متن زیر از «یوری ن. مالتسف» را دوست خوبمان مصطفی ترجمه کرده و برای کافه فرستاده است. اصل متن را هم میتوانید در اینجا بخوانید.
پل آنتونی ساموئلسون (۱۵ مه ۱۹۱۵- ۱۳ دسامبر ۲۰۰۹) نخستین برنده آمریکایی نوبل اقتصاد (۱۹۷۰) در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
من این شانس را داشتم که وی را در موسسه فنآوری ماساچوست (ام.آی.تی) در روز پرشکوه ۹ نوامبر ۱۹۸۹، روزی که دیوار برلین فروریخت، دیدار کنم، روزی که سمبل پایان یافتن نظام جهانی بردهداری کمونیستی شد.
همه ما از بدگویی پشت سر مرده منع شدهایم. من این کار را نخواهم کرد.
پل ساموئلسون مردی شوخ طبع، بذلهگو و بسیار خوشمشرب و مهربان بود. او تنها کسی بود که من میشناختم که درپوشیدن پاپیونهای زیبا رقیب «مورای روثبارد» بود.
زمانی که من در اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۷۰ اقتصاد میآموختم، ساموئلسون تنها اقتصاددان غربی بود که کتاب درسیاش به زبان روسی ترجمه شده بود. نمودار معروف وی را به یاد می آورم که دینامیک تولید ناخالص ملی سرانه شوروی و ایالات متحده را بگونهای نشان می داد که قبل از ۱۹۹۰، شوروی از ایالت متحده در «سطح زندگی» پیشی میگرفت. او صراحتا نزد من اقرار کرد که این یک اشتباه بوده است. «چه کسی می توانست بفهمد که همه اینها جعلی بوده است؟»
«علم اقتصاد» وی پرگسترشترین کتاب درسی دانشگاهی مورد استفاده در تاریخ جهان بوده است. اول بار در ۱۹۴۸ منتشر شد، به ۲۲ زبان ترجمه شد، و فروش بیش از ۵۰٬۰۰۰ نسخه از آن دریک سال، نویسنده اش را ثروتمندترین اقتصاددان پس از «ریکاردو» کرد.
آقای ساموئلسون، دایی «لارنس سامرز»، اقتصاددانان مشهور جریان اصلی و برندگان نوبلی همچون «رابرت سولو»، «پل کروگمن»، «جرج آکرلف»، «رابرت انگل» سوم، «رابرت سی. مرتون»، «لارنس کلاین»، «فرانکو مودیگیلیانی» و «جوزف استیگلیتز» را متاثر کرد و به آنان مشاوره داد.
«رابرت ام. سولو»برنده نوبل و همکار ساموئلسون در موسسه فنآوری ماساچوست (ام.آی.تی) اشاره میکند که وقتی اقتصاددانان «با برگهای از کاغذ برای محاسبه و تحلیل چیزی نشستهاند، باید اذعان کرد هیج کس در گردآوری ابزارهایی که ایشان استفاده میکنند و ایدههایی که به کار میبرند مهمتر از پل ساموئلسون نبوده است.»
ساموئلسون از تاثیر جهانگستر خود کاملا آگاه بود. او اظهار میکند: «اگر بتوانم کتاب درسی اقتصاد ملتی را بنویسم، اهمیتی نخواهم داد که چه کسی قوانین ایشان را مینویسد – یا رسالههای پیشرفته ایشان را تهیه میکند.»
در کتاب درسیاش، برنامهریزی مرکزی را ستوده و سطح زندگی بالاتری را در آینده برای دنیای کمونیست پیش بینی کرده است. «مورای روثبارد» کتاب وی را با جملات زیر ارزیابی میکند:
«علم اقتصاد ساموئلسون از رقبایش تادرجه زیادی متفاوت است در بزرگتر بودن، غیر قابل هضمتر بودن، و پر است از کنایههای گستاخانه و بیپشتیبان که ساموئلسون در رد دیدگاههای اقتصادی انحرافی بدان خو کرده است.»
