صفر)
امیر در پست «درباره اصلاح الگوی مصرف» نوشته است که: « آن چه که نیاز به تجدید نظر و اصلاح دارد، سیاستهای دولت در مورد قیمت کالاهایی مانند انرژی است که با پرداختن یارانههای سنگین، قیمتشان را پایین نگه داشته است و باعث شده تا مصرف آنها به حدی بالا برود که دولت در تأمین آن دچار مشکل گردد.» هچنین احمد در نگاه دیگری مطرح کرده است که چرا «همه چیز اصلاح قیمتها نیست». ممکن است این دیدگاهها ابعاد دیگری از مساله اصلاحات اقتصادی را پیش بکشد. من فکر کردم که به این بهانه میتوان چند کلمهای درباره اصلاحات اقتصادی نوشت.
یک)
(الف) مساله اصلاحات اقتصادی در وهله اول نه درباره منفعتهای آن بلکه درباره هزینههای آن است، و
(ب) مساله هزینههای اصلاحات فقط درباره این نیست که چه کسانی قرار است این هزینهها را بپردازند، بلکه درباره این هم هست که کسانی که قرار است هزینهها را بپردازند «در چه زمانهایی؟ به چه میزانی؟» این هزینهها را متحمل خواهند شد.
دو)
حال سعی میکنم نشان دهم که چگونه گزارههای (الف) و (ب) از قسمت (۱) درباره مثالی از اصلاحات اقتصادی مصداق پیدا میکنند. برای این کار یارانههای انرژی را درنظر بگیریم.
(الف) مساله این نیست که یارانه حاملهای انرژی را حذف کنیم یا نه، چون حذف این یارانهها در هر حال چارهناپذیر است، لااقل به این دلیل که در صورت ادامه اعطای این یارانهها، دولت منابع کافی برای تامین بودجه نخواهد داشت. مساله این است که چه ساز و کاری از حذف یارانهها کمترین هزینه را در طول زمان برای آحاد اقتصادی (مصرفکنندگان و تولیدکنندگان) در بردارد.
(ب) نادیدهگرفتن بعد زمان، سیاستگذار را از درک صحیح مساله هزینهها بازمیدارد. نکته اول این است که: به تعویق انداختن اصلاحات اقتصادی باعث میشود که مجموع هزینههای اصلاحات در دوره بعدی افزایش پیدا کند، در نتیجه هر تعویقی، اصلاحات را یک درجه پرهزینهتر خواهد کرد. اگر انجام اصلاحات دوره به دوره به تعویق بیفتد، عموما به جایی میرسیم که راهی جز انجام اصلاحات باقی نمیماند و دیگر این ما نیستیم که به سوی اصلاحات میرویم بلکه اصلاحات است که خودش را با بیشترین هزینهها به ما تحمیل میکند. البته این به معنای آن نیست که هر اصلاحی باید هرچه سریعتر صورت بگیرد، بلکه به این معناست که انجام اصلاحات باید در زودترین وقت مقتضی آغاز شود. پس برای مثال این امکان وجود دارد که اصلاحات نرخ ارز در شرایطی که بانک مرکزی با کمبود نرخ ارز مواجه است، به اولین موقعیتی که این کمبود جبران میشود، موکول شود. نکته دوم این است که: هزینهها نه در یک سال بلکه در چندین سال پرداخته میشوند، و بهترین سازوکار، آن سازوکاری است که مجموع هزینهها را در طول زمان کمینه میکند. (یا بخوانید: مجموع تنزیلیافته این هزینهها در طول زمان)
سه)
در پایان ببینیم که چگونه عدم درک صحیح از مساله اصلاحات اقتصادی (با صرفنظر کردن از ابعاد اقتصاد سیاسی) این امکان را بهوجود میآورد که کشوری بهسوی بحران اقتصادی سوق داده شود.
در سال کنونی از سویی بخشی از صنایع کشور دچار رکود شدیدی شدهاند و کاهش تقاضای محصولات کارخانهها، باعث شده است که تولید و سودآوری صنایع بهطور قابلتوجهی کاهش بیابد. از سوی دیگر افزایش قیمت حاملهای انرژی بهنظر چاره ناپذیر است حالآنکه با کاهش یارانههای انرژی بخشی از صنایع در کوتاهمدت، یعنی لااقل در همین یکی دو سال، با افزایش هزینهها و کاهش سودآوری مواجه میشوند و این به نوبه خود رکود صنایع را تشدید میکند. در کنار این، دو نگرانی عمده درباره اثرات حذف یارانههای انرژی بر خانوارها وجود دارد: یکی کاهش تقاضای کل و در نتیجه تشدید رکود اقتصادی (سطح کلان) و دوم فقیرشدن برخی از اقشار درآمدی و این مساله که آیا دولت میتواند این خانوارها را شناسایی و جبران کند (سطح خرد). در نتیجه دولت در این یکی دو سال با یک مساله بهشدت بغرنج مواجه است. زیرا که تعویق اصلاحات در یارانهها هر دوره هزینههای اصلاحات را افزایش داده و زمانهایی که وقت مناسبی برای آغاز اصلاحات بوده از دست رفته و در زمانی که بدترین زمانهای ممکن برای انجام اصلاحات است، چارهای جز انجام دادن این اصلاحات به نحوی از انحا وجود ندارد. مساله این است که: «(در چه زمانی) چقدر از این هزینهها را خانوارها و (در چه زمانی) چقدر از آن را صنایع باید بپردازند؟ و چه ساز و کاری مجموع این هزینهها را کمینه میکند؟»
اصلاحات قبل از هر چیز یعنی درد و بهترین سیاستگذار، آن سیاستگذاری نیست که از تحمیل این درد خودداری کند/ طفره برود/ مسولیتش را به آیندگان موکول کند/ وظایفش را فدای محبوبیتش کند. یعنی کاری که روسای جمهور ایران بهطور نوبتی انجام دادهاند. بهترین سیاستگذار کسی است که این درد را در زودترین وقت مقتضی با کمترین شدت ممکن به مردم تحمیل میکند.
بیان دیدگاه