خیر! و اینک پاسخ مبسوط:
يکی از مباحث نظری که پيرامون بحث هدفمند کردن يارانه ها در محافل مطرح مي شود، ناظر به غير عادلانه بودن اين طرح است. اينگونه استدلال مي شود که:
الف) يارانه ها (که از مواهب طبیعی به دست می آید،) به صورت نابرابر (بین دهک های مختلف) تقسيم مي شود.
ب) تقسيم برابر مواهب طبيعی عادلانه است.
ج) پس توزيع يارانه ها ناعادلانه است.
در ردّ اين استدلال، به نکات زیر اشاره مي کنم:
1.
مشکل اين استدلال در بند «ب» نهفته است. اين گونه بيان شده که تقسيم برابر مواهب طبيعی عادلانه است. فرض کنید اين استدلال را بپذيريم. سوال خواهيم کرد که آيا نفت تنها مربوط به نسل حاضر است؟ به عبارت ديگر اگر منطق تقسيم عادلانه ی اين موهبت، برابري سهم هر ايرانی است، چرا نبايد آيندگان را در اين تقسيم مدّ نظر قرار دهيم؛ آنها هم ايرانی هستند و در ضمن نفت در زمان ما به وجود نيامده؛ در عرض ميليون ها سال تشکيل شده و حاصل دسترنج ما نیز نیست، پس ما چه الويتی نسبت به آيندگان داريم که بخواهيم آن را بين خود تقسيم کنيم.
اين نکته قابلیت بحث بيشتر را نیز دارد که به جهت اختصار، بيش از اين توضيح را به درازا نمی کشم[1].
2.
نکته ی اوّل به وجه سلبی قضيه مي پرداخت و بر آن بود تا استدلال مخالف را زير سوال ببرد. در اين قسمت، فرض مي کنيم که استدلال مخالف صحيح باشد. حال، اين گوّنه ادّعا مي شود که تقسيم يارانه ها به روش پيشنهادی نسبت به روش کنونی، حتی بر مبنای استدلال مخالف، عادلانه تر است؛ زيرا:
در روش پيشنهادی اختلاف بين دهک ها (اگر اشتباه نکنم) حدود 30 هزار تومان است، در حالی که در روش قبلی، يارانه ی انرژی عمدتاً به طبقات ثروتمند مي رسيد؛ انسان ثروتمند، خانه ی بزرگتری دارد و ماشين های بيشتری و طبیعتا برق، سوخت و حتی آب بیشتری مصرف می کند. پس سهم او از یارانه قابل قیاس با سهم فقرا نبود. (اين قسمت از استدلال اگر بر مبنای عدد و رقم بيان شود، دقيق ترست که من چنين آماری ندارم.) در ضمن، يک مشکل عمده ی روش قبلی همين عدم شفافيت بود که اولاً مشخص نمي شد که يارانه ها دقيقاً به چه کسی مي رسد و چه کسی بهره ی بيشتری مي برد و ثانیاً باعث مي شد قيمت تمام شده ی کالاها نامشخص بماند. (لذا براي شما عجيب نخواهد بود هنگامی که از شرکت هاي بزرگ و مهم مي شنويد که قيمت تمام شده ی کالای خود را نمي دانند و همچنين نمي دانند که آيا محصول آن ها قابليت رقابت با کالای خارجی را دارد يا نه (البتّه اين يک دليل اين مسئله است).)
3.
يک استدلال در اينجا به نفع مدّعاي اين مقاله ارائه شده که همين مشکل عدم دقت را دارد: اين گونه استدلال شده که چون اغنيا استفاده ی بيشتری از کالای عمومی مي برند، لذا بايد بيشتر ماليات دهند، (و یا کمتر يارانه بگيرند.) اين استدلال به نظر من بیشتر از استدلال شماره 2 غیر قابل ارزيابی است و نياز به ارائه ی آمار و ارقام برای اثبات مدعا دارد که چرا اغنیا استفاده ی بیشتری از کالاهای عمومی می کنند.
4.
در اين بند از يک نظريه در فلسفه اخلاق/سیاست[2] کمک مي گيرم و استدلال مي کنم که پرداخت يارانه ی بيشتر به فقرا عادلانه تر است.
فرض کنيد شما تازه پا به اين جهان گذشته ايد و مطّلع نيستيد که در آينده انسان ثروتمندی خواهيد شد يا نه. موهبتی در دست شما قرار مي گيرد و از شما خواسته مي شود که آن را (عادلانه)[3] تقسيم کنيد.
آ: طبيعی است اوّلين راه حلی که شما پيش مي گيريد، تقسيم برابر اين موهبت است.
ب: حال، بنا بر هر قاعده ی بازی، مدّتی اين جامعه مشغول به فعاليت بوده و توزيعی رقم خورده، عده ای فقیر و عده ای غنی شده اند، عده ای بیمار و عده ای سالم و… . دوباره، موهبت را در اختيار شما قرار مي دهند و از شما انتظار تقسيم عادلانه ی آن را دارند. باز هم به ياد آوريد که شما نمي دانيد که به کدام دسته از اين انسان ها تعلّق داريد. به عبارت ديگر، بعد از اين که شما اين تقسيم را به انجام رساندید، به جايگاهی در بين همان انسان ها باز خواهيد گشت. در ضمن، صرفاً توزيع این موهبت در اختيار شماست و نمي توانيد قواعدِ ديگرِ بازی را تغيير دهيد.
به نظر ميرسد در چنين حالتی شما[4] به انسان هايی که نيازمندتر هستند، سهم بيشتری خواهید داد، زيرا شما خود را به جاي تک تک اين افراد قرار مي دهید. بر فرض، شما خود را به جاي کسی که اجاره خانه اش را به سختی مي دهد گذاشته و درمي یابید که نياز او به کمک بيشتر از نياز صاحب خانه است. به عبارت ديگر، تصمیم گیرنده در يک آزمايش ذهنی خود را به جای تک تک طبقات جامعه مي گذارد و نياز آنها به اين کمک را ارزيابی مي کند و سپس بر اين مبنا رأی خود را ابراز مي کند. دقت کنيد که اين تقسيم کننده در اين مثال لزوماً سياست گذار نيست. اين قسمت نياز به توجه بيشتری دارد.
