر اولیه برای برخی متغیرها (مثلا x0 و y0 و …) و داشتن یک سری پارامتر از ویژگیهای اقتصاد مورد بررسی (مثلا سهم نیروی کار از تولید (a) و درجه انحصار بنگاهها (b) و …) در دوره t، در زمینه یک سری از معادلات توصیف کننده رفتارها و ابعاد اقتصاد، تعادل عمومی اقتصاد که شامل تصمیمهای افراد و بنگاهها در زمینه مصرف، پسانداز، عرضه نیروی کار، میزان تولید و … بدست میآد در شرایطی که همه بازارهای درنظرگرفته شده تسویه شده باشن (که در نتیجه قیمت در بازار کالا و خدمات و دستمزد در بازار کار و … بهدست میآید). حالا این حل که تعادل عمومی رو در دوره t مشخص میکنه در ضمن مقادیر اولیه برای دوره t+1 (یعنی x1، y1 و …) رو هم تامین میکنه چون x1، y1 و … بخشی از جواب تعادل عمومی در دوره t هستند. حالا ماجرا تکرار میشه. این مسایل در اقتصاد خیلی زیاد هستند و همونطور که محمدحسین هم اشاره کرده بهعلت پیچیدگی بیش از حد مثلا اینکه دیگه ما نمیتونیم بفهمیم که مثلا x7 چه مقداری خواهد شد مگر اینکه مدل دینامیکی رو حل کنیم. این موضوعی که گفتم خیلی فراتر از حد سیستمدانامیکس هست و اقتصاد پر هست از مقالههایی که کم و بیش از روشی شبیه به این استفاده میکنن.
پ.ن: این لینک شما رو میبره به یکی از کتابهای خوبی که در این زمینه نوشته شده البته باید 150 یورو پرداخت کنید تا بتونین بخونیدش و چند سال هم درس اقتصاد بخونین تا بتونین ازش استفاده کنین!!
تا جایی که یادم هست مدلهای سیستم داینامیکس هم مستقیماً قابل تبدیل به معادلات دیفرانسیلی هستند که سیستم مربوطه رو توصیف میکنند (نمیدونم چقدر به این DGEM ربط داره). به عبارت دیگه این نمودارهای Stock&Flow که در سیستم داینامیکس ساخته میشن نمایش تصویری چند معادلهی دیفرانسیل هستند. چون حل ریاضی این معادلات خیلی سخت یا غیرممکنه از شبیهساز استفاده میشه (که عملاً یعنی حل عددی، مثل روش اویلر).
آقا جدیداً فیلتر کردنها زیاد شده، به نظرم این ترکیب «دولت هوسباز» رو در عنوان مطلب تغییر بدید تا به خاطر «توهین به دولت» فیلترتون نکنند.
این عبارت یارانه دادن به «تضعیف موتور رشد» خیلی به دلم چسبید.
یک سؤال: آیا افزایش واردات و کاهش تولید، در بلندمدت رفاه را کاهش میدهد؟ چه فرقی دارد که مردم از راه واردات پول دربیاورند یا از راه تولید؟
محمد حسین ذخایر ارزی محدوده. فرض کن همه ما بخواهیم برویم در شغل واردات. چه اتفاقی میافتد؟ تقاضا برای ارز بالا میرود و فورا نرخ ارز افزایش مییابد تا جایی که تقاضا دوباره کم شود. در نتیجه اصلا ممکن نیست که همه ما بخواهیم واردات بکنیم. حالا شاید هم پیش خودت فکر کردی که اگر در یک کشوری نسبت ارز حاصل از منابع طبیعی به جمعیت خیلی زیاد باشد، آنگاه این امکان وجود دارد که همه واردات بکنند. باز اینجا چند مساله مطرح هست و مهمتر از همه اینکه رشد اقتصادی صورت نمیگیرد. رشد را دارم میگویم چون گفتهای در بلندمدت. برای رشد اقتصادی باید یک موتور رشد وجود داشته باشد که یک متغیر را بهصورت انباشتی در طول زمان زیاد کند مثل سرمایههای فیزیکی یک کشور را. یک جوری سوالت را پرسیدی که انگار حواست نبوده که قسمتی از واردات هم مختص کالاهای سرمایهای یا واسطهای هست که ورودی (نهاده) تولید هستند. در ایران اگر اشتباه نکنم نسبت واردات کالاهای مصرفی از کل واردات صرفا در مقیاس 20 درصد است. پس بدون تولید و با صرف واردات رشد اقتصادی صورت نمیگیرد و در نتیجه رفاهی در بلندمدت بهوجود نمیآید. اما باز بیا یک فرض غلط بکنیم و آن اینکه بگوییم خود واردات هم یک فن است و در طول زمان دانش ملت برای واردات افزایش مییابد و این انباشت دانش باعث واردات بهتر و رشد میشود (به فرض). در این صورت بهتو قول میدهم که در بلندمدت این ملت بدبختترین ملت دنیا میشود چون منابع طبیعی پایانپذیر هستند و روزی که این منابع تمام میشوند دیگر ارزی برای واردات وجود ندارد و ما ملتی داریم که هیچ کاری بلد نیست و هیچ سرمایهای ندارد جز دانش و تجربه واردات که دیگر بدرد عمهاش هم نمیخورد.
