رییس کل بانک مرکزی گفت:
زمانی که نقدینگی به سمت تولید هدایت میشود بازدهی طرحها را افزایش میدهد. از طرفی اثر عرضه نقدینگی را نیز خنثی میکند. اما اگر این نقدینگی در جای دیگری مصرف شود موجب افزایش تورم میشود.
نتیجهای که من از این حرف میگیرم اینه که اگه بانکها رو اساساً به تولیدکنندهها بسپریم تا خودشون هر چقدر خواستند نقدینگی بردارن و به خودشون تزریق کنند همه مشکلات تولید کشور حل میشه. و حتی بالاتر، بهتره که بانک مرکزی رو هم به اونها بسپریم تا ایجاد نقدینگی هم دست اونها و از تولید به مصرف باشه. بهعلاوه این نقدینگی خودش خودش رو خنثی میکنه و همونجا کارش تموم میشه، چون مصرف میشه و به قسمتهای دیگه اقتصاد نمیره. پس اصلاً لازم نیست نگران تورم باشیم.
حالا کسی انتظار نداره ایشون از آخرین نظریههای اقتصاد پولی آگاه باشه، اما این قدر سطحی صحبت کردن رییس کل بانک مرکزی کشور آدم رو شرمسار میکنه.
به نظر من نقدینگی در کشور ایران یه سیاست غلت برای برخی اهداف بود که تبدیل به غده ای شده که وقتی میخوان بهش دست بزن به جاهای دیگه خسارت وارد میشه . به نظر شما در جامعه ای که تراز پرداخت های خارجی منفی باشه آیا امیدی به برون رفت از تورم و بعدا رکود و در نهایت نقدینگی است؟؟؟
سلام.
خوب یه مشت بی سواد دور هم جمع شدین و حرف های اساتید اقتصاد رو مسخره میکنید.من اتفاقی از این نوشته ها سر در اوردم .ولی بد نیست کمی هم انصاف داشته باشید.
لطف بفرمایید عزیز گرامی، چند نمونه از بیسوادیهای ما رو نشون بدین که ما هم چیزی یاد بگیریم و کمتر بخندیم. لطف بفرمایید چند نمونه از بیانصافیهای ما رو بگین که ما دیگه بیانصاف نباشیم.
در بیسواد بودن ما که شکی نیست! اما دوست دارم بدونم منظورتون از «اساتید اقتصاد» دقیقا چه کسانی هستند؟!! نکنه رییس فعلی بانک مرکزی رو میفرمایید؟
و به نظر من تحقیر و تمسخر ایدههای مسخره به هیچ وجه دور از انصاف نیست. اما اگه شما استدلالی دارید که حرف ما رو رد کنه خوشحال میشیم بشنویم. اینجا هدف بحث و چیز یادگرفتنه.
ببخشید .. من یه سؤالی برام ایجاد شده .. کیا اینجا عقیده دارند که تزریق نقدینگی – مثلاً به بخش تولید اقتصاد – می تونه تولید رو بالا ببره ؟! (منظورم دقیقا در اقتصاد ایرانه و نه جای دیگه: نرخ متوسط تورم این چند وقت رو در نظر بگیرید !!)
اگه اشتباه نکنم احمد یه سری مطالعاتی درباره ی تورم و بیکاری در ایران انجام داده !!
سلام. به نظر می رسد عده ای در کشور ما اعتقاد دارند که نقدینگی در کشور ما درست گردش نمی کند و به ناگاه در یک بخش خاص هزینه می شود مانند مسکن. که بخش یادی از نقدینگی کشور را به خود جذب کرده و عمده این نقدینگی هم در چاه زمین فرو رفته است. البته به نظر من همه اینها ریشه در سیاست های دولت دارد. با واردات بی رویه کالاهای مصرفی عملا دولت نقدینگی بخش کالاهای قابل مبادله را به کالاهای غیرقابل مبادله انتقال داده و باعث شده تورم این بخش بسیار بیش از بخش های دیگر شود. همین امر باعث شده مردم نیز نقدینگی خود را بیشتر به این سمت جا به جا کنند. سرمایه گذاران هم همینطور. در نتیجه نقدینگی بیشتر به شمت بخش های غیرقابل مبادله رفت تا کالاهای مصرفی و قابل مبادله.