5.
شواهد موجود در دنيا: امروزه در دنيا ماليات فرد غنی از ماليات فرد فقير بيشتر است. به عنوان يک مثال ساده، ماليات بر در آمد را در نظر بگیرید که در ساده ترين صورت خود، درصدی از درآمد از شخص اخذ مي شود؛ طبيعی است که براي اقشار جامعه این مالیات برابر نيست. حتی در بعضی از کشورها این درصد نيز تصاعدی است که اگر مبنای عدالت را تقسيم برابر مواهب (يا گرفتن برابر ماليات) بگيريم، این بازتوزیع ها بسيار ناعادلانه خواهند بود.
6.
شواهد از صدر اسلام: گاهی اين گونه استدلال مي شود که در زمان حضرت علی علیه السلام بيت المال به طور برابر بين مردم تقسيم مي شده است. در اين که حضرت علی مجسّمه ی عدالت بوّده است، شکّی ندارم، ولی به دليل عدّم اطّلاع از شرايط تاريخی آن زمان، نمي توانم صرفاً از يک شنيده حکم کلّی بدهم. به عبارت ديگر، من در اين زمينه تخصصّی ندارم که بتوانم آن تقسيم را مورد ارزيابی قرار دهم.
[1] اشکال دیگر آن، اولویت جغرافیایی است؛ اگر مالکیت با آنها که در مناطق نفت خیز زندگی می کنند، نیست، پس یک ایرانی چه اولویتی بر یک افغانی که سه کیلومتر آن طرف تر از مرز ایران زندگی می کند، دارد؟ و یا اشکالات دیگر.
[2] دقت کنید که هدفم توضیح کامل آنچه جان رالز گفته نیست و صرفاً از ایده ی مطرح شده توسط او استفاده می کنم.
[3] شما آن را عادلانه تقسیم خواهید کرد، زیرا از موقعیت آینده ی خود مطلع نیستید.
[4] باز هم تاکید می کنم که او عادلانه تقسیم خواهد کرد، چون نمی داند که در آینده جزو کدام دسته خواهد بود. دقت کنید! نکته بسیار مهمی است.
[…] به همه ی خانوارها وجود ندارد (قبلاً به طور مختصر به موضوع عادلانه یا ناعادلانه بودن پرداخت نابرابر یارانه … پرداخته ام). این دلیل هم که شناخت همه خانوارهای هدف […]
اين طرح بيش از هر گروهي به زيان قشر متوسط جامعه ميباشد قشري كه درست لب مرز زندگي كرده و گاهي با سيلي صورت خودش رو سرخ نگه ميداره دلش خونه و لبش خندان …!!! و اتفاقا بيشترين مخالفان دولت احمدي نژاد هم از همين قشر هستند . اين قشر مي فهمد و هيچوقت فهم او ناشي از القائات تبليغات سفرهاي استاني پول و مستمري و… نبوده ونيست و لذا دولت محترم كمر به حذف و نابودي اين قشر مياني بسته تا از بزرگ شدن و قدرت گرفتن آن جلوگيري كند.!!!! اين طرح هم طح اقتصادي نبوده و بيش از هر چيز طرح سياسي است.
بحث توزيع يارانه بر اساس دهك ها در شرايطي مي تواند درست باشد كه ما اطلاعات آماري كاملا درستي داشته باشيم .كه چون در حال حاضر نداريم اين توزيع با بي عدالتي هاي بسيار همراه خواهد شد. و شبهه مانور سياسي و كنترل مردم با حربه يارانه را به شدت قوت ميبخشد. واقعا آيا راهي نمي توان يافت ؟ در همه دنيا عدالت اجتماعي به شيوه هاي مختلف در حال اجراست . در قالب بيمه هاي بيكاري . بيمه هاي درماني و … در ضمن اگر مي گوييد كه اين يارانه ها سهم اغنيا مي شود چون خانه هاي بزرگتر و به طور كلي مصرف بالاتري دارند؟ باز هم مي توان گفت راه حلي مثل سهميه بندي انرژي همچون سهميه بندي بنزين راه حل بسيار بهتري خواهد بود . بدين شكل كه استاندارد بسيار حداقلي براي مصرف در گرفته شده و تا آن ميزان يارانه پرداخت شود. … اما گويا قضيه جور ديگري است دولت محترم علاقه شديدي دارد تا حجم پولي عظيمي را در اختيار بگيرد و با آن اعمال قدرت و به قولي حامي پروري يا حامي نوازي كند.
شما مگه قانون اساسي را قبول نداريد ؟
در قانون اساسي همه آحاد جامعه سهم يكساني از منابع دارند و تفاوتي بين سهم آنان از لحاظ فقير و غني ، فارس و غير فارس ، مسلمان و غير مسلمان و يا هر تقسيمبندي ديگر ندارند !
با سلام،
امروز شنیدم دکتر غنی نژاد، کتابی از هایک ترجمه کرده اند با عنوان «قانونگذاری و آزادی». جلد دوم این کتاب مربوط است به عدالت اجتماعی. در آنجا هایک مفصل درباره عدالت صحبت کرده، یکی از نظرات ایشان اینست که عدالت اجتماعی بحثی انترمپرفیسم است، و این مفهوم اعتبار ندارد.
انترمپرفیسم؟!!
انگلیسیشو چیه؟
Anthropomorphism
سلام
چه طورید ؟
یکی از دوستان یک پرسشی درباره Fractional reserve ازم بنده پرسید .
راستش برای یافتن مطالبی در ایمن مورد به وبلاگ شما رسیدم .
گفتم مزاحمتون بشم ، شاید فرصت داشته باشید تا شرحی برای کامنت دوستم که در ادامهمی نویسم ، ارائه کنید .