فکر میکنم فهمیدم چه گفتی. من دقیقاً فکر کرده بودم که «خود واردات هم یک فن است و در طول زمان دانش ملت برای واردات افزایش مییابد و این انباشت دانش باعث واردات بهتر و رشد میشود» و حواسم نبود که در نهایت باید برای واردات ارز داشته باشیم و این که ارز را برای واردات باید از کجا بیاوریم (از این حواسپرتی کلی پیش خودم شرمنده شدم! نمونهای بود از open-loop thinking).
البته یک امکان دیگر هم هست برای ادامهی رشد بدون تولید در شرایطی که منابع طبیعیمان تمام شده باشد و ارزی نداشته باشیم، و آن روی آوردن به ترانزیت کالا است (مثلاً حشیش افغانستان! را دم ترکیه تحویل دهیم و با پولش مایحتاج ملت را تأمین کنیم). به عبارت دیگر ایران در بین کشورها مثل یک تاجر یا هاب تجاری عمل کند. پتانسیل رشدش هم فکر کنم بد نباشد! درست میگویم؟
البته معلوم است که تمام این فرضها بیخود است! چون «در شرایطی که ارز نداشته باشیم» طبیعتاً دیگر نرخ ارز ارزان هم نخواهیم داشت که به تولید لطمه بزند، و تولید خود به خود شکل خواهد گرفت. یعنی همان طور که گفتی تولید تا وقتی لطمه میخورد و واردات تا وقتی زیاد میشود که بانک مرکزی ارز داشته باشد که به واردکنندگان بفروشد.
در ضمن فکر کنم به عبارت دیگری هم میتوان گفت دولت با پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز، دارد به نحوی به «تضعیف موتور رشد» یارانه میدهد. مثل این که به مردم دلار نفتی بدهیم تا بروند خانههاشان بخوابند!
خیلی ممنون از جواب مبسوط؛ بدون تعارف کلی استفاده کردم و قوهی تفکرم تحریک شد! مسألهی قشنگی شد و وسوسه شدم که مدل دینامیکیاش را با vensim بسازم.
این واسه من خیلی ارزشمند هست که به این مسایل فکر میکنی، تحلیل میکنی و بحث رو پی میگیری. فقط با اجازهات یک کامنت دارم: بببین مدل دینامیکی و نرمافزار، حتی پیشرفتهترینهاش، هیچکدوم «تیوری اقتصاد» یا «محتوای مفهومی توضیح پدیدهها» نیستند و چیزی که ما برای تحلیل و درک مسایل اجتماعی-اقتصادی نیاز داریم بدون شک در درجه اول همون محتوای مفهومیه.
درسته ولی مدل دینامیکی میتونه در فهم پدیدههای پیچیده به ما کمک کنه. گاهی روابط علی آنقدر پیچیده، تودرتو و متعدد هستند که مجبور هستیم مدلی از آنها را بسازیم و بعد به آن مدل نگاه کنیم، تحلیلش کنیم، آن را آزمایش کنیم، بهبودش دهیم و در نهایت فهم خودمان را از آن پدیده ارتقا دهیم. به عبارت دیگر من به مدل دینامیکی به عنوان ابزاری برای تفکر راجع به سیستمهای پیچیده نگاه میکنم.