البته همه این بحث وقتی پدیده ای مثل رکود رخ می دهد شکل دیگری می یابد. که توضیحش مفصل است. فکر کنم بهتر است در این زمینه من یا یکی از بچه ها یک مقاله بنویسیم.
من واقعا یک سوال دارم. اینکه تو ایران می گویند باید کاری کنیم که تقدینگی به بخش های تولیدی منتقل بشه یعنی چی؟ اونوفت مثلا انتقال به بخش های غیر تولیدی چطوریه؟
من واقعا می خواهم بدونم وقتی این جمله را استاد دانشکده علامه می گه منظورش چیه؟
وقتی اینو فهمیدیم بعدا می شه گفت تورم داره یا نه.
سلام به بابک عزیز. مجموعا نظراتت را قبول دارم. فقط چند نکته:
1- وقتی رکودی مانند رکود اخیر رخ می دهد مطمئنا همه صنایع و همه بخش های اقتصادی در وقوعش مقصر نبودند. اگر نظام بانکی آن هم در بخش مسکن را بیشتر مقصر بدانیم آن وقت این سوال پیش می اید که چرا به خاطر اشتباه عده ای باید همه بخش های اقتصادی تاوان آن را بپردازند؟ رکود و بحران کنونی یک حادثه است. تا قبل از آن همین صنایعی که اروز ورشکست می شوند قبلا اقتصادی بهره ور و رقابتی بودند. از نقدینگی کافی برخوردار بوده و تقاضای کافی هم برای محصولاتشان وجود داشت. حال چرا آنها باید تاوان اشتباهات عده ای معدود را بپردازند؟
2- صرف ورشکستگی یک صنعت مطرح نیست. ورشکستگی یک صنعت در جامعه ای مثل آمریکا نتیجه اش توقف رشد دانش و علم در آن صنعت است. و این یعنی عقب ماندگی در بسیاری از شاخه های علم و فناوری. خیال نکنیم ورشکستگی صنعتی مانند خودروسازی در آمریکا تنها هزینه اش فقط ورشکستگی یک صنعت است. بلکه در بلندمدت هزینه های بیشتری را به همراه خواهد داشت. البته تأکید می کنم منظور من ورشکستگی هایی است که دلیلش مانند بحران اخیر خارج از فرآیندهای طبیعی مبتنی بر نظام بازار ازاد و روابط رقابتی درون آن صنعت است. بلکه چنینی ورشکستگی هایی خیلی هم خوب است که مبتنی بر رقابت طبیعی بازار باشد و نه شکست بازار.
3- جمع بندی من این است که اقتصاددانان بانک مرکزی و وزارت دارایی اکنون تجربیات گذشته را پیش رو دارند و اگر چنینی سیاست هایی اتخاذ کرده اند صرفا به خاطر وجه اقتصاد سیاسی قضیه نیست بلکه دلایلی دیگری نیز مبتنی بر علم اقتصاد در آن دخیل است. شاید مهمترین دلیل از نظر من برگرداندن اطمینان به فعالان اقتصادی و جلگیری از شکل گیری انتظارات منفی است. دادن تضمین هایی که اعتماد را بازگرداند و سرمایه ها را ضمانت کند.
4- در خصوص سیاست های تعرفه ای که البته در زمان جرج بوش- فکر کنم در فولاد بود – هم وجود داشت هنوز برای من یک علامت سوال است؟؟ احتمالن باید از دکتر بپرسم دلیلش را. در این خصوص یک سوال دیگر هم دارمک اقتصاددانان آمریکا چقدر با این سیاست های تعرفه ای مخالفت داشته اند؟ ایا قابل توجه بوده یا نه؟
من هم با خیلی از حرف هایی که زدی موافق هستم، اون بالا هم گفتم که لزوما با نظر مخالفان موافق نیستم!فقط منعکس کردم حرف هاشون را!