«»اما چند وقتی است که به مطالعه کتابی پرداخته ام و با اصطلاحی برخورده ام به نام Fractional reserve . بطور خلاصه تا اینجا متوجه شده ام که اگر روزی همه ما سپرده گذاران به بانکهایمان مراجعه کنیم و قصد تصویه کامل با بانکهایمان را داشته باشیم، هیچ بانکی در دنیا هرگز پشتوانه کافی برای تصویه با مشتریانش را نخواهد داشت. بعبارتی دیگر، نسبت عظیمی از پول در گردش در جامعه صرفا بخاطر «پول بودن» در گردش است نه به خاطر دارای پشتوانه بودن! این کتاب به این نسبت (یا شاخص) پرداخته است و به بررسی تاریخی شکل گیری آن نیز پرداخته است. بطوری که از شکل گیری بانکداری مدرن این شاخص از 1:2 تا 1:30 و حتی بسیار بالاتر و خارج از کنترل افزایش یافته است.
آیا میشود قدری در این زمینه توضیحی بفرمایید؟ این شاخص در ایران به چه گونه ای بوده است و در حال حاضر به چه ترتیبی است. یا آیا مقاله و تحقیقی در این زمینه سراغ دارید. با تشکر فراوان.»»
شما رو هم لینک کردم .
ممنون از لطفتون
شاد باشید
سلام دوست عزیز،
توصیه میکنم برای شروع این مقاله ویکیپدیا رو یه نگاه بندازید:
http://en.wikipedia.org/wiki/Fractional-reserve_banking
یادمه که تو کتاب اقتصاد کلان منکیو هم در این مورد با زبون ساده توضیح داده.
اما در مورد ایران من اطلاع دقیق ندارم. فکر میکنم با مراجعه به بانک اطلاعاتی سریهای زمانی بانک مرکزی بتونید دادههای مربوط رو پیدا کنید: tsd.cbi.ir
اتفاقا به نظر من بند (ب) که میگه «تقسیم برابر مواهب طبیعی عادلانه است» درسته به شرطی که مواهب طبیعی رو ثروتی بدونیم که به همه مردم داخل یک مرز جغرافیایی در هر مقطع زمانی تعلق داره.
اما من میخوام ایراد دیگهای به این ادعایی که سعی در نقضش داشتی بگیرم و اون ایراد به بند (الف) و عبارت داخل پرانتز هست. یارانهها لزوما از مواهب طبیعی به دست نمیآید. ممکن است منبع یارانهها مالیات باشد. (که در کشورهایی که مواهب طبیعی ندارند این طور است.) و اصلا این که منبع یارانهها کجا است مهم نیست؛ تا وقتی که ببینیم منظورمان از یارانه چیست.
یارانه یعنی کمک، و کمک برای کسی است که نیاز به کمک دارد، پس بنا به تعریف هیچ لزومی ندارد که یارانه برابر پرداخت شود و اصلا در بیشتر اوقات نباید هم برابر پرداخت شود. (مگر وقتی که همه مردم یک کشور نیازمند باشند.) پس این که منبع یارانهها مواهب طبیعی باشد یا مالیات مهم نیست و نمیتواند نحوه تخصیص یارانه را تعیین کند.
در واقع این یک خلط مبحث است که بگوییم چون منبع یارانه از منابع طبیعی است *پس* پرداخت یارانه هم باید برابر باشد. این با فلسفه یارانه تناقض دارد و باید اسمش را چیز دیگری گذاشت مانند سهم هر فرد از مواهب طبیعی که میتوان گفت باید برابر توزیع شود.
البته به این ترتیب مشکل عادلانه بودن تقسیم نابرابر یارانه یا مسئله چگونگی تشخیص نیازمند یا کارا بودن پرداخت یارانه حل نمیشود. بلکه تنها این استدلال که چون نفت برای همه است پس یارانه نقدی باید برابر باشد رد میشود.
امیر من گرچه با نتیجه استدلالت موافقم اما با خودش مشکل دارم وقتی که میگی:« یارانه یعنی کمک، و کمک برای کسی است که نیاز به کمک دارد، پس بنا به تعریف هیچ لزومی ندارد که یارانه برابر پرداخت شود و اصلا در بیشتر اوقات نباید هم برابر پرداخت شود …» بابا به اسمش چی کار داری؟ برای subsidy یه اسم دیگه بذار، چه فرقی داره و حالا تحلیل کن.
آخه فلسفهشون هم فرق داره. یارانه برای جبرانه ولی سهم از مواهب انتقال ثروته. من فکر میکنم قبل از بحث درمورد برابری توزیع اول باید بگیم که منظورمون کدوم یکی از این دو تاست. به نظر من اگه منظورمون واقعا یارانه به معنای جبران باشه اونوقت by construction لزومی نداره که برابر پرداخت بشه!
من با امیر خان موافقم. (تقریبا در همه موارد) و با نویسنده مقاله در دو زمینه مخالفم.
تقسیم نابرابر یارانه ناعادلانه نیست. ولی توجه باید داشت که پول نفت جز درآمد دولت و یا مالیات نیست که مشمول این گزاره بشه. پول نفت از اموام مردم ایرانه و باید بهشون داده بشه. بعد که شما پول رو دادی بیا از مردم بپرس که چقدر میخواین مالیات بدین . بعد مالیات بگیر و اون مالیات رو برو هر جوری خواستی یارانه بده. در این صورت توزیع نابرابر ناعادلانه نخواهد بود. همه جای دنیا هم مرسومه که یارانه نابرابر داده میشه. از یکی میگرن و به یکی میدن. تا وقتی که قوانین برای این کار داشته باشیم (اسمش میتونه قوانین بیمه عمومی باشه و یا هرچیزی ) عدالت نقض نمیشه.
دز اینجا هم مخالفت خودم رو با نویسنده مقاله در 2 موضوع اعلام بکنم: یکی اولویت جغرافیایی و دومی اولویت نسلی.