میراث پل ساموئلسون بسیار گران است – دیگر کتاب درسی دیگری نخواهد نوشت، اما همچنان بر پندار و کردار دانشگاهیان و صاحبمنصبان دولتی فرمانروایی خواهد کرد. چنانکه «پل کروگمن»، بهترین و درخشانترین دانشجو و ستایشگرش نوشته است: «بیان همه عظمت ساموئلسون دشوار است. بیشتر اقتصاددانان واله آنند که بتوانند حتی برای یک مرتبه مقالهای بدعتگذار بنویسند که از اساس شیوه تفکر مردم را درباره برخی موضوعات تغییر دهد. ساموئلسون چندین مرتبه نوشت: از تجارت بینالملل تا فایننس تا تئوری رشد تا سفتهبازی تا رفاه، تقریباً همه چیز، پایه بسیاری از چیزهایی که ما میدانیم یک مقاله کلیدی از ساموئلسون است که برنامه کاری نسلی از دانشپژوهان را تنطیم کرده است.»
پل ساموئلسون نوشته ناخوانای[i] کینزی دور از فهم را به انگلیسی ساده برگرداند و آن را به ایدئولوژی رسمی دولت آمریکا، دیگر رهبران جهان و انجمن اقتصاد آمریکا بدل کرد. وی به خزانهداری، هیئت مدیره فدرال رزرو، دایره بودجه و شوراى مشاوران اقتصادى ریاست جمهوری مشاوره میداد.
از ساموئلسون خواسته شد تا رئیس شوراى مشاوران اقتصادى کندی، جانسون و کارتر باشد. او نپذیرفت، در اصل، هیچ منصب دولتی را بدست نگرفت زیرا همچنان که اعتراف کرد، نمیخواست خود را در موقعیتی قرار دهد که نتواند آنچه را که باور دارد بگوید و بنویسد. در کمال تاسف برای همگی ما، تقریباً هرچه این مرد مستعد و سرآمد گفت، نوشت و باور داشت به آزادی کمتر، دولت بزرگتر و فقر گسترده در اینجا و در اطراف جهان منتج شد.
[i] مترجم : مشهور است که کینز خط بدی داشته است.
اقتصاددان بزرگ ديگري هم رفت. خبر نداشتم كه پل ساموئلسون هم رفت. بعد از فريدمن اين اقتصاددان بزرگ هم رفت.باز ما اقتصاد خوانده ها پدر ديگري را از دست داديم.
http://mises.org/daily/2947
ظاهراً ریاست جمهوری کلاس آموزش اقتصاد زیاد بدی نیست! یک نفر اینها را با حرفهای چهار سال پیش احمدینژاد مقایسه کند. باورم نمیشود احمدینژاد این حرفها را زده باشد:
«وي درباره موانع تحقيق گفت: ما يك سري موانع داخلي و يك سري موانع بيروني داريم؛ موانع داخلي به اصل مديريت علمي و اقتصادي كشور برميگردد. اقتصاد ما طي دهههاي طولاني دولتي اداره ميشد. يعني همان مدلي كه امروز ميگويند، شكست خورده است، به اين مفهوم كه هزينههاي آن با بهرهوري پايين همراه بوده است. سرمايهگذاري در بخش تحقيقات هم همچون توزيع يارانههاست. يارانهها بايد به تقويت برخي بخشها و پركردن خلاءها منجر شود اما شيوه توزيع به گونهاي است كه كمترين بهره را ميدهد.
وي بخش انرژي را مثال زد و گفت: در بخش انرژي نسبت به هم ردههاي خود انرژي زيادي مصرف ميكنيم، اين در حالي است كه دولت در اين بخش بيشترين يارانه را پرداخت ميكند. از سوي ديگر دعوت به صر فهجوييها هم نتيجه آنچناني نداشته است. به نظر من علت به شيوه كار برميگردد. اين شيوه انگيزه صرفهجويي ايجاد نميكند. دولت با قيمتهاي امروز بيش از صد هزار ميليارد تومان يارانه انرژي ميدهد، در بخش پژوهش با اينكه سه هزار ميليارد تومان بودجه پژوهش ميدهيم و در عين حال فرياد ميزنيم كه دستگاههاي اجرايي با دانشگاهها قراردادهاي پژوهشي ببندند، اما باز هم استقبال از اين مساله درخور نميشود.