الان یک جوری شده که دو طرف موافقین و مخالفین نشستن و دارند از مواضع خودشون در قالب مطالبی که منتشر می کنند دفاع می کنند، ما هم فقط می تونیم نظاره گر باشیم و تحلیل ها را ببنیم! یک جورایی هر دوشون درست می گویند. به نظر من همه چی بر می گرده به همون حرفی که کینز زد: » در بلند مدت، همه مرده اند!». به خاطر همین این نیوکینزین ها مجموع حرفشون اینه که فعلا مشکل را حل کنیم تو بلند مدت خدا بزرگه!!!اقتصاد دان های نیوکلاسیک هم حرفشون اینه که الان می خواید دخالت کنید از رکود در بیاد، بعدش می خواید دخالت کنید تورم کم بشه و…. تازه هیچ کدوم از این کاراتون هم در بلند مدت اثر بخش نیست! البته من اینطوری فهمیدم!
من هم با اون سوالت موافق هستم، فقط من دقیق یادم نیست که اون سیاست رو بوش اجرا کرد یا فقط حرفش بود.
در مورد این سیاست تعرفه چون جدیدا اعلام شده زیاد موضع گیری حداقلش من ندیدم، فقط این منکیو بوده که یک جورایی غیر مستقیم داره به اوباما تیکه می ندازه و میگه جنگ تجارتی شروع میشه و از این حرف ها!
این مطلب دکتر غنی نژاد تو رستاک هم جالبه:
http://www.rastak.com/article?id=2542
سلام بر سپیدار،
من هم چند تا نکته رو من باب بحث مطرح میکنم، ایشالا مفصلتر رو در رو صحبت کنیم:
۱-الف- اساسا بحث تقصیر مطرح نیست و قضاوت و مجازاتی در کار نیست. اقتصاد یک شبکه بههم متصل است و طبیعی است که مشکل در یک بخش (آن هم بخشهای مهمی چون مسکن و مالی) به بخشهای دیگر سرایت کند. این که بخواهیم یک بخش را مسوول بدانیم و بقیه را معاف نه عملی است و نه منطقی.
۱-ب- همین سوال شما هم در مورد این پیش میآید که خوب چرا مالیاتدهندگان باید هزینههای نبود تقاضا برای بنگاهها را بپردازند؟
۲-الف- در مورد ورشکستگی یک صنعت برای خود من هم سوال است که هزینههایش را باید چگونه حساب کنیم. اما من نمیفهمم وقتی که تولید در یک صنعت اقتصادی و بهصرفه نیست برای چه باید ادامه پیدا کند و هزینههای بیشتری تحمیل کند؟ خوب رشد علم و فناوری در آن صنعت متوقف میشود و بهجایش در یک صنعت دیگر که بازدهی دارد رشد میکند. چرا شما این حرف را مثلا راجع به صنایع زغالسنگ نمیزنید؟ صنعت خودروسازی آمریکا هم ظاهرا دارد به پایان عمر خود میرسد.
۲-ب- بر چه مبنایی میگویید این ورشکستگیها خارج از نظام بازار هستند؟ و کجای این پدیده شکست بازار است؟ آیا به نظر شما این چیزی بجز نوسانات چرخههای تجاری است که علم اقتصاد دربارهاش صحبت میکند؟
۳-الف- خیلی از اقتصاددانهایی که گفتم با این اقدامات مخالفند (از جمله برو، منکیو، بکر و …) میگویند که در حالی که تازه ۲۰ درصد از بسته اوباما خرج شده، جهت چرخه عوض شده و رکود در حال پایان است. یعنی این که این سیاستهای اوباما نبوده که باعث بهبود اوضاع شده و ادامه این هزینهها توجیهی ندارد. یعنی همان مسئله تأخیر سیاستگذاری فریدمن در مورد سیاستهای پولی و مالی که تا میآیند یک طرحی را تصویب و اجرا کنند مسئله عوض شدهاست!
۳-ب- بحث بازگرداندن اطمینان کاملا درست است. اما مسئله این است که چگونه؟ آیا با اعلام این که خرج میکنیم اطمینان بازمیگردد؟ اگر میگویید آری باید برایش شواهد تجربی بیاورید. چون به نظر من بههیچ وجه واضح نیست.
سلام. اميرجان اين كلي اقتصاددان كه مخالف سياست هاي حمايتي دولت آمريكا هستند دقيقا چند نفرند؟ اگر دقت كني اين سياست هاي حمايتي هم توسط اقتصاددانان دولت جمهوري خواه بوش تأييد شد و هم توسط اقتصاددانان دولت دموكرات اوباما پي گيري شد.