مردم تهران به میزان مردم خوزستان مالک نفت هستند به این دلیل که ایرانی هستند. اگر مردم تهران و اصفهان و تبریز نرفته بودند در جنگ با عراق از کشور دفاع کنند الان منابغ نفتی خوزستان شاید مال عراق بود. بنابراین افغانی از نفت بهره مند نیست به این دلیل که هزینه ای رو براش پرداخت نکرده. صد البته اگه تابعیت ایرانی داشته باشه از این منافع باید منتفع بشه.
نکته بعدی هم در مورد اولویت جغرافیایی اینه که یا باید اینطور باشه که نفت توی زمین مال صاحاب زمین باشه و یا اینکه مال همه مردم باشه. تا اونجایی که من میدونم توی مملکت ما اگه تو زمین کسی نفت پیدا بشه صاحاب اون نفت نیست. حتی در چنین صورتی باز مساله خیلی فرق نمیکنه به این دلیل که خیلی منابع نفتی ما یا توی دریاست و یا اینکه بیابانهایی هستند که صاحب ندارند و دولت اون رو به کسی واگذار نمیکنه که بعدا بخواد مدعی نفت توش هم بشه. تنها کاری که میشه کرد که اینه بگیم نفت مال مردم ایرانه. یعنی کسی که شناسنامه ایرانی داشته باشه.
انتقاد بعدی من هم به بحث اولویت نسلی برمیگرده. تصمیم گیری در مورد نسل بعدی به عهده والدین نسل بعدی هست. اساسا اینکه فرزندی به دنیا بیاد و یا نیاد به کسی غیر از پدر و مادرش (به نظر من این تصمیم فقط به مادر مربوطه ولی وارد این بحث نمیشیم چون ربطی نداره) مربوط نیست، مگر اینکه قوانین کنترل جمعیت داشته باشیم
این پدر و مادر هستند که اگه برای نسل بعد دلسوزی دارن میتونن مقداری از پول نفت خود رو برای اونها کنار بگذارن و یا سرمایه گذاری کنن. به علاوه باید به این موضوع اشاره کرد که اگه مال نسل حاضر نیست پس مال کیه؟ یعنی شما چه جوری میخوای نفت رو بین نسلی تقسیم کنی؟ تنها کاری که میشه کرد اینه که بدی به مردم خودشون بین نسلهای مختلف تقسیم میکنن.
با سلام
موضوع بسیار جالبی را مطرح کردید. من قبلاً هم به این مساله فکر کرده بودم اما به دلایلی به مساله توزیع برابر فرصت علاقه مند شدم و آنرا با اهمیت تر یافتم. فرصت، در بخش های مختلف می تواند مطرح شود. مثلاً در سیستم تولیدی برابری فرصت های سرمایه گذاری، تامین مالی، رانت های اقتصادی و … مهم می باشد. فکر می کنم اگر از تشریح یک سیستم توزیع برابر فرصت شروع کنیم، بهتر بتوان به یک جمع بندی رسید. این برابری فرصت در تمامی شئون حیات اجتماعی و اقتصادی یک جامعه می تواند مطرح شود و به عقیده من ریشه تحلیل در خصوص چگونگی تقسیم ثروت ملی، در چگونگی استفاده از ثروت است. یعنی اصل باید در برابری فرصت استفاده از ثروت قرار گیرد نه در برابری مقدار ثروت.
حداقل های فرصت برابر در هر جامعه معمولاً از طریق یک اجماع عمومی حاصل می شود که قانون اساسی به عنوان میثاق ملی یکی از مهمترین آنهاست. حداقل های برابری فرصت نشان می دهد که در چه زمینه هایی باید دولت با استفاده از ثروت عمومی برابری فرصت ایجاد کند (مثلاً در ایران برخورداری از آموزش، بهداشت، مسکن و … حداقل های برابری فرصت های اقتصادی برای خانوار است). به عبارت روشن تر همه استفاه کنندگان نهایی باید از فرصت برابر در استفاده از یک کالای قابل ارائه توسط دولت برخوردار باشند. در خصوص مسکن می توان گفت دولت باید با استفاده از ثروت عمومی شرایطی را فراهم کند که همه خانوارها در دستیابی به مسکن از فرصت برابر برخوردار باشند. اینکه چه سطحی از مسکن (با توجه به اینکه یک کالای چند بعدی است) باید تامین شود، بستگی به منابع موجود دارد. در خصوص بخش تولید نیز می توان تحلیل مشابهی ارائه کرد.
مازاد ثروت عمومی بر مورد فوق باید بر اساس بهره وری بالاتر پرداخت شود. این بخش از مساله موضوع اصلی ادبیات اقتصادی رایج است و در چارچوب این بحث قرار نمی گیرد.
با درود،
همینقدر که در عین مشغله زیادتان – که اتفاقا در کلیت جریان هستم – لطف کردید و کامنت مرا خواندید، برای من جای افتخار دارد و سپاسگزارم. حضرتعالی پیش از این سمت استادی بر بنده داشتید و من همواره خود را شاگرد شما خواهم دانست.
پاینده باشید و موفق در امتحانات
با درود، همه استدلالهای شما مردود است.
پیش از آغاز سخن، از این روند یافتن نقدهای نادرست به لایحه {بی}هدف شدن یارانه ها جدا گله دارم. مجری این طرح دولت است که در شرایط فعلی قدرت بلامنازع است، این طرح پر از ایرادست و تقریبا همه ما بر این امر آگاهیم، یافتن نقدهای مشکل دار سبب میشود این قدرت بلامنازع یکه تاز میدان شود. بعلاوه ایرادات طرح هم ناگفته بماند. البته این کار صاحبین کافه فوایدی هم دارد مثل مطرح شدن بحث همین پست که ضمن مخالفت با ایده نویسنده باید از ایشان تشکر ویژه کنم.