احمدينژاد در ادامه به صنعت فولاد اشاره و اظهار كرد: ظرفيت توليد فولاد ما هماكنون 15 ميليون تن است، ما به كارخانههاي فولاد، سنگ معدن و سوخت را تقريبا مجاني ميدهيم، اما يك كشور در چهارهزار كيلومتري ما با سنگ معدن و انرژي با قيمت روز به علاوه هزينههاي حمل و نقل و عوارض گمركي فولاد به كشور ميآورد و صنايع داخلي توان رقابت با آن را ندارند. يكي از دلايل اين وضعيت اين است كه صنايع ما در اين سالها به دليل دولتي بودن نياز به رقابت احساس نميكنند. وقتي هم واردات ميشود صداي صنايع بالا ميرود و فشار ميآورند كه عوارض گمركي بالا برود چون نميخواهند در فضاي رقابتي قرار بگيرند.
وي به بخش برنج نيز اشاره كرد و گفت: ما بايد به كشاورزي يارانه بدهيم، اما كسي در شعاع سه هزار كيلومتري با همه قيمتهاي آزاد جهاني و با 30 درصد عوارض داخلي برنج خود را ارزانتر ميفروشد پس ما كي ميخواهيم وارد بازارهاي جهاني شويم
وي به هدفمند كردن يارانهها اشاره و اظهار كرد: يارانهها هدفمند نيست، اين در حالي است كه بخش عمدهاي از اقتصاد ما در چرخه يارانه است، طرح هدفمند كردن يارانهها تنها ارائه مستقيم يارانهها نيست، بلكه باطني دارد و آن اصلاح مناسبات غلط اقتصادي به شكل بنيادي است. به عنوان مثال ما هماكنون 1000 ميليارد تومان به بخش شير يارانه ميدهيم، اين يارانه را به كارخانه ميدهيم و بعد به مردم ميگوييم بروند در صف شير بايستد و سهميه بگيرند. بعد هزاران نفر را ميفرستيم كه بر توزيع شير نظارت كنند.
رييسجمهور با تاكيد بر اينكه » نمي خواهم زحمات كشيده شده در كشور را ناديده بگيرم» خاطرنشان كرد: ما به سرعت در حال تبديل شدن به يك كشور صنعتي هستيم، اما بايد در بخش پژوهش هم اشكالات را برطرف كنيم. توزيع اعتبارات بايد متحول شود. ارزش پژوهش بايد در جايگاه خود قرار گيرد، در اين صورت مدير صنعتي چارهاي جز بهبود روشها نخواهد داشت.»
منبع
به نقل از الف، چند وقت پیش هم گفته بود: «همه جای دنیا هرکس میخواهد درس بخواند، پولش را میدهد»
سلام
برای تبادل لینک مزاحمت میشم .
ما شما رو در blogfa , persianblog لينك ميكنيم شما هم در صورت تمایل ما رو با عنوان :
پورتال تخصصي بازار هاي مالي http://www.tradingage.com
مجله فارکس کارنسی تریدر http://www.currencytradermag.ir
لینک کنید .
باي
باز هم درباره ساموئلسون:
http://www.butwhatthehelldoiknow.com/blog/2009/12/13/about-the-death-of-the-father-of-economic-scientism.html
آقا از این مرد سال تایم هم یه چیزی بنویسید.
http://austrianeconomists.typepad.com/weblog/2009/12/bernanke-is-times-person-of-the-year.html
منظورم در کافه اقتصاد بود وگرنه خود مطلب تایم که هست!
ولی این لینکی که دادید هم جالب بود، چون قسمتی از تعریف و تمجید تایم رو خونده بودم و حالا جالب بود که نظر لیبرالهای دوآتشه را هم دیدم.
هنوز هیچی از اینجا نخواندم اما برایم بسیار جالب است این فضا و این حال و هوا من هم دانشجوی دکتری اقتصاد هستم اما نمی دانم چرا وبلگ شعر دارم بجای کافه اقتصاد………..
باز می آیم…….
پست قبلی و کامنتهای اون رو ببین لطفا. فکر میکنم براتون جالب باشه. کمی از شعر، عاشقی و اقتصاد صحبت شده
در بر دارنده اطلاعات جالبیه
ترجمه متن هم خوبه