بابك جان اين مطلبي كه لينك دادي فكر كنم صرفا يك گزارش است. به نظر نمي رسد از توي اين گزارش ساده بتوان نتيجه گيري كرد كلي اقتصاددان مخالف در آمريكا با سياست هاي دولت وجود دارد. فراموش نكنيد كه رييس بانك مركزي آمريكاو وزير دارايي اين كشور هر دو از اقتصاددانان مطرح هستند. در ضمن اگر هم عده اي با اين سياست ها مخالف هستند بايد گزينه جايگزيني ارائه دهند. صرف انتقاد كردن كه هنر نيست. ديكته نانوشته غلط ندارد.
دقیقا حرف شما درسته این یک گزارش هست ولی به هر حال داره نظرات یک گروه رو نمایندگی میکنه
والا نمی دونیم که این اقتصاددان های مخالف چند نفر هستند. ولی در عین اینکه رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، اقتصاددانان مطرحی هستند ولی به نظر منکیو و بارو هم اقتصادانان مطرحی هستند. اقتصادانان اطراف بوش و اوباما هم که همه یک دست نیستند در واقع یک طیف هستند.
والا صرف انتقاد هم نیست!! اینا معتقدند که این مخارج در آینده که از بحران خارج شدیم تبدیل به یک تورم خیلی زیاد خواهد شد، کما اینکه دیده ایم که حالا بواسطه ی دخالت دولت یا هر دلیل دیگه بعد از رکود یک دوره ی تورمی را اقتصاد طی می کنه. از طرف دیگه معتقدند که اوباما که به همه کشورها سفارش میکنه مانع تراشی در اقتصاد آزاد نکنند، چرا خودش می یاد و 30% تعرفه رو کالا چینی(تایر) می بنده؟؟یا اینکه گفته میشه چرا اوباما از صنایع ورشکسته حمایت میکنه، نظر اینه که این وضعیفه یک سازمان هستش که در بحران بتونه به حیاتش ادامه بده، نباید مالیات مردم را صرف این کنیم که یک عده مدیر در مهار بحران عدم توانایی نشان دادن!
خدا بیامرز، شیخ اجل، خواجه شیکاگو فریدمن می فرماید: این تورم مانند دماسنج است، از دولت های محترم درخواست می شود که دماسنج را خراب نکنند! تو رستاک یک مطلبی فریدمن داره با این عنوان که «چگونه می توان تورم را متوقف نکرد
http://www.rastak.com/article?id=1279
با این اوصاف بنده لزوما با این نظرات موافق نیستم، حال روز این 3 ماه اخیر ما نوسان بین نیوکلاسیک و نیوکینزین بوده است! یک مقاله می خونم می گم نیو کلاسیک درست میگه، سر کلاس دکتر به این نتیجه می رسم که نیوکینزین درست میگه و …. لذا بنده فقط گفتم این مخالفان چه می گویند.
در ضمن تصمیمات اوباما را نباید فقط در قالب اقتصاد کلان دید، مطمئنا این ها به صورت یک مساله اقتصاد سیاسی به موضوع نگاه می کنند!خود بارو هم اگه جای اوباما بودف این حرف ها رو نمی زد!!!
یک نکته دیگه هم به نظرم این حرف بهمنی باید این طوره اصلاح بشه: بهتره بگه دولت داره به کسری بودجه می خوره، قیمت نفت هم پایینه پس یک جوری باید، هزینه هاش رو تامین کنه، مالیات تورمی برای همین روزها هستش دیگه! مردم هم تورم رو بر عهده بگیرند، به هر حال مردم باید تو کشور یک باری رو بدوش بکشند
ای ول بابک چقدر فعال شدی یه دفعه :)
گفتم شما تافل دارین، سنگر رو حفظ کنم :-)
دوباره سلام. امیرجان منظور من هم در جایگاه رییس بانک مرکزی بود. ایشان در این جایگاه با توجه به فشاری که بهش وارد میشود برای اتخاذ سیاست پولی انبساطی حرف سیاسی خوب زده. درواقع گفته سیاست پولی انبساطی نداریم. تازه اگر هم لطف کنیم و داشته باشیم یک کمی وام می دیم تولید کننده ها یی که کمبود نقدینگی پیدا کردند. این کجاش اشکال داره؟ مگر الآن در آمریکا همین سیاست رو اتخاذ نکردند؟
سلام،
در مورد آمریکا:
۱- اولا مگه هر کاری تو آمریکا بکنند درسته؟ کلی از اقتصاددانهای همونجا مخالف این سیاستهای حمایتی هستند.