در ابتدا درخواستی را با نویسنده مطرح میکنم؛ دوست عزیز نوشته شما بزودی سیلی از دفاعیات و نقدها را متوجه خود میکند (این را بر اساس تجربه چند پست اخیر میگویم) الحق و الانصاف هر کجا دلت لرزید و متوجه شدی یک جایی از استدلالت لنگ زده، حتما در خود متن اصلی آنرا اصلاح کن. این نکته مهم است چون بحثی را که راه انداخته ای خیلی مهم است ( و به نظرم کلید گنجی است که ماری هم برآن خفته است) و البته خیلی ها هم به سراغ خواندن کامنتهای طولانی نمی روند.
اما جواب من برخلاف شما بله! است یعنی عادلانه آن است که در شرایط فعلی و برای موضوع مشخص تقسیم پول نفت در اقتصاد ایران، این تقسیم مشخص به صورت برابر، صورت گیرد. البته این بهترین راه حل برای استفاده از پول نفت نیست ولی در شرایط مذکور بهترین نوع تقسیم فیزیکی دارایی مذکور است. اما چون نظرم برخلاف شماست به استدلالهای شما هم به ترتیب عکس پاسخ میدهم.
شش- ضد استدلال از صدر اسلام
در این بند شما استدلال نمیکنید. بلکه نظر مخالف را زیرکانه! مصادره به مطلوب میکنید. همانطور که گفتید در اسلام بیت المال بطور برابر تقسیم میشده است. من برخلاف شما اطلاعات مذهبی خوبی ندارم و نمیتوانم بگویم اینطور بوده یا نه؟ ولی به همین گفته خودتان بسنده میکنم. شما که نمیخواهید حکم کلی دهید پس چرا در دل خواننده زیرکانه شک ایجاد میکنید که این نوع تقسیم مربوط به شرایط دوره ای است و البته چون این نظر را هم به صراحت بیان نمیکنید از زیر مسئولیت آن، زیرکانه، شانه خالی میکنید. پرسش اساسی من در مواجهه با این بند این بود که چرا نویسنده به اصطلاح عوام «زیر آب خود را زده؟» و توجیهی بهتر از آنچه گفتم پیدا نکردم. پس فرض را بر آن قرار میدهم که شما برخلاف آنچه ادعا کردید یک حکم کلی میدهید و آن اینست «شرایط تاریخی خاص موجب تقسیم برابر بیت المال درصدر اسلام بوده است» خب محمد رضای عزیز، حالا مجبوری یا حرفت را پس بگیری یا این ادعای خودت را اثبات کنی. در آخر هم اگر بتوانی اثبات کنی (که چون خودت نوشته ای دچار مشکل «عدّم اطّلاع از شرايط تاريخی آن زمان» هستی بعید میدانم موفق شوی)، چیز دندانگیری نصیبت نمیشود چون این یک بحث دینی است وبیشتر آقایان روحانیون هم احتمالا با شما موافق نیستند.
پنج – شواهد موجود در دنيا:
واقع شدن امری در دنیا به دست دولتمردان (اگر مدعای شما را بپذیریم!) دلیلی بر صحت امر نمیگذارد. هزاران جنگ به دست دولتمردان اتفاق افتاده، آیا درست بوده است. در دوران مدرن انواع فجایع از سوی دولتمردان اتفاق افتاد، هیتلر و استالین را به یاد بیآورید. آیا واقع شدن آن فجایع درست بوده است.
اگر شیوع و اتفاق نظر در سطح دولتها مهم است. باید بگویم در مورد برخی از این اشتباهات هم اتفاق نظر وجود داشته است. برای مثال برنامه ریزی مرکزی در اوایل کاری بسیار مهم و محبوب بوده است. جدای از آنکه نصف دنیا آنرا اجرا میکردند. نصف دیگر دنیا هم ، با ایده سازشکارانه کینز به این جمع پیوستند.
بعلاوه احتمالا شنیده اید که در همین دنیا مالیات به شیوه معکوس هم گاهی اجرا شده است، هرچه شما بیشتر درآمد داشته باشید کمتر از شما مالیات میگیرند. نظر شما چیست. آیا اگر همه دنیا این کار را بکنند درست است؟ یا اساسا غلط است؟ برای اینکه کمی نظرتان را جلب کنم یک نمونه از آن را ارایه میدهم. یارانه درآمدی را به کسانی میدهند که بین خط فقر مطلق و خط فقر نسبی قرار دارند، هر دانشجوی لیسانس اقتصاد که در کلاس بخش عمومی نشسته باشد میداند که هر چه فرد به خط فقر نسبی نزدیک تر باشد، یعنی ثروتمندتر باشد، یارانه بیشتری هم نصیبش میشود. و هرچه فرد به خط فقر مطلق نزدیک باشد یارانه کمتری هم نصیبش میشود. این کار احتمالا با تئوری شما که فقرا باید بیشتر از ثروتمندان ببرند همخوانی ندارد ولی واقعیت همین است! و برای آن هم دلیل دارند و با جزئیات به شما نشان میدهند این کار برای از بین بردن فقر بهتر است.
اما از همه اینها که بگذریم چه دلیلی دارد امری عمومی مثل نحوه کلی تقسیم یارانه در دنیای امروز (به فرض درست بودن! وانکه این تنها نوع توزیع یارانه باشد) را به یک حالت خاص (تقسیم درامدهای نفتی ایران سال 1388) تعمیم دهیم. برای چنین تعمیمی باید استدلال کنید که شرایط ما مثل بقیه دنیاست که این کار را میکنند و مشکلی ندارند. بخصوص باید نشان دهید شفافیت در تقسیم ثروت ، در هر دو جا یکسان است. احتمالا پیش از آن باید نشان دهید که اگر یک روزنامه در هر دو جا بخواهد از فساد در نحوه تقسیم از سوی دولت پرده برداری کند، به یک میزان آزادی عمل خواهد داشت (لااقل خودکشی! حرفه ای نمیکند). البته این تنها نقطه شروع است و تنها چیزی نیست که شما باید نشان دهید! پس اینکه دیگران میکنند دلیل خوبی نیست که شما هم بکنید. دارویی که دیگری میخورد میتواند برای شما یک سم خطرناک باشد. بخصوص که همین اواخر فساد اداری در ایران بسیار بالا اعلام شد. جاییکه ما از فاسد ترین نظامات اداری برخورداریم آیا صلاح نیست که هرچه بیشتر ضابطه توزیع یک دارایی مثل درآمد نفتی ساده تر باشد تا تخلف کمتری صورت گیرد. ساده ترین قاعده آنست که همه یک عدد خاص و مساوی را از این دارایی ببرند.