«تیوری اقتصاد» یا «محتوای مفهومی توضیح پدیدهها» تنها چیزیه که میتونه تکتک روابط علی این مدل رو به ما بگه و توضیح بده، و قطعاً بدون اون کاری نمیشه کرد (ورودی مدل هست که از domain مورد بررسی میاد، که این domain در اینجا اقتصاد هست)، ولی به نظرم مغز ما این طاقت رو نداره که به تنهایی اندرکنش این روابط متعدد رو تحلیل کنه، و نیاز به ابزار داره.
نکتهی قشنگ این ماجرا اینه که دانش سیستمی مستقل از domain مورد بررسی است! یعنی اگر شما به عنوان مدلساز، تحلیلگر آشنا به domain داشته باشید که به شما در استخراج و پالایش روابط علی مدل کمک بکنه، میتونید مدلهای خوبی از پدیدههای اون domain بسازید.
تجربه بشر در اقتصادهای آزاد نشان داده که مبادلات داوطلبانه باعث شده که تولید کنندگانی در بازار بمانند که توانسته اند به بهترین نحو نیاز مصرف کننده ها را پاسخ بدهند. آیا این قضیه در مورد پول صادق بوده؟ الان که در همه کشورها بانک مرکزی(دولت) مسئول تولید پول هست، آیا به این معنی که اصلح ترین تولید کننده بوده و توانسته همه رقبا را کنار بزنه و به تنهایی در بازار بماند؟ در واقع اگه اجازه مبادلات داوطلبانه در مورد «پول» هم بدهیم آیا مردم انحصار دولتی ترجیح می دهند؟ جواب این سوالها ساده نیست. اگه عمری باشه با اجازتون حتما تا قبل از عید یه پست تو این زمینه می نویسم.
نرخ ارز تثبیت نشده است. دوره زمانی مفروض شما محدود است. از طرف دیگر اگر همه جا قیمت سیب 50 درصد کاهش یابد ولی میوه فروش محله شما سیب را 1 درصد هم کاهش ندهد . ایا او قیمت سیب را تثبیت کرده است؟
تثبیت نرخ ارز لزومن باعث افزایش واردات کالاهای خارجی نمیشود.به ویژه در مورد اقتصاد های دستوری.
رابطه افزایش قیمت زمین در سال 84 وافزایش قیمت نفت به هیچوجه ثابت شده نیست. اولن افزایش قیمت زمین در دوران کاهش شدید قیمت نفت نیز اتفاق افتاده است که نشان دهنده تاثیر عمده عوامل دیگری در قیمت گذاری زمین در این اقتصاد است.دومن در همین محدوده زمانی نیز آهنگ افزایش قیمت زمین مدت ها بعد از افزایش قیمت نفت شروع شد.
فرض افزایش شدید نقدینگی فرض معقولی نیست. بر اساس آمار های حسابداری چنین ادعایی میشود ولی واقعیت های عینی بازار چنین ادعایی را مردود میکند.
این نوشته حرف جدیدی ندارد اما هر عقل سلیمی پس از مشاهده تجربی شرایط عینی میتواند دریابد که همبستگی های مفروض در این نوشته معتبر نیست. در خصوص منعت نیز هر عقل سلیمی میتواند دریابد که سال های سال بازی با پول و نرخ ارز صرفن منافع پول بازان و نظام بانکی ناکارامد را به قیمت زمینگیر کردن اقتصاد تامین کرد.و البته باید پاسخی یافت بر این سوال که آیا افول رفاه مردم !! پدیده دوران بازی های 100 و 200 و 500 درصدی با نرخ ارز نیست؟
«بد تر » امری نسبی است .بستگی دارد از منظر منفعت چه گروهی به موضوع نگاه شود.
سلام.