۲- مگه شرایط ما با آمریکا الان یکیه و هر نسخهای که اونجا کار کنه الان لزوما برای ما مفیده؟
مشکل اصلی ایشون اینه که از یه طرف میگه نقدینگی تورم ایجاد نمیکنه. بلافاصله بعدش میگه تو مصالحه بین رکود و تورم ما تورم رو انتخاب میکنیم و نقدینگی تزریق میکنیم. یعنی انگار موضعش برای خودش هم مشخص نیست هنوز!
حالا من نمیخواستم خیلی به این بنده خدا گیر بدم. شاید حق با تو باشه و تو این شرایط اینها توقعهای بیجایی باشه! فقط حرفش برام عجیب و غیرقابلقبول بود.
امیر در تایید حرفت که این کارها تو آمریکا هم کلی مخالف داره:
http://www.economist.com/displayStory.cfm?story_id=14450332&source=most_commented
من با شخص ایشون کاری ندارم و نمیخوام به کسی حمله کنم. با حرفی که در مقام رییس بانک مرکزی زدند کار دارم. جای نگران کننده حرف ایشون اینجاست که از فردا با همین توجیه، نقدینگی زیادی با نرخ بهره پایین در اختیار تولیدکنندهها قرار میگیره بدون این که به بهبود اوضاع منجر بشه. ایشون مشابه همین حرف رو جای دیگری هم قبلا گفتند:
«تزریق نقدینگی در بخش تولید به هیچ عنوان تورم ایجاد نمی کند»
http://www.cbi.ir/showitem/6011.aspx
مسئله اینه که این جمله غلطه. حالا آیا انگیزه سیاسی داشتن یا برای عوام حرف زدن توجیه خوبیه برای این که رییس بانک مرکزی چنین جمله اشتباهی رو به زبون بیاره؟ و این کجاش سیاست انقباضیه؟
البته ایشون در جاهای دیگه صحبتشون حرفهای دیگهای هم زدند که با این حرفشون تناقض داره. مثلا «برای اینکه صنـعت کشـور رونق پیدا کند تنها بکارگیری اهرم های پولی کافی نیست بلکه باید اهرم های مالی و ارزی نیز به کارگرفته شوند تا بتوان صنعت کشور را از وضعیت فعلی رهایی بخشید». من که نتونستم به دید روشنی از خطی مشی ایشون (به عنوان رییس کل بانک مرکزی و نه آقای بهمنی) برسم.
سلام. من هم با نظر احمد موافقم. بهمنی حواسش هست. اقتصاددانان باید بلد باشند گاهی وقت ها سیاسی هم حرف بزنند.
آقا رضا ببخشید این حرف رو می زنم ولی استقلال بانک مرکزی پس چی میشه؟ به نظر من اقتصاد سیاسی با اینکه یک اقتصاددان سیاسی حرف بزنه فرق می کنه ها! این حرف چه سیاستی رو دنبال می کنه؟اگه می خواد تو ظاهر یه چیزی بگه بعدش زیر آبی بره یک کار دیگه هم بکنه که این هم درست نیست، چون بعد از یک مدت آحاد اقتصادی حرفش را گوش نمی کنند. البته شواهد نشون میده که ایشون دارند سیاست انبساطی اجرا می کنند
بهنظر من هم اگه کسی تمام مطلب لینک رو بخونه متوجه میشه که کلیت حرفش مشکلی نداره. برای عوام صحبت کرده و دلیلی هم نداره که اینقدر مته به خشخاش گذاشت.