از همه اینها که بگذریم من مخالف این ایده مالیات بر درآمد و توزیع آن بین فقرا هستم که در کشورهای غربی اجرا میشود. مجال بحث نیست و ما را از بحث اصلی دور میکند. فقط به همین بسنده میکنم که این حرکت ضد بازار و مخرب حربه ای شده برای احزاب در انتخابات، کارایی اقتصاد را کم کرده است و اساسا هم غیر اخلاقی است. اگر کسی میخواهد کمک کند به فقرا بهترست خودش به این امر اقدام کند و از کیسه کسی که نمیخواهد خرج نکند. از طریق این مالیات و یارانه حتی ناخواسته اذهان از ضعفهای اساسی عملکرد احزاب غافل میشوند زیرا مسئله توزیع درآمد که وسط انتخابات بیاید جاذبه بحثهای دیگر کم میشود.
چهار – یک موقعیت فرضی
هیچ فضیلتی در این نیست که یک موقعیت فرضی بی ربط بسازید و بخواهید از آن نتیجه گیری کنید و آنرا تعمیم دهید. در اینکه نحوه استدلال شما در این بند نه علمی است و نه فلسفی، به دلتان شک راه ندهید. از شما میخواهم یکبار دیگر این بند خود را بخوانید و ببینید چقدر موقعیتی که ساخته اید مضحک و غیرطبیعی است ( به واقع اولین چیزی که بعد از خواندن این بند در ذهن من تداعی شد، مساله تعداد اجنه روی سوزن بود). اما جدای از این مساله، برخلاف میلم، من با شما همراهی میکنم و وارد بازی تان میشوم. بله من جواب «آ» را انتخاب میکنم. حتی باز هم وقتی خودم را جای تک تک افراد میگذارم برخلاف آنچه گفتید باز هم توزیع یکسان یارانه را ترجیح میدهم. اما چرا شما برخلاف این را ادعا میکنید؟ گمان میکنم شما خود را جای تک تک افراد جامعه نگذاشته اید و تنها خودتان را جای فقرا گذاشته اید. اگر شانس شما در اینکه ثروتمند باشید یا فقیر برابرست، چرا باید پول را به فقیر بدهید ؟ اگر شما ثروتمند شدید چه؟ در اینصورت از این موهبت خودتان را محروم کرده اید. برای اینکه مثال غیر واقعی شما را کمی ملموس تر شود یک حالت حدی را در نظر بگیرید. در اقتصاد پیش فرض شما دو نفر باشند خانم غنی با 100 دریک پول و آقای فقیر با صفر دریک پول. حال شما با موهبتی برابر با 100 دریک پول وارد گود میشوید. اگر اینکه شما در آینده غنی باشید یا فقیر، شانس برابر داشته باشد، چه مزیتی دارد که 100 دریک خود را به فقیر بدهید! در این صورت اگر غنی شوید هیچ چیز از این 100 دریک بدست نمی آورید. شما اینطور ریترن بیشتری نخواهید داشت نسبت به اینکه 50 دریک به فقیر بدهید و 50 دریک به غنی. (امید ریاضی آنچه بدست آورده اید در هر دو حالت برابر 50 دریک است). ولی عملا ریسک بدست آوردن این ریترن را زیاد کرده اید. در حالتی که هر دو 50 دریک ببرند شما هیچ ریسکی از بابت بدست آوردن این 50 دریک نخواهید داشت. در حالیکه در نحوه تقسیم نابرابر موهبت، شما ریسک دارید و هر چه دلسوزی شما برای فقیر بیشتر باشد شما ریسک بیشتری را هم متحمل میشوید. پس چه دلیلی دارد که این موهبت را به تساوی تقسیم نکرد. به نظر میرسد کسانی طالب دادن 100 دریک به فقیر هستند که به عادلانه بودن تقسیم قبلی اولیه بازار شک دارند. اگر نحوه تقسیم اولیه (پیش از ورود موهبت) را نظام بازار بگیریم مسلما چپ ها بیشتر از همه طرفدار شما خواهند بود چون از همه بیشتر به نحوه توزیع اولیه توسط بازار شک دارند. با نحوه توزیع ثروت پیشنهادی شما، نتیجه ای که هر دو فرد غنی و فقیر، در بازار بدست آورده اند، یکسان میشود یعنی هر دو 100 دریک خواهند داشت. حال اگر نظام بازار درست عمل کند آیا این مساوی کردن نتایج ظالمانه نخواهد بود؟ متوجه هستید که لازم نیست نظام بازار کاملا عادلانه عمل کند بلکه کافیست در نظر آورید به هردرجه ای که نظام بازار بهتر عمل کند، این نحوه تقسیم شما ظالمانه تر خواهد بود. بعلاوه در تئوری اقتصاد خرد نشان داده میشود که برداشت و پرداخت غیر «لام سام» بازار را از کارایی هم می اندازد. حال ممکن است بخواهید از اسب خیال پیاده شوید و بگویید گرچه نظام بازار خوب عمل میکند اما در کشور ما چنین نظامی خوب پیاده نشده و نحوه توزیع اولیه نا عادلانه است. در این صورت اولین توصیه من آنست که به جای فکر کردن به درآمد نفتی بنشینیم و در این باره فکر کنیم اما عجالتا باید بگویم حالا که از اسب پیاده شدید این استدلال شما موضوعیت نخواهد داشت و باید دوباره دو دو تا چهار تا کنید. شرایط را کاملا تشریح کنید و یک مثال واقعی بسازیم و ببینیم توزیع درآمد نفتی به نفع فقرا وضعیت اقتصاد ما را بهتر میکند؟ یا نه؟ فکر میکنم تلاشهای شما در بندهای دیگر که من در اینجا سعی دارم یکی یکی رد کنم در همین راستا بوده است.
سه –
کمی این بند شما نامفهوم نوشته شده است. اگر منظور شما اینست که اغنیا ممکنست حتی استفاده کمتری هم از کالای عمومی ببرند، من هم با شما موافقم و همین دلیل خوبی است که چنین استدلالی رد شود. بعلاوه همانطور که «هایک» به ما نشان داد بسیاری از نادانسته ها وجود دارد مثلا حتی فرض اینکه اغنیا بیشتر از کالای عمومی استفاده میکنند دلیل خوبی نیست که مالیات بیشتری هم بدهند. بسیاری عواید هست که اغنیا وارد نظام اجتماعی میکنند که ما حتی به حساب نمی آوریم و هیچ جبرانی هم برایشان در نظر نمی گیریم. مثلا حس حسادتی که در فقرا به خاطر وجود اغنیا، ایجاد میشود و آنان را به فعالیت بیشتر وا میدارد کجا جبران میشود. این نوع استدلال که بر مبنای نادانسته هاست در نظر اول ممکن است خنده دار به نظر برسد ولی همانقدر خنده دار است که ادعا کنیم اغنیا بیشتر از کالای عمومی استفاده میکنند (که این هم متکی به همان نادانسته هاست). اساسا اگر دولت بداند چه کسی و به چه مقدار دارد از کالای عمومی استفاده میکند و راهی را برای گرفتن این هزینه بداند مسلم بدانید از مصرف کننده خاص به مقداری که مصرف میکند، باید قیمتش را مطالبه کند حال چه فقیر و چه غنی. ولی اگر نداند آنگاه چه لزومی است که وضعیت را آشفته تر کرد! دولت لااقل راجع به اینکه کالای عمومی قابل استفاده برای همه است اطلاع دارد چه لزومی دارد در حالیکه نمی داند و یا نمی تواند از مصرف کننده واقعی هزینه اش را طلب کند، بیاید و یک گروه را هدف مجازات مالیات قرار دهد. در حالیکه عده ای بیگناه در بین آنها وجود دارد و گروهی را مرحمت کند! این درحالیست که شخصا معتقدم فقرا بیشتر هم از کالای عمومی استفاده میکنند. اما ممکنست بحث این باشد که در عمل دیده ایم دولتها خدمات خوب شهری خود را در مناطق ثروتمندنشین ارایه کرده اند. اما در این صورت چطور میتوانید به چنین دولتهایی اعتماد کنید و به جای توزیع برابر ثروت، نحوه توزیع ثروت را هم به چنین دولتهایی بسپارید (حتی بر اساس قانون). این دولتها دیر یا زود ثروت توزیعی را به سمت طبقات بالا سوق میدهند همانطور که خدمات شهری را داده اند! پس اگر مدل عرضه وتقاضای کالای عمومی نقص دارد، ما بیشتر متوجه این مساله میشویم که بهتر است توزیع ثروت اساسا یکسان باشد و نه اینکه آنهم دچار همان مدل عرضه وتقاضای ناقص شود.
دو-
اینکه شما تقسیم مساوی ثروت نفت را با نحوه توزیع فعلی یارانه روی اجناس، یکی گرفته اید، یک اشتباه فاحش است. بعلاوه چنین مقایسه موردی از طرح کنونی با نحوه توزیع یارانه قبلی یک اشتباه فاحش و بی ربط به موضوع بحث شماست. شخصا معتقدم که چیزی که در جامعه درحال اجرا بود با همه نواقص آن بسیار بهتر از لایحه ارایه شده دولت است. ولی چون این بحثی جدای از تقسیم مساوی ثروت نفت است (که در توزیع یارانه ها به شیوه فعلی، تقسیم مساوی رعایت نمیشود) شما را به نقدهای موجود از طرح که در رستاک آمده رجوع میدهم بعلاوه نوشته های خودم و دوستان هم در پست های قبل کافه هست که مضرات این طرح را با وضعیت موجود مقایسه میکند. به هرحال تقسیم مساوی موهبت نفت چیزی جدای از یارانه روی کالاهاست که هم اکنون دارد اجرا میشود و به خاطر همین افتراق استدلال شما فاقد اعتبار در این موضوع است.
یک-
در این بند شما، مفهوم مالکیت را در زمان و مکان کش داده اید. در ابتدا باید بگویم به همین دلایلی که ارایه کرده اید اساسا هر تقسیمی از ثروت نفت در جامعه اشتباه است ونه فقط تقسیم مساوی. یعنی اگر جغرافیا ملاک باشد شما حق تقسیم نابرابربین بقیه ایرانیها را ندارید. و اگر زمان ملاک باشد به همانصورت که حق تقسیم برابر ندارید، حق تقسیم نا برابر را ندارید. پس این استدلال شما، از توزیع نابرابر یارانه های درآمدی حاصل از ثروت نفت، در برابر توزیع برابر دفاع نمیکند بلکه از عدم توزیع! در برابر توزیع دفاع میکند. پس استدلالی مردود است.
حال چند سوال مطرح میکنم، شما چه اولویتی نسبت به آیندگان دارید که از جنگلها استفاده میکنید. چرا پلاستیک میسازید، هزاران سال طول میکشد که در طبیعت تجزیه شود؟ یعنی چرا امروز مصرف میکنید درحالیکه آیندگان باید هزینه اش را بدهند. چرا پولی را که پدر شما در بچگی به شما میداد، شما به پسر همسایه نمیدادید؟
راستش من دلیل مشخصی برای این نوع سوالات ندارم. اتفاقا درحال حاضر دارم روی این سوالات فکر ومطالعه میکنم اما هنوز به جمع بندی مشخصی نرسیده ام. شاید به همین خاطربود که برای پاسخ به نوشته شما مشتاق شدم و اتفاقا ترتیب عکس در جواب انتخاب کردم.
در هر حال بیایید به توصیف واقعیت بپردازیم. ما چیزی را تعریف کرده ایم به اسم ثروت ملی. حالا چرا باید نفت را از آن جدا کرد و مثلا به خوزستانیها سپرد ولی دریای خزر را نباید به شمالیها داد؟ شاید جواب عملی این بند همان باشد که همه کسانیکه در لوای یک قانون زندگی میکنند (تعریف مدرن ملت) حق یکسان در استفاده از ثروت ملی را دارند. و به این ترتیب، به خاطر تساوی در حقوق میان یک ملت، میتوان استدلال کرد که درآمد حاصل از نفت باید به طور مساوی بین همه ایرانیان تقسیم شود.
صفر –
تا اینجا سعی کردم دلایل شما را رد کنم. حالا چند سوال و دلیل در دفاع از تقسیم مساوی ثروت مطرح میکنم. اولا در اقتصاد خرد نشان داده میشود تقسیم لام سام بهترین تقسیم ثروت است. ثانیا چه مکانیزم شناختی برای دولت وجود دارد که چه کسی چه میزان باید جبران شود؟ براحتی خطاهای نوع اول و دوم آنرا سراغ داریم. بنده شخصا کسی را میشناسم که حتی نتوانست در طرح خوداظهاری دولت برای یارانه ها شرکت کند در حالیکه به شدت نیازمند بود. اگر باور ندارید از کسی که سر چهاراه گل میفروشد بپرسید. ثالثا دولت ایران یک دولت ایدئولوژیک است تجربه تقسیم نامساوی ثروت نشان داده در چنین دولتهایی تقسیم به نفع حامیان دولت تمام میشود و نه نظام بازار. (مثل تجربه ونزویلا) به خصوص در ایران اقلیتهای مذهبی، عقیدتی و مخالفین دولت کنار گذاشته خواهند شد. این وضعیت بغرنج تر میشود اگر اینها در محرومیت های دیگر هم قرار داشته باشند. درحالیکه تقسیم مساوی جلوی این نوع تقسیمات دلبخواهی را میگیرد. رابعا تقسیم مساوی اخلاقی تر به نظر میرسد کسی برای ایجاد این ثروت کاری نکرده است. پس چه لزومی دارد که به یکی بیشتر برسد درمقابل دیگری! درحالیکه هردو به یک میزان زحمت کشیده اند! این درحالیست که با تقسیم نا مساوی به نفع فقرا شما نتیجه حاصل شده برای اغنیا را، که از ارایه محصول در بازار بدست آمده ، بی ارزش می کنید. (از ارزش نسبی ثروت حاصله آنان در مقابل تن پروران و بی استعدادها را میکاهید) پس آیا بهتر نیست که این تقسیم مساوی باشد و نه نامساوی ؟ در یک کلام تقسیم نامساوی ثروت نفت، در پی مساوی کردن نتایج افراد است درحالیکه تقسیم مساوی ثروت نفت، در پی مساوی کردن حق مالکیت اولیه از منابع طبیعی است.
پاینده باشید – مصطفی بی – سنه 2009 میلادی
با سلام به شما و تمام دوستان عزیز که زحمت ارائه ی نظر را به خود داده اند.
با توجه به دو دلیل به کامنت ها پاسخ نخواهم داد:
10 روز دیگر در دو روز سه امتحان پایان ترم داریم و …
و دلیل کم اهمیت تر این است که همان طور که شما گفته اید، معمولا کسی به خود زحمت نمی دهد که کامنت های طولانی و دنباله دار را بخواند و نتایج بحث هایمان کم اثر می شود.
لذا پیشنهاد من این است که بعد از جمع شدن تمام نظرات، خودم یا هر کدام از دوستان، موارد کلی مطرح شده را در یک پست جدا باز ارائه و دفاع یا رد کند، مخصوصا با توجه به مهم بودن این مسئله (نه لزوما در مقطع فعلی) ظرفیت بحث روی آن وجود دارد.
با تشکر مجدد
فکر کنم بیشتر می شه رو بحث جغرافیایی مانور داد، البته از منظر دیگه، منظورم خروجی پایان نامه ام (نقشه فقر) است (ادبیات موضوع هدفمند سازی یارانه ها هم یه چیزایی توش است) که می دونم دکتر سوری اون را با اطلاعات سرشماری 85 و بودجه خانوار فکر کنم 86 بروز رسانی کردند و به نظرم خروجی قابل اتکایی دارد اگر توافق بر استفاده از شاخص های هدفمندسازی جغرافیایی حاصل شود.
آخرِ همهی اختلاف نظرها به تعریف دقیق «عدالت» بر میگرده. اینجا هم تو تقریباً ازش فرار کردی! (به غیر از اشارهای به اون نظریه در فلسفهی اخلاق)
همهی بندهای ۱ تا ۵ رو با تغییر تعریف از عدالت میشه رد کرد، همونطور که فرید در مورد بند ۴ اشاره کرده.
به نظرم یه کاری که میتونه جالب باشه اینه که تمام آلترناتیوهایی رو که در مورد تعریف عدالت به ذهنمون میرسه فهرست کنیم و بعد جلوی هر کدوم بنویسیم که آیا تقسیم نابرابر یارانهها طبق اون تعریف عادلانه هست یا نه. در این صورت هر کس میتونه مطابق اون تعریف از عدالت که میپسنده تصمیم بگیره.
آقا ببخشید، یه لحظه فکر کردم امیررضا اینو نوشته یه کم خودمونی نظر دادم!
مورد 4 منصفانه است اما برای اینکه نشون بدی عادلانه هم هست باید قبلش نشون بدی که عدالت در انصافه.