چرا میگی نرخ ارز تثبیت نشده؟ حداقل در دورهای که من حرفش رو زدم یعنی از سال 1381 تا 1387، سطح عمومی قیمتها، افزایشی معادل با 154 درصد داشته، در حالیکه نرخ ارز تنها 27 درصد افزایش پیدا کرده. همچنین با در نظر گرفتن نرخ 3 درصد برای میانگین تورم سالانه خارجی، در این 7 سال، سطح عمومی قیمت کالاهای خارجی، 23 درصد افزایش یافته است. نتیجه اینکه از طریق تثبیت نرخ ارز، در مدت 7 سال گذشته، رقابتپذیری تولیدکننده ایرانی در بازار جهانی، با مقیاس 100 درصد کاهش پیدا کرده. حالا منظورم این نیست که این محاسبات دقیق هست و قبول دارم که برخی پیچیدگیهای دیگر هم وجود داره اما اما مقیاسش همینه. شما در نظر بگیر که دو تا بنگاه تولیدی هست که قیمت دومی داره نسبت به اولی هر دوره به طور قابل توجهی کمتر میشه نتیجهاش اینه که اولی تولیدش رو از دست میده. این که واضحه.
دانشجوهای اقتصاد با همکاری اساتید اقتصاد، در پایاننامهها درباره حجم نقدینگی و قیمت زمین کارهای خوبی انجام دادن و نتیجه زحماتشون و علمشون همین چیزیه که گفتم. اما اصلا مستقل از تحقیقات علمی، من قبل از اینکه بخوام تحلیل کنم، حرف دیگهای دارم:
من رشد شدید نقدینگی رو فرض نکردم. این یک fact هست. در سال 1384، 85 و 86 رشد نقدینگی بهترتیب 34.3، 39.4 و 27.7 بوده و یعنی اینکه حجم پول در گردش، در مدت سه سال 2.4 برابر شده. خب این رشد نقدینگی اگر شدید نیست پس چیه؟
من هیچ وقت نگفتم که باید با متغیرهای اقتصادی بازی کرد اتفاقا گفتم که باید با استفاده از علم و تجربه، دست به اصلاحات زد و باز نگفتم که با نرخ ارز 100 یا 500 درصد بازی بشه صرفا گفتم که باید اصلاح بشه. اما حرف من اینه که شما اول تکلیفت رو روشن کن که آمارهای بانک مرکزی که در همه جای دنیا مبدأ تحلیلها و سیاست گذاریها هست میپذیری یا نه. اینجا رو هم لینک کردم که اگر قبلا سر نزدی نری تو سایت سرگردون بشی (صفحه 17 نقدینگی و صفحه 14 نرخ ارز). ببین اگر میپذیری که رشد نقدینگی شدید بوده و نرخ ارز تثبیت شده، بعدش میشه روی اینها تحلیل کرد. اگر نمیپذیری من حرف بیشتری ندارم.
تثبیت از نظر شما چه معنی میده؟ شما برو آخرین گزارش بانک مرکزی را ببین، روند نزولی نرخ ارز حقیقی را ببین. شاید معتقدی که برای تحلیل اقتصادی نباید از قیمت های حقیقی استفاده کرد؟دیگه این حرف ها مختص اونایی که با نرخ ارز 100، 200 و 500 درصد بازی کردن نیستش، هر اقتصادخوانی می دونه>
فرید که نگفت که تنها علت افزایش قیمت زمین قیمت نفت است!!گفت یکی از دلایل آن افزایش قیمت نفت است، خب اون زمانی که قیمت زمین پایین بود و نه اینکه در حال کاهش بود یک دلیل دیگه ای مثل تصمیمات شهرداری در یک کلان شهر مثل تهران شد عامل افزایش قیمت. اما الان که الان هستش، با این مکانیزم خرج کردن پول نفت 100 سال دیگه هم قیمت نفت افزایش پیدا کنه، قیمت زمین افزایش پیدا می کنه!نه حرف شما حرف فرید را نقض می کنه و نه به حرف فرید نقدی وارد کردی!
به هر شما یا اقتصاددانی یا اقتصاد خوانی، که ما فرض را می گذاریم که تئوری ها و تعاریف اولیه اقتصاد را قبول داری و با آنها آشنا هستی!اگر نه که خب بگو چرا با آنها مخالفی؟
شما تشریف ببرید ببینید تو همان زمان بازی 100، 200 و 500 درصد با نرخ ارز پایین ترین نرخ ضریب جینی را در سال های بعد از انقلاب کشور تجربه کرده!