این مسائل خیلی هم سخت نیست و فهمشون هوش و استعداد بالایی نمیطلبه. به هر حال ایشون اگه بیسواد هم به ساختمون بانک مرکزی رفته بود، تا به حال یک چیزهایی یاد گرفته بود! مشکل اینه که شما از یک مقدمه درست یک نتیجه غلط گرفتی و بعد گیر دادی به همون! کجای حرفهای این بندهخدا به این معنی بود که بانکها رو بدیم دست تولید کنندهها؟
سهیل جان شما چرا عزیزم!! داداش برنانکی هم اینطوری صحبت می کنه؟ وقتی این آدم حرف میزنه یعنی اینکه رییس کل بانک مرکزی داره حرف میزنه!این آقا اصلا نباید فرتی بیاد مصاحبه کنه!یعنی چی برای عوام گفته، عوام اگه به حرف کسی گوش می داد که اوضاع این نبود عزیزم!!آخه یعنی چی؟یعنی اینکه این آدم طرز فکرش این نیست؟ هست دیگه!!
آقا من با اجازه تون می خواستم با نتیجه گیری های شما مخالفت کنم. کلیت حرف ایشون که مشکلی نداره، گفته نقدینگی رو به سمت تولید هدایت کنیم. مگه بده؟
نحوه ی بیانش دقیق نیست، شاید موقع صحبت نتونسته درست جمله بندی کنه، یا شاید هم خواسته طوری صحبت کنه که برای عامه مردم (و همچنین تیم اقتصادی دولت و مخصوصاً رئیس جمهور) قابل فهم باشه.
به نظر من به رئیس فعلی بانک مرکزی نباید حمله کرد. این آدم جزو تیم مظاهری هستش و همفکر همون ها. از وقتی هم رئیس شده، دقیقاً همون خط سیر و سیاست پولی انقباضی رو اجرا کرده که قبل از خودش انجام شده بود. فقط سیاستش اینه که هر روز با رسانه ها علیه نظریات اشتباه رئیس جمهور صحبت نمی کنه.
از نظر من مظاهری و بهمنی و امثال اونها فقط به این علت در دولت کار می کنند، تا جلوی احمدی رو بگیرند. می خوان بانک مرکزی دست امثال صمصامی و داوودی نیفته. همین که تورم هنوز هایپر نشده، حاصل زحمت اینهاست.
ببخشید من می خواستم با نظر شما مخالفت کنم!خود مظاهری هم همچون اقتصاد دان نبود! شاعر میگه: ماه تابان که پنهان شود، شب پره بازیگر میدان شود! اوضاع اقتصاد مملکت به کجا کشیده که مظاهری و بهمنی شدن کار درست هاش.
فارغ از این ها من جدیدا شنیدم رکورد 30 ساله نقدینگی در داخل کشور شکسته شده است. به نظرم بهمنی توان مقابله را نداره وگرنه اینقدر سر کار نمی موند
ببینید دوستان، همگی توجه کنید که طبق آخرین برنامه 5 ساله ای که تدوین شده از قرار معلوم نرخ تورم هدف 12% و نرخ بیکاری 9% اعلام شده است! این یعنی اینکه دولت به قول دکتر تو اون پالیسی منوی اومده گفته اشتغال!!براش هم مهم نیست که تورم بعد از 2 تا برنامه پنج ساله قراره بالای 10% هدف گذاری بشه! من با تورم مخالف نیستمف من میگم اگه ازشون بپرسین این سیاست تورم زا هستش، اعلام می کنند نه این طور نیست!
در ضمن هایپر تورم بده مگه؟؟؟؟یعنی اینکه یک جای اقتصاد داره می لنگه که هایپر تورم رخ داده، وقتی همین طوری گفته میشه اقتصاد مشکل داره کسی قبول نمی کنه، بزار هایپر تورم رخ بده تا معلوم بشه اوضاع چه جوریه!
از کسی که رشته اش مدیریت بازرگانی هستش چه انتظاری داری ها!
نمی دونم ایشون 4 سال پیش که این حرف ها زده می شد و تورم بالا به کشور وارد شد کجای اون ساختمون خوشگله ی میرداماد نشسته بودن!!!
آخه این آدم از تولید هم سر در نمیاره، لطف کنند برند ببینند که چند درصد هزینه تولید دستمزد هستش!! چند درصد هزینه مواد اولیه هستش!!!
اصلا مگه سرعت واکنش تولید و تقاضا یکی هستش! هزار تا چیز دیگه!!
در نتیجه این آدم تو اون طبقه ی آخر ساختمون خوشگله ی میرداماد چیکار می کنه؟؟