دیگه از این واضح تر میشه؟ یک قیمت نسبی داری، شاخص قیمتهای خارجی ضربدر نرخ اسمی ارزی تقسیم بر شاخص قیمت های داخلی! حالا وقتی مخرج داره افزایش پیدا می کنه و صورت ثابت مونده داره این نرخ کاهش پیدا می کنه دیگه!! یعنی قیمت واقعی از 1000 داره میشه 900!!قبلا می خواستی یک کالای یک دلاری بخری 1000 تومان می دادی حالا داری 900 تومان میدی! خب اون کالای خارجی ارزون تر شده دیگه!نشده؟اگر نشده، بگو نشده!توان رقابت تولید کننده داخلی کم شده، می خواهیم تورم هم ایجاد نشه، اومدیم موانع تجارت را کاهش دادیم! خب همین میشه که داری می بینی دیگه!
آمار و ارقام این را میگه، برو تو بازار همین را می شنوی و می بینی!
یعنی هر چیزی توی این وبلاگ نوشته بشه یا شما یا طیف شما باید بیاد بحث کاهش رفاه مردم در اثر بازی با نرخ ارز را وسط بکشه؟ با توجه به آمار توزیع درآمد که بهترین وضعیت را داشته! تعریفتون از رفاه را هم بگید، بشینیم رفاه را اندازه بگیریم ببینیم، آیا واقعا رفاه مردم در آن زمان افول کرده؟
سلام،
چند سوال:
۱- منطق این که «تثبیت نرخ ارز لزومن باعث افزایش واردات کالاهای خارجی نمیشود.به ویژه در مورد اقتصاد های دستوری» چیست؟ و آیا در مورد اقتصاد ما هم همینطور بوده؟ لطفن با آمار و ارقام صحبت کنید و علاوه بر واردات رسمی حتیالامکان واردات کالای قاچاق را هم در نظر بگیرید.
۲- فرمودید «دومن در همین محدوده زمانی نیز آهنگ افزایش قیمت زمین مدت ها بعد از افزایش قیمت نفت شروع شد.» این مدتها بعد یعنی چقدر؟ چند ماه؟ چند سال؟ و آیا این تاخیر مشاهده شده در اقتصاد طبیعی نیست؟ که مثلا اثر یک پدیده با چند دوره تاخیر بر روی یک متغیر دیگر ظاهر بشود؟
۳- منظور شما از «بازی با پول و نرخ ارز» دقیقا چیست؟ آیا دخالت در جهت تثبیت را «بازی کردن» محسوب نمیکنید؟ و آیا آزاد گذاشتن آنها برای به تعادل رسیدن در بازار و حداقل دخالت را بازی محسوب میکنید؟ به خصوص وقتی که در نظر گرفته باشید که آن افزایش های چندصد درصدی در نرخ ارز نتیجه «بازی»های تثبیتی نرخ ارز بوده که دولت را مجبور کرده که در جایی شکست خود را در این بازی (ناگزیری از افزایش نرخ ارز) بپذیرد.
همین الگو را در مورد سیاستهای دیگر هم میتوان به خوبی مشاهده کرد. «بازیکردن» با قیمتهای انرژی در جهت تثبیت آنها در سال ۸۴ امروز کار را به جایی رسانده که همان دولتی که از آن طرح استقبال کرد خودش الان پیشنهاد افزایش چندصد درصدی قیمت انرژی را میدهد. چون با واقعیتهای اقتصاد رو به رو شده. اگر دولت در همان سالها وارد آن بازی نمیشد و اجازه میداد که قیمت انرژی رشد طبیعی خود را میداشت، الان هم مجبور به تن دادن به این افزایش شدید (که حتما کار را برای مردم هم سخت خواهد کرد) نمیداد.
سلام
نظرتون درباره حكم اعدام وقصاص چيه؟
در اين باره چند خطی زده ام . البته ادله آنها را هم آورده ام.
وقت كردی نظر بده.
http://shabtaab.wordpress.com/2010/02/03